Dictiornary-Farsi | اماس پستان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (9 milliseconds)

English	Persian
garget	اماس پستان


Search result with all words

acromastitis	اماس نوک پستان
mastitis	اماس غدههای پستان
Other Matches

mastectomy	پاره کردن وبرداشتن پستان یا قسمتی از پستان
mastectomies	پاره کردن وبرداشتن پستان یا قسمتی از پستان
breasts	نوک پستان هرچیزی شبیه پستان
breast	نوک پستان هرچیزی شبیه پستان
mammiform	پستان مانند بصورت پستان
mammillary	پستان مانند بصورت پستان
antineuritic	برضد اماس عصب مخاف اماس عصبی
appendicitis	اماس ضمیمه روده اماس اپاندیس
Milky Way	پستان زن
breasts	پستان
mamma	پستان
breast	پستان
sebesten	سگ پستان
mammilliform	پستان
mammilary	پستان
breast-fed	با پستان شیردادن
breast-feed	با پستان شیردادن
weans	از پستان گرفتن
weaned	از پستان گرفتن
wean	از پستان گرفتن
mammary	مربوط به پستان
dug	نوک پستان
full breasted	بزرگ پستان
mammalgia	پستان درد
mammila	نوک پستان
mastoid	پستان مانند
papilla	نوک پستان
mastodynia	پستان درد
to suck milk	پستان مکیدن
mastitis	ورم پستان
bosomy	پستان مانند
garget	پستان درد
mammilate	دارای پستان
bodices	پستان بند
nipple	نوک پستان
teats	نوک پستان
plumper	پستان مصنوعی
brassiere	پستان بند
brassieres	پستان بند
nipples	نوک پستان
bra	پستان بند
bras	پستان بند
bodice	پستان بند
teat	نوک پستان
breast-feeds	با پستان شیردادن
chesty	درشت پستان
pap	نوک پستان
bosoms	دارای پستان شدن
bosom	دارای پستان شدن
bosomy	دارای پستان برجسته
falsie	لایی پستان بند
mastodynia	پستان مانند پستانی
mammary gland	دژپیه یا غده پستان
mammillate	دارای پستان یا پستانک
nipple	ازنوک پستان خوردن
teats	شبیه نوک پستان
udder	پستان گاو و مانند ان
udders	پستان گاو و مانند ان
nipples	ازنوک پستان خوردن
tit	دختریازن نوک پستان
tits	دختریازن نوک پستان
breast-fed	شیر پستان دادن
breast-feeds	شیر پستان دادن
teat	شبیه نوک پستان
breast-feed	شیر پستان دادن
pap	هر چیزی شبیه نوک پستان
mammilary	دارای برامدگیهای پستان مانند
mammila	اندام یا چیز دیگرکه مانند پستان باشد
She is laying a guilt trip on [is guilt-tripping] me for not breast feeding.	او [زن] به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من [به او] شیر پستان نمی دهم.
falsie	پارچه یالاستیکی که بشکل پستان ساخته اند و درپستان بند کارمیرود
lymphangitis	اماس
inturgescence	اماس
lymphdenomia	اماس
frost hoil	اماس
tumescence	اماس
turgidity	اماس
neuritis	پی اماس
phlegmasia	اماس
myelitis	اماس
pulmonitis	اماس شش
single pneumonia	اماس یک شش
phrenitis	اماس مخ
tuberosity	اماس
tumefaction	اماس
tumidity	اماس
vulvitis	اماس کس
intumescence	اماس
swellings	اماس
edema	اماس
swelling	اماس
inflammation	اماس
double pneumonia	اماس هر دو شش
encephalitis	اماس مخ
dilation	اماس
poked	اماس
poking	اماس
pokes	اماس
poke	اماس
dactylitis	اماس انگشت
arteritis	اماس شریان
cystitis	اماس مثانه
antiphlogistic	اماس نشان
tracheitis	اماس نای
turgid	اماس دار
splenitis	اماس اسپرز
blepharitis	اماس پلک
palpebritis	اماس پلک
bunchout	اماس کردن
conjunctivitis	اماس ملتحمه
colpitis	اماس مهبل
crystallitis	اماس جلیدیه
brainfever	اماس مغز
cutitis	اماس زیرپوست
carcinoma	اماس سرطانی
metritis	اماس زهدان
odontitis	اماس دندان
podarthritis	اماس بندهای پا
swollen	اماس کرده
ophthalmitis	اماس چشم
orchitis	اماس خایه
osteitis	اماس استخوان
otitis	اماس گوش
phlogosis	اماس برونی
pyelitis	اماس لگن چه
nephritis	اماس گرده
bronchitis	اماس نایژه
scleritis	اماس صلبیه
ague cake	اماس اسپرزازنوبه
salpingitis	اماس شیپور
retinitis	اماس شبکیه
quinsy	اماس چرکدارلوزتین
myositis	اماس ماهیچه
nasitis	اماس بینی
tonsillitis	اماس لوزه
huff	اماس کردن
hysteritis	اماس زهدان
hydrocile	اماس خایه
enteritis	اماس روده
gnathitis	اماس گونه
arthritis	اماس مفصل
glandular swelling	اماس غدد
colitis	اماس قولون
gastritis	اماس معده
enchondroma	اماس غضروفی
hepatitis	اماس کبدی
dermatitis	اماس پوست
fretty	اماس کرده
inoma	اماس لیفی
fibroma	اماس لیفی
faucitis	اماس گلو
ileitis	اماس ایلئون
tumefactive	اماس دار
lentitis	اماس جلیدیه
tumid	اماس کرده
swells	اماس کردن
dermatosis	اماس پوست
swelled	اماس کردن
keratitis	اماس قرنیه
iritis	اماس عنبیه
turgescence	اماس بادکردگی
turgescent	اماس کننده
swell	اماس کردن
intumescent	اماس کننده
intumescent	اماس کرده
intumesce	اماس کردن
pericarditis	اماس ابشامه قلب
phlegmasia alba dolens	اماس سیاهرگهای نفاسی
vaginitis	اماس یا ورم مهبل
mastoditis	اماس زائده پستانی
sylosis	اماس پلک وسفتی
pleurisy	اماس شامه ریه
tumescent	اماس کرده اماسیده
arthritic	مبتلا به اماس مفصل
scrotitis	اماس کیسه خایه
enostosis	اماس درونی استخوان
iritic	وابسته به اماس عنبیه
laminitis	اماس لایههای حساس
lymphadenitis	اماس غدد لفناوی
diaphragmitis	اماس حجاب حاجز
diaphragmatitis	اماس حجاب حاجز
deliescence	تحلیل ناگهانی اماس
bursitis	اماس کیسههای مفصلی
antiphlogistic	داروی اماس نشان
mesenteritis	اماس روده بند
iritic	دچار اماس عنبیه
duodenitis	اماس روده اثناعشر
endometritis	اماس درونی زهدان
fibro chondritis	اماس غضروف لیفی
endocarditis	اماس غشاء درونی دل
gastro enteritis	اماس معده وروده
gnathitis	اماس ارواره بالا
his eyes were inflammed	چشمهایش اماس کرد
housemaid's knee	اماس کاسه زانو
hyalitis	اماس رطوبت شیشهای
ileitis	اماس روده دراز
moon blind	دچار اماس نوبتی
oophoritis	اماس تخم دان
parotiditis	اماس غده بناگوشی
myomatous	وابسته به اماس ماهیچه
ophthalmia	اماس چشم رمد