English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
impressionability امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
Other Matches
haze تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
accessibility امادگی برای پذیرایی
distensibility امادگی برای بادکردن
ingenuity امادگی برای اختراع
opposability امادگی برای روبرو گذاشتن
readiness to report امادگی برای پاسخ دادن
reagency امادگی برای واکنش یا معرفی
fluctuability امادگی برای بالاوپایین رفتن
ready solubility in water امادگی برای زودحل شدن دراب
mission ready اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
removability ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
inseparability عدم امادگی برای جدا شدن
communicativeness امادگی برای رساندن خبر پرگویی
insuperability عدم امادگی برای از میان برداشتن
inerrability معصومیت عدم امادگی برای خطاکردن
irresponsiveness عدم امادگی برای پاسخ دادن
operating level سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
impulsiveness امادگی برای کار کردن یا نیروی انی
vitrescence امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
inductility عدم امادگی برای لوله شدن اقامه
put and take fishing انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
condensability قابلیت انقباض یاتکثیف-امادگی برای منقبض شدن
civilian preparedness for war اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
ground تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
contractibility قابلیت انقباض- امادگی برای جمع شدن یاکوچک شدن
record کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
asynchronous computer نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
defense readiness condition وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
perch قرارگرفتن
perched قرارگرفتن
sit قرارگرفتن
perches قرارگرفتن
perching قرارگرفتن
sits قرارگرفتن
to rangeoneself قرارگرفتن
centers درمرکز قرارگرفتن
heels درپاشنه قرارگرفتن
centre درمرکز قرارگرفتن
center درمرکز قرارگرفتن
centred درمرکز قرارگرفتن
centered درمرکز قرارگرفتن
formation ترتیب قرارگرفتن
bring up the rear <idiom> آخرهمه قرارگرفتن
back برپشت چیزی قرارگرفتن
call on to the carpet <idiom> مورد مواخذه قرارگرفتن
backs برپشت چیزی قرارگرفتن
situation of a building وضع قرارگرفتن بنا
draw fire <idiom> مورد انتقاد قرارگرفتن
disposal در معرض دید قرارگرفتن
setup وضع قرارگرفتن میلههای بولینگ
run the gauntlet <idiom> درمعرفی آزمایش سخت قرارگرفتن
crowd the plate نزدیک به پایگاه اصلی قرارگرفتن
hull defilade تا ارتفاع لوله در پشت حفاظ قرارگرفتن
use up تحلیل بردن مورد استفاده قرارگرفتن
air defense readiness وضعیت امادگی پدافند هوایی امادگی پدافند هوایی
tucks درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tucking درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tuck درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
expose در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposes در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
air start طرز قرارگرفتن هواپیما درهوا در شروع مسابقه هواپیمابری
exposing در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
novices جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
novice جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
problem program برنامهای که به هنگام قرارگرفتن واحد پردازش مرکزی در حالت مسئله اجرا میشودبرنامه مسئلهای
predispostion امادگی
form امادگی
preparations امادگی
readiness امادگی
forms امادگی
penchant امادگی
conditioning امادگی
formed امادگی
disposition امادگی
covers امادگی
proneness امادگی
kelter or kilter امادگی
kelter امادگی
cover امادگی
tautness امادگی
preparation امادگی
preparedness امادگی
coverings امادگی
susceptibility امادگی
qualification امادگی
availability زمان امادگی
state of alert وضعیت امادگی
erg 2- امادگی ذاتی
indisposition عدم امادگی
reconditioning تجدید امادگی
physical fitness امادگی جسمانی
combat readiness امادگی رزمی
medical fitness امادگی پزشکی
preparatory school اموزشگاه امادگی
hottest امادگی کامل
hot امادگی کامل
training camp اردوی امادگی
readiness امادگی رزمی
preparatory interval دوره امادگی
preparatory schools اموزشگاه امادگی
vigilance امادگی چالاکی
insusceptibility عدم امادگی
indisposedness عدم امادگی
half way houses خانههای امادگی
indispositions عدم امادگی
third degree of readiness امادگی درجه سه
peripheral دوره امادگی
reading readiness امادگی خواندن
second degree of readiness امادگی درجه دو
work out تمرین امادگی
peak up در اوج امادگی
unreadiness عدم امادگی
condition of readiness شرایط امادگی
liability to disease تعهد امادگی
law of readiness قانون امادگی
operational readiness امادگی عملیاتی
hotter امادگی کامل
data terminal ready امادگی ترمینال داده
operational performance category طبقه امادگی عملیاتی
materiel readiness امادگی رزمی وسایل
preparation امادگی اماده سازی
data set ready امادگی مجموعه داده ها
condition code کد وضعیت امادگی اقلام
lurching امادگی شکست فاحش
condition of readiness وضعیت امادگی رزمی
lurch امادگی شکست فاحش
lurched امادگی شکست فاحش
lurches امادگی شکست فاحش
preparations امادگی اماده سازی
flyable dud بدون امادگی رزمی
fourth degree of readiness امادگی درجه چهار
level of readiness سطح امادگی رزمی
readiness category نوع امادگی رزمی
peripheral course دوره امادگی نظامی
combat ready دارای امادگی رزمی
operational performance category امادگی عملیاتی از طبقه
readiness category درجه امادگی رزمی
habilitation لباس پوشاندن امادگی
physical fitness امادگی عمومی جسمانی
school readiness امادگی ورود به مدرسه
readiness اماده باش امادگی
sight-read بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight read بدون امادگی قبلی اجراکردن
haemophillia امادگی بخون رفتن زیاد
teachability امادگی جهت یاد گرفتن
sight-reading بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reads بدون امادگی قبلی اجراکردن
stymieing قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymies قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymied قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymie قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
snug down امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
materiel readiness میزان امادگی جنگ افزارها وتجهیزات
flight readiness firing ازمایش سریع امادگی پرتاب موشک
army ready material program برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
influencing تاثیر
semplice بی تاثیر
effectiveness تاثیر
hank تاثیر
influence تاثیر
impressiveness تاثیر
influenced تاثیر
forcibly با تاثیر
influences تاثیر
hanks تاثیر
influxes تاثیر
efficacy تاثیر
sensation تاثیر
influence line خط تاثیر
forcefulness تاثیر
adaphorous بی تاثیر
effect تاثیر
affection تاثیر
effected تاثیر
sensations تاثیر
effecting تاثیر
influx تاثیر
road test ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
dtr Ready Terminal Data امادگی ترمینال داده
war footing حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
influenced تاثیر کردن بر
inductive influence تاثیر القائی
aerate در تحت تاثیر
impress تاثیر کردن بر
impressed تاثیر کردن بر
after-effect تاثیر بعدی
impressing تاثیر کردن بر
impressionability تاثیر پذیری
impressional تاثیر کننده
aerating در تحت تاثیر
aerates در تحت تاثیر
size effect تاثیر اندازه
aerated در تحت تاثیر
impressible تاثیر پذیر
efficacy درجه تاثیر
influence تاثیر کردن بر
efficacity تاثیر سودمندی
make an impression تاثیر گذاشتن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com