Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
he went out in the poll
امتحان دانشگاه را گذراندولی امتیاز ویژهای نگرفت
Other Matches
matriculation
امتحان ورودی دانشگاه کنکور
great go
امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
Masters of Arts
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Master of Arts
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
She didnt make an impression . She was a flop .
یخش نگرفت
His trick didnt work.
حقه اش نگرفت
It didnt come off. It didnt take place.
صورت نگرفت
he did not est all night
درتمام شب ارام نگرفت
I drew blank every time . None of my tricks worked .
هر نقشی زدم نگرفت ( ناموفق ماندم )
point after touchdown
[یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
overtime
وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
handicap
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicaps
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
to strike an a
بصورت ویژهای درامدن
textures
دارای بافت ویژهای نمودن
texture
دارای بافت ویژهای نمودن
tea has an adour p to itself
چای بوی ویژهای دارد
that point was of p interest
ان نکته جالبیست ویژهای داشت
to smile a person into a mood
کسیرا با لبخند بحالت ویژهای در ژوردن
an idiomatic experssion
عبارتی که دارای ساختمان ویژهای باشد
breeding grounds
جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
breeding ground
جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
gentleman at large
کسیکه وابسته بدرباراست و کار ویژهای ندارد
rugby point
امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
handicaps
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
detailing
بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
detail
بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
design points
ترکیب ویژهای از متغیرها که پروسه طراحی براساس ان صورت میگیرد
rose gall
برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
introductory word
کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد
radius dimpling
ایجاد گودی در سطح ورقههای فلز توسط ابزارمخروطی شکل ویژهای
embassy
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
embassies
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
playback rate scale factor
و توسط برنامه دیگری هدایت میشود تا جلوه ویژهای ایجاد کند. 2-
approved data
سوابق و اطلاعاتی که میتوانندبرای تعیین مراحل تعمیرات یاتغییرات هواپیمای ویژهای بکارروند
action oriented management report
گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
Univ
دانشگاه
college
دانشگاه
academy
دانشگاه
colleges
دانشگاه
universities
دانشگاه
university
دانشگاه
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
presidents
رئیس دانشگاه
state university
دانشگاه ایالتی
president
رئیس دانشگاه
state university
دانشگاه دولتی
technical university
دانشگاه فنی
academies
دانشگاه اموزشگاه
the institution of a universit
تاسیس دانشگاه
polytechnic
دانشگاه فناوری
senior technical college
دانشگاه فناوری
college of
[music, technology,...]
دانشگاه فناوری
University of Applied Sciences
[UAS]
دانشگاه فناوری
academy
دانشگاه هنر
Chancellor
رئیس دانشگاه
Chancellors
رئیس دانشگاه
academical
دانشجوی دانشگاه
staff college
دانشگاه جنگ
matriculant
قبول شده در دانشگاه
oxonian
وابسته به دانشگاه اکسفورد
rector
رئیس دانشگاه رهبر
vice-chancellor
معاون رئیس دانشگاه
rectors
رئیس دانشگاه رهبر
semester
دوره 61 هفتهای دانشگاه
semesters
دوره 61 هفتهای دانشگاه
vice chancellor
معاون رئیس دانشگاه
extramural
مربوط به خارج از دانشگاه
vice-chancellors
معاون رئیس دانشگاه
proctor
مدیر اجرایی دانشگاه
war college
دانشگاه عالی جنگ
chairs
کرسی استادی در دانشگاه
chaired
کرسی استادی در دانشگاه
chairing
کرسی استادی در دانشگاه
chair
کرسی استادی در دانشگاه
He is majoring in mathematic at the university.
در دانشگاه رشته ریاضیات می هواند
He was not admitted to the university.
اورا به دانشگاه راه ندادند
faculty
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
spring practice
دوره تمرینهای بهاری دانشگاه
send down
دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
matriculating
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculation
دخول یا نام نویسی در دانشگاه
faculties
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
in the schools
مشغول دادن امتحانات دانشگاه
mattriculation
نام نویسی دردانشکده یا دانشگاه
matriculates
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
As a university professor , his performance stank.
طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
matriculate
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
alma mater
سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
academicals
لباس رسمی استادی دانشگاه
academic costume
لباس رسمی استادی دانشگاه
matriculated
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
donnish
وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
demarche
بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
school and college ability test
آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
berkeley unix
گونهای از UNIX که توسط دانشگاه کالیفرنیا
general staff college
دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
varsity
تیم اول دانشگاه یا دانشکده دانشگاهی
ox man
کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
command and general staff college
دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
chancellory
رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
underclassman
شاگرد سالهای اول و دوم دانشگاه
prep schools
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
chancellery
رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
prep school
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
sixth forms
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
sixth form
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
poll degree
درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
jayvee
عضو تازه کار تیم ورزشی دانشگاه
matriculated
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
school doctor
استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
matriculating
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
academia
حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
upper class
وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
upper classes
وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
matriculates
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculate
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
advisee
کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
matricular
وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
O level
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
upperclassman
کسیکه در کلاسهای عالی دانشگاه یا دبیرستان درس میخواند
O levels
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
university extension
تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
trials
امتحان
test
امتحان
try
امتحان
quiz
[American]
امتحان
tries
امتحان
examinations
امتحان
tests
امتحان ها
inspection
امتحان
checking
امتحان
examination
امتحان
examinations
امتحان ها
trials
امتحان ها
trial
امتحان
quiz
امتحان
test
امتحان
quizzes
امتحان
trial
امتحان
tested
امتحان
checks
امتحان
checked
امتحان
check
امتحان
assays
امتحان
assay
امتحان
tentatively
من باب امتحان
tests
امتحان
examination
امتحان
bachelors
مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود
bachelor
مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود
to give an examination
امتحان کردن
to bring to the proof
امتحان کردن
examine
امتحان کردن
try
امتحان کردن
To flunk a course . To fail an exam.
در امتحان رد شدن
examined
امتحان کردن
vivas voce
امتحان شفاهی
to take an examination
امتحان دادن
examines
امتحان کردن
examining
امتحان کردن
unsight
امتحان نکرده
tripos
امتحان حساب
examinations
امتحان ازمایش
examination
امتحان ازمایش
unexamined
<adj.>
امتحان نشده
tries
امتحان کردن
unchecked
<adj.>
امتحان نشده
uninspected
<adj.>
امتحان نشده
examinee
امتحان شونده
examinee
امتحان دهنده
test anxiety
اضطراب امتحان
examination anxiety
اضطراب امتحان
examinable
قابل امتحان
essay examination
امتحان انشایی
untested
<adj.>
امتحان نشده
bar examination
امتحان وکالت
unevaluated
<adj.>
امتحان نشده
unaudited
<adj.>
امتحان نشده
qualifying examination
امتحان صلاحیت
to make a trial of
امتحان کردن
put to test
امتحان کردن
proctor
نافر امتحان
temptation
ازمایش امتحان
temptations
ازمایش امتحان
crucible
امتحان سخت
crucibles
امتحان سخت
probational
ازمایش امتحان
pretest
امتحان مقدماتی
preliminaries
امتحان مقدماتی
preliminary
امتحان مقدماتی
unverified
<adj.>
امتحان نشده
tests
امتحان محک
assay
امتحان عیارگری
assays
امتحان عیارگری
trial
ازمایش امتحان
trial
امتحان کردن
tested
امتحان محک
trials
امتحان کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com