Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
vivas voce
امتحان شفاهی
Search result with all words
viva voce
شفاها امتحان شفاهی
Other Matches
orals
شفاهی
oral
شفاهی
viva voce
شفاهی
vivas voce
شفاهی
verbal
شفاهی
parol
شفاهی
nuncupatory
شفاهی
by word of mouth
شفاهی
nuncupative
شفاهی
interlocutory decree
حکم شفاهی
interpreters
مترجم شفاهی
interpreter
مترجم شفاهی
nonverbal
غیر شفاهی
nuncupative will
وصیت شفاهی
vocabular
زبانی شفاهی
oral evidence
دلیل شفاهی
parol arrest
جلب شفاهی
viva voting
رای شفاهی
parol evidence
شهادت شفاهی
parol arrest
توقیف شفاهی
simple contract
قرارداد شفاهی
oral test
ازمون شفاهی
parol promise
قرارداد شفاهی
verbal agreement
موافقت شفاهی
verbalization
بیان شفاهی
viva report
گزارش شفاهی
viva voting
گزارش شفاهی
gentlemen's agreement
قرارداد شفاهی
unwritten
بطور شفاهی
unwritten
غیرکتبی شفاهی
oral evidence
شهادت شفاهی
voices
شفاهی صوتی
voicing
شفاهی صوتی
voice
شفاهی صوتی
oral information
اطلاعات گفتاری
[شفاهی]
word of mouth
صدای کلمه شفاهی
replied
جواب شفاهی دفاعیه
replying
جواب شفاهی دفاعیه
catechesis
تعالیم مذهبی شفاهی
replies
جواب شفاهی دفاعیه
reply
جواب شفاهی دفاعیه
cabala
حدیث یا روایت شفاهی وزبانی
verbalize
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalising
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalised
بصورت شفاهی بیان کردن
simple content debt
دین ناشی از قرارداد شفاهی
verbalises
بصورت شفاهی بیان کردن
cabbala
حدیث یا روایت شفاهی وزبانی
verbalized
بصورت شفاهی بیان کردن
cabbalah
حدیث یا روایت شفاهی وزبانی
verbalizes
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalizing
بصورت شفاهی بیان کردن
oral trade test
ازمون شفاهی از اطلاعات عمومی افراد
talk out
بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
to provide interpretation
[for somebody]
[from/into a language]
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
to act as interpreter
[for somebody]
[from/into a language]
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
to interpret
[for somebody]
[from/into a language]
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
barristers
وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
barrister
وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
slandering
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slanders
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slandered
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slander
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
examinations
امتحان
inspection
امتحان
examination
امتحان
checking
امتحان
tentatively
من باب امتحان
tested
امتحان
examination
امتحان
tests
امتحان
assay
امتحان
assays
امتحان
check
امتحان
checked
امتحان
quiz
[American]
امتحان
test
امتحان
trial
امتحان
trial
امتحان
trials
امتحان
trials
امتحان ها
test
امتحان
tests
امتحان ها
examinations
امتحان ها
checks
امتحان
quizzes
امتحان
quiz
امتحان
tries
امتحان
try
امتحان
unsight
امتحان نکرده
to make a trial of
امتحان کردن
tripos
امتحان حساب
to take an examination
امتحان دادن
to give an examination
امتحان کردن
put to test
امتحان کردن
to bring to the proof
امتحان کردن
proctor
نافر امتحان
temptation
ازمایش امتحان
probational
ازمایش امتحان
qualifying examination
امتحان صلاحیت
pretest
امتحان مقدماتی
essay examination
امتحان انشایی
uninspected
<adj.>
امتحان نشده
unexamined
<adj.>
امتحان نشده
unevaluated
<adj.>
امتحان نشده
unchecked
<adj.>
امتحان نشده
unaudited
<adj.>
امتحان نشده
examinee
امتحان شونده
examinee
امتحان دهنده
unverified
<adj.>
امتحان نشده
examinable
قابل امتحان
examination anxiety
اضطراب امتحان
test anxiety
اضطراب امتحان
untested
<adj.>
امتحان نشده
To flunk a course . To fail an exam.
در امتحان رد شدن
experiments
امتحان عمل
examine
امتحان کردن
tests
امتحان کردن
examined
امتحان کردن
examines
امتحان کردن
examining
امتحان کردن
try
امتحان کردن
experimenting
امتحان عمل
examiner
امتحان کننده
experimented
امتحان عمل
experiment
امتحان عمل
examiners
امتحان کننده
assay
امتحان عیارگری
probation
ازمایش امتحان
trials
ازمایش امتحان
tests
امتحان محک
tries
امتحان کردن
tested
امتحان محک
test
امتحان کردن
trials
امتحان کردن
trial
امتحان کردن
temptations
ازمایش امتحان
crucible
امتحان سخت
crucibles
امتحان سخت
preliminaries
امتحان مقدماتی
preliminary
امتحان مقدماتی
trial
ازمایش امتحان
assays
امتحان عیارگری
bar examination
امتحان وکالت
examination
امتحان ازمایش
tested
امتحان کردن
examinations
امتحان ازمایش
test
امتحان محک
to do a test
امتحان کتبی نوشتن
to write an exam
امتحان کتبی نوشتن
I'd like to try ...
من میخواهم ... را امتحان کنم.
try (something) out
<idiom>
امتحان کردن(چیزی)
try on
<idiom>
امتحان کردن لباس
checks
امتحان کردن بازرسی
checked
امتحان کردن بازرسی
check
امتحان کردن بازرسی
tested
ازمایش کردن امتحان
tests
ازمایش کردن امتحان
test
ازمایش کردن امتحان
invigilating
در امتحان نظارت کردن
to buy on trial
بشرط امتحان خریدن
invigilated
در امتحان نظارت کردن
invigilate
در امتحان نظارت کردن
midyear
امتحان نیمه سال
testable
امتحان پذیر ازمایشی
to give an examination
صورت امتحان دادن
hold water
از امتحان درست درامدن
check lock
ساعت امتحان کننده
invigilates
در امتحان نظارت کردن
reexamine
دوباره امتحان کردن
pretest
امتحان مقدماتی بعمل اوردن
to try something on
چیزی را برای امتحان پوشیدن
graduate record examination
امتحان ورودی بعد ازلیسانس
to get a pass in physics
در امتحان فیزیک قبول شدن
to check out something
چیزی را بررسی یا امتحان کردن
To purchase on approval .
بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
acid test
وسیلهء ازمایش امتحان با اسید
matriculation
امتحان ورودی دانشگاه کنکور
To pass the exam on the first try.
یک ضرب در امتحان قبول شدن
palpate
لمس کردن امتحان نمودن
gre
امتحان ورودی بعد از لیسانس
to put to proof
امتحان کردن محک زدن
verbal note
شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
test paper
کاغذ مخصوص ازمایش ورقه امتحان
ordeal
امتحان سخت برای اثبات بیگناهای
to try on
برای امتحان پوشیدن بطورازمایش اغازکردن
How many students passed the exam?
چند نفر در امتحان قبول شدند؟
ordeals
امتحان سخت برای اثبات بیگناهای
crams
خودرا برای امتحان اماده کردن
placements
تعیین دانشپایه دانشجو از روی امتحان
placement
تعیین دانشپایه دانشجو از روی امتحان
The exam was too easy for words .
امتحان آنقدر آسان بود که چه بگویم
To mark the examination papers .
ورقه های امتحان رانمره دادن
crammed
خودرا برای امتحان اماده کردن
urinoscopy
پیشاب بینی امتحان ادرار فسر
shibboleth
امتحان اصطلاح پیش پا افتاده ومرسوم
shibboleths
امتحان اصطلاح پیش پا افتاده ومرسوم
cram
خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming
خودرا برای امتحان اماده کردن
great go
امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com