Dictiornary-Farsi | امروزی تازه مطابق روز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
up to date	امروزی تازه مطابق روز
up-to-date	امروزی تازه مطابق روز


Other Matches

standards	مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard	مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
new blood <idiom>	جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
enactory	دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
new coined	تازه بنیاد تازه سکه زده
present-day	امروزی
on top of <idiom>	امروزی
latter-day	امروزی
newfashioned	امروزی
nowaday	امروزی
the moderns	امروزی ها
stylish <adj.>	امروزی
modern	امروزی
modern languages	زبانهای امروزی
the girls of the period	دختران امروزی
modernism	اصول امروزی
modern-day	روزگارمدرن امروزی
modernness	برابری بااصول امروزی ها
modernises	بروش امروزی دراوردن
modernised	بروش امروزی دراوردن
hi tech	بسیار مدرنو امروزی
modernising	بروش امروزی دراوردن
modernizes	بروش امروزی دراوردن
modernizing	بروش امروزی دراوردن
modernized	بروش امروزی دراوردن
modernize	بروش امروزی دراوردن
dates	در حال حاضر یا اخیراگ امروزی
It doesnt meet the present day requirments(needs).	جوابگوی احتیاجات امروزی نیست
modernists	هوا خواه اصول امروزی
modernist	هوا خواه اصول امروزی
date	در حال حاضر یا اخیراگ امروزی
newlywed	تازه داماد تازه عروس
update	بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
updates	بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
updated	بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
hobbledehoy	کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
Roman law	مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است
caucasus	منطقه قفقاز و یا آذربایجان و ارمنستان امروزی در شوروی که قالی آن با گره ترکی و نقوش هندسی همراه بوده و به نام قالی قفقازی معروف است
correspounding	مطابق
similiar	مطابق
after	مطابق
matched	مطابق
secundumn	مطابق
pursuant	مطابق
even with	مطابق
within	مطابق
frae	مطابق
correspondent	مطابق
correspondents	مطابق
incompliance with	مطابق
in register	مطابق
from	مطابق
in keeping	مطابق
similar	مطابق
according to	مطابق
correspoundent	مطابق
complied with	مطابق با
corresponding	مطابق
according	مطابق
comply	مطابق با
accordant	مطابق
confirming	مطابق
respondents	مطابق
respondent	مطابق
consilient	مطابق
agreeably to	مطابق
complying	مطابق با
congurous	مطابق
complied	مطابق با
corresponding to	مطابق
corresponding to	مطابق با
complies	مطابق با
after the manner of	بتقلید مطابق
corresponding	مطابق متشابه
newfashioned	مطابق مد روز
physiologically	مطابق فیزیولوژی
up-to-date	مطابق روز
as usual	مطابق معمول
by my watch	مطابق ساعت من
synchronised	مطابق بودن
astronomically	مطابق هیئت
pedagogically	مطابق فن تعلیم
pursuant to	مطابق برحسب
orthodox	مطابق مرسوم
fashionably	مطابق معمول
traditionally	مطابق احادیث
corresponds	مطابق بودن
corresponded	مطابق بودن
synchrinized	مطابق بودن
correspond	مطابق بودن
testamentary	مطابق با وصیت
up to date	مطابق روز
by the square	مطابق نمونه
synchronises	مطابق بودن
posher	مطابق مد روز
homologize	مطابق شدن
adjust	مطابق کردن
at my request	مطابق با تقاضای من
trendier	مطابق آخرین مد
trendiest	مطابق آخرین مد
trendy	مطابق آخرین مد
constitutionally	مطابق قانون
conform to	مطابق بودن با
to correspond to	مطابق بودن
geometrically	مطابق هندسه
synchronizes	مطابق بودن
relevant	وابسته مطابق
correspound	مطابق بودن
synchronize	مطابق بودن
hygienically	مطابق بهداشت
poshest	مطابق مد روز
to	برحسب مطابق
in accordance with	مطابق موافق
synchronising	مطابق بودن
posh	مطابق مد روز
pedagogically	مطابق علم اموزش
dialectically	مطابق قواعد منطق
quite the thing	مطابق بارسم معمول
discretionally	مطابق میل و اختیار
anatomically	مطابق علم تشریح
ethically	مطابق علم اخلاق
keping with one's view	مطابق نظرکسی بودن
musically	مطابق اصول موسیقی
technically	مطابق اصول فنی
metronomic	مطابق میزانه شمار
reconstruction	نمونه مطابق اصل
reconstructions	نمونه مطابق اصل
cut-and-dried	مطابق نقشه وبرنامه
pedagogical teaching	اموزش مطابق فن تعلیم
anno hegirae	مطابق تقویم هجری
cut and dried	مطابق نقشه وبرنامه
up-to-date	مطابق اخرین طرز
constitutional	مطابق قانون اساسی
accentually	مطابق تکیه صدا
up to date	مطابق اخرین طرز
ethnologically	مطابق علم نژادشناسی
ideal	مطابق نمونه واقعی
ideals	مطابق نمونه واقعی
cut and dry	مطابق نقشه وبرنامه
classic	مطابق بهترین نمونه
true life	مطابق زندگی روزمره
meet	مطابق شرایط بودن
parallels	نظیر مطابق بودن با
parallelled	نظیر مطابق بودن با
modular	مطابق اندازه یامقیاس
biblical	مطابق کتاب مقدس
paralleled	نظیر مطابق بودن با
currency	مطابق روز بودن
to keep step to a band	مطابق موزیک پازدن
parallelling	نظیر مطابق بودن با
true copy	رونوشت مطابق با اصل
classics	مطابق بهترین نمونه
currencies	مطابق روز بودن
paralleling	نظیر مطابق بودن با
meets	مطابق شرایط بودن
parallel	نظیر مطابق بودن با
moresque	مطابق با سبک مغربیهای افریقا
symptomatic	مطابق نشانه بیماری نماینده
synchronising	همزمان شدن با هم مطابق کردن
ideally	مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
tallying	تطبیق کردن مطابق بودن
tally	تطبیق کردن مطابق بودن
tallies	تطبیق کردن مطابق بودن
tallied	تطبیق کردن مطابق بودن
answers	بدرد خوردن مطابق بودن
answering	بدرد خوردن مطابق بودن
answered	بدرد خوردن مطابق بودن
answer	بدرد خوردن مطابق بودن
grammatically	مطابق ایین دستوریاصرف ونحو
updated	مطابق روز پیش بردن
updates	مطابق روز پیش بردن
model	مطابق مدل معینی در اوردن
modeled	مطابق مدل معینی در اوردن
modelled	مطابق مدل معینی در اوردن
ethnically	مطابق علم طوایف بشر
conventional	مرسوم مطابق ایین وقاعده
orthodox	مطابق عقاید کلیسای مسیح
synchronizes	همزمان شدن با هم مطابق کردن
standardizes	مطابق درجه معینی دراوردن
synchronize	همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronises	همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronised	همزمان شدن با هم مطابق کردن
models	مطابق مدل معینی در اوردن
update	مطابق روز پیش بردن
that i snot in keepingwith our	این مطابق نظریه مانیست
standardising	مطابق درجه معینی دراوردن
standardises	مطابق درجه معینی دراوردن
standardizing	مطابق درجه معینی دراوردن
adjusting	تسویه نمودن مطابق کردن
sovietize	مطابق رژیم شوروی کردن
sunwise	مطابق گردش عقربک ساعت
standardised	مطابق درجه معینی دراوردن
standardization	مطابق معیار خاص دراوردن
phonetioist	طرفداری املای مطابق صدا
scriptural	مطابق متن کتاب مقدس
with the sun	مطابق گردش عقربک ساعت
adjusts	تسویه نمودن مطابق کردن
standardize	مطابق درجه معینی دراوردن
sinicize	مطابق اداب ورسوم چینی کردن
to pursue a plan	مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن