Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
fourth degree of readiness
امادگی درجه چهار
Other Matches
third degree of readiness
امادگی درجه سه
second degree of readiness
امادگی درجه دو
readiness category
درجه امادگی رزمی
cross-in-square
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster
تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
readiness condition
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
trapezium
چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetrahedron
جسم چهار سطحی چهار ضلعی
tetrapterous
دارای چهار بال چهار جناحی
tetragonal
دارای چهار زاویه چهار کنجی
quadrumana
چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
quadrumvir
انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
qyaternary
چهار واحدی چهار عضوی
quatrefoil
چهار ترک چهار گوشه
quadrangle
چهار گوش چهار دیواری
quadrangles
چهار گوش چهار دیواری
defense readiness condition
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
beam attack
تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
elevation indicator
صفحه مدرج درجه طبلک درجه
shoulder patch
درجه روی بازوی درجه داران
air defense readiness
وضعیت امادگی پدافند هوایی امادگی پدافند هوایی
sighting bar
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third class
درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation
درجه ارتفاع درجه بلندی
third-class
درجه سوم بلیط درجه 3
sighting leaf
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
preparation
امادگی
disposition
امادگی
readiness
امادگی
susceptibility
امادگی
penchant
امادگی
preparations
امادگی
forms
امادگی
qualification
امادگی
cover
امادگی
tautness
امادگی
coverings
امادگی
covers
امادگی
predispostion
امادگی
kelter
امادگی
formed
امادگی
form
امادگی
kelter or kilter
امادگی
conditioning
امادگی
preparedness
امادگی
proneness
امادگی
work out
تمرین امادگی
vigilance
امادگی چالاکی
physical fitness
امادگی جسمانی
unreadiness
عدم امادگی
hotter
امادگی کامل
hottest
امادگی کامل
state of alert
وضعیت امادگی
combat readiness
امادگی رزمی
half way houses
خانههای امادگی
condition of readiness
شرایط امادگی
law of readiness
قانون امادگی
peak up
در اوج امادگی
operational readiness
امادگی عملیاتی
indisposedness
عدم امادگی
erg
2- امادگی ذاتی
hot
امادگی کامل
reading readiness
امادگی خواندن
preparatory interval
دوره امادگی
liability to disease
تعهد امادگی
preparatory schools
اموزشگاه امادگی
peripheral
دوره امادگی
indispositions
عدم امادگی
indisposition
عدم امادگی
reconditioning
تجدید امادگی
insusceptibility
عدم امادگی
training camp
اردوی امادگی
readiness
امادگی رزمی
preparatory school
اموزشگاه امادگی
availability
زمان امادگی
medical fitness
امادگی پزشکی
habilitation
لباس پوشاندن امادگی
condition code
کد وضعیت امادگی اقلام
materiel readiness
امادگی رزمی وسایل
accessibility
امادگی برای پذیرایی
condition of readiness
وضعیت امادگی رزمی
lurching
امادگی شکست فاحش
preparation
امادگی اماده سازی
lurched
امادگی شکست فاحش
lurches
امادگی شکست فاحش
lurch
امادگی شکست فاحش
preparations
امادگی اماده سازی
combat ready
دارای امادگی رزمی
operational performance category
امادگی عملیاتی از طبقه
operational performance category
طبقه امادگی عملیاتی
ingenuity
امادگی برای اختراع
level of readiness
سطح امادگی رزمی
readiness category
نوع امادگی رزمی
flyable dud
بدون امادگی رزمی
distensibility
امادگی برای بادکردن
physical fitness
امادگی عمومی جسمانی
readiness
اماده باش امادگی
peripheral course
دوره امادگی نظامی
data set ready
امادگی مجموعه داده ها
data terminal ready
امادگی ترمینال داده
school readiness
امادگی ورود به مدرسه
sight-reads
بدون امادگی قبلی اجراکردن
readiness to report
امادگی برای پاسخ دادن
reagency
امادگی برای واکنش یا معرفی
sight read
بدون امادگی قبلی اجراکردن
opposability
امادگی برای روبرو گذاشتن
sight-read
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reading
بدون امادگی قبلی اجراکردن
fluctuability
امادگی برای بالاوپایین رفتن
teachability
امادگی جهت یاد گرفتن
haemophillia
امادگی بخون رفتن زیاد
mission ready
اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
communicativeness
امادگی برای رساندن خبر پرگویی
ready solubility in water
امادگی برای زودحل شدن دراب
removability
ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
army ready material program
برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
snug down
امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
irresponsiveness
عدم امادگی برای پاسخ دادن
impressionability
امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
flight readiness firing
ازمایش سریع امادگی پرتاب موشک
materiel readiness
میزان امادگی جنگ افزارها وتجهیزات
inerrability
معصومیت عدم امادگی برای خطاکردن
inseparability
عدم امادگی برای جدا شدن
insuperability
عدم امادگی برای از میان برداشتن
dtr
Ready Terminal Data امادگی ترمینال داده
vitrescence
امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
road test
ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
impulsiveness
امادگی برای کار کردن یا نیروی انی
war footing
حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
inductility
عدم امادگی برای لوله شدن اقامه
brevet
درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
put and take fishing
انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
civilian preparedness for war
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
condensability
قابلیت انقباض یاتکثیف-امادگی برای منقبض شدن
plea of tender
اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
ground
تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
master at arms
درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
quarter
چهار یک
quatre
چهار
quartile
چهار یک
quadrupeds
چهار پا
quadrilateral
چهار بر
quadrupling
چهار لا
quadruples
چهار لا
quadruped
چهار پا
quadrupled
چهار لا
quadrilaterals
چهار بر
tetrad
چهار
four
چهار
tetragon
چهار بر
quadruple
چهار لا
quadrate
چهار یک
contractibility
قابلیت انقباض- امادگی برای جمع شدن یاکوچک شدن
availability factor
ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
twice is
دو دو تا چهار تا میشود
tetrahedral
چهار ضلعی
gallop
چهار نعل
galloped
چهار نعل
tetrastich
چهار بیتی
four
عدد چهار
long legged
چهار پایه
all fours
چهار دست و پا
gallops
چهار نعل
the four seasons
چهار فصل
quadrivalent
چهار ارزشی
quadrivalent
چهار بنیانی
point four
اصل چهار
square dome
چهار طاقی
quadrilateral
چهار ضلعی
quadrilaterals
چهار ضلعی
quadrilaterals
چهار جانبه
quadrupling
چهار تایی
quadrupling
چهار گانه
quadruples
چهار تایی
quadruples
چهار گانه
footstools
چهار پایه
footstool
چهار پایه
quadrisyllabic
چهار هجائی
quadrifid
چهار شکافی
quadric
چهار تایی
quatrefoil
گل چهار گلبرگی
qyaternary
چهار تایی
quadraple
چهار برابر
quadripartite
چهار جزئی
quadrant
چهار یک دایره
quadrant
چهار گوش
quadrangular
چهار گوشه
quadrate
چهار گوش
quadrupled
چهار تایی
quadrupled
چهار گانه
tetramerous
چهار جزیی
tetrameter
چهار وزنی
tetraphyllous
چهار برگه
tetrapod
پروانه چهار پا
tetrasporic
چهار هاگی
tetrasporous
چهار هاگی
tetrastichous
چهار جزیی
tetratomic
چهار اتمی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com