Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (22 milliseconds)
English
Persian
prompt to go
اماده برای رفتن
Search result with all words
hypnotizable
اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
Other Matches
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
on guard
اماده توپگیری اماده برای توگیری
bound
: اماده رفتن
prompt to go
اماده رفتن
to be prepared to go
اماده رفتن بودن
he is indisposed to go
اماده رفتن نیست
bound for home
اماده رفتن به کشور میهن
hom ward bound
اماده رفتن به کشور میهن
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
he is out and a bout
از بستر برخاسته و اماده بیرون رفتن است
ground readiness
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
ready to die
اماده برای مرگ
to fit with
اماده کردن برای
on offer
اماده برای فروش
fit to work
اماده برای کارکردن
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
mission ready
هواپیمای اماده برای پرواز
coverings
اماده برای برگرداندن توپ
to keep ome's powder dry
برای هر رویدادی اماده بودن
cover
اماده برای برگرداندن توپ
he was prone to mischief
برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
bats
گل اماده برای کوزه گری
bat
گل اماده برای کوزه گری
to prepare for war
برای جنگ اماده شدن
batted
گل اماده برای کوزه گری
covers
اماده برای برگرداندن توپ
forthcomming
اماده برای ارائه کردن
up and running
اماده برای عملیات کامل
on guard
اماده برای دفاع باشید
attack on preparation
شمشیرباز اماده برای حمله
to stand in the gap
برای دفاع اماده بودن
attention
شمشیرباز اماده برای مبارزه
attentions
شمشیرباز اماده برای مبارزه
crams
خودرا برای امتحان اماده کردن
addresses
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
addressed
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
cover
اماده شدن برای دریافت توپ
finished product
محصولات اماده برای توزیع ومصرف
cramming
خودرا برای امتحان اماده کردن
herbescent
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
off the shelf
تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
crammed
خودرا برای امتحان اماده کردن
cram
خودرا برای امتحان اماده کردن
winterization
اماده کردن برای کار در زمستان
coverings
اماده شدن برای دریافت توپ
platform load
بار اماده برای بارریزی هوایی
covers
اماده شدن برای دریافت توپ
pools
عده کارمند اماده برای انجام امری
tropicalization
اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
groom
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
clutch start
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
repertoire
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
pooled
عده کارمند اماده برای انجام امری
grooms
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
pool
عده کارمند اماده برای انجام امری
to the manner born
فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
refire time
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
dispatches
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
civilian preparedness for war
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
dispatched
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
back-up
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
despatches
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatched
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
lime paste
اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
aircraft turn around
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
set up
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
back up
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
vitrescent
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
sawhorse
نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
it is insusceptible of change
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
turnkey
سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
reception station
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
reaction time
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
hot site
یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
pilot engine
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
crammer
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
sedans
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
predigest
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
sedan
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
rig the ship
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
turnkey system
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
supercritical
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
trip the light fantastic
<idiom>
رفتن برای رقصیدن
gressorial
مناسب برای راه رفتن
fluctuability
امادگی برای بالاوپایین رفتن
to stretch one's legs
برای ورزش راه رفتن
sick call
تجمع برای رفتن به بهداری
master clear
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
pounced
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
voyage repairs
تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
Linotype
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
to be coming up to meet
به طرف کسی رفتن برای برخورد
sand shoes
یکجور گیوه برای رفتن در شن زار
to come to meet
به طرف کسی رفتن برای برخورد
to approach
به طرف کسی رفتن برای برخورد
to come towards
به طرف کسی رفتن برای برخورد
to step out
برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
turn out
<idiom>
رفتن برای دیدن یا انجام کاری
shop around
<idiom>
به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
staging area
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
to go to
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
Where do I change for ... ?
برای رفتن به ... کجا باید عوض کنم؟
to go clubbing
به باشگاه
[های]
شب رفتن
[برای رقص و غیره]
shore leave
مرخصی ملوانان وافسران برای رفتن بخشکی
to go away
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to ride on the bus
سوار اتوبوس شدن
[برای رفتن به جایی]
to be after somebody
پی
[دنبال]
کسی رفتن
[برای کیفری مجازاتی]
clearance diving
شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
statitizing
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
to go catting
[to look for sexual partners]
<idiom>
رفتن برای دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
coach dog
یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
Where do I change for ... ?
برای رفتن به ... کجا باید مترو را عوض کنم؟
zone ride
کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
Which bus do I take for the opera?
برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
panel
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
pace lap
دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
Which bus do I take to Victoria Station?
کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
naval landing party
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
ramp alert
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
bail out
کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
warning order
دستور اماده باش اعلام اماده باش
laager
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
pussyfoot
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
alert force
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
eagle flight
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
mouch
راه رفتن دولادولاراه رفتن
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
air alert warning
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
trotted
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
readying
اماده
in store
اماده
in form
اماده
in full fig
اماده
provided
اماده
abler
اماده
in gear
اماده
in kelter
اماده
in the saddle
اماده
fresh
اماده
ablest
اماده
prompted
اماده
prompts
اماده
prompt
اماده
sets
اماده
equipped
اماده
accoutred
اماده
setting up
اماده
minded
اماده
susceptible
اماده
freshest
اماده
fresh-
اماده
set
اماده
lief
اماده
supplying
اماده
readied
اماده
handiest
اماده
handier
اماده
ready-made
اماده
stocked
اماده
stock
اماده
handy
اماده
ready made
اماده
accoutrements
اماده
supply
اماده
yare
اماده
yoi
اماده
ready
اماده
supplied
اماده
readies
اماده
parade
سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades
سان رفتن رژه رفتن محل سان
to pickle a rod for
اماده کردن
fine
بسیار اماده
taut
اماده کار
night boat
قایق اماده
ready use
اماده مصرف
detonative
اماده انفجار
to gird up one's loins
اماده کارشدن
ready to die
اماده مردن
ready for duty
اماده کار
to buckle oneself
اماده شدن
ready mixed concrete
بتن اماده
action mission ship
ناو اماده
readying
اماده کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com