English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (9 milliseconds)
English Persian
I weighed myself today . امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
Other Matches
I have entangled myself with the banks . خودم را گرفتار بانک ها کردم
I stayed in concealment until the danger passed. خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
I accidentally locked myself out of the house. من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
What have I done to offend you? من چه کارت کردم؟ [من چطور تو را دلخور کردم؟]
i lay on the grass روی علف دراز کشیدم
I pulled him by the ears. گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
I took a great deal of trouble over it. روی اینکار خیلی زحمت کشیدم
I rinsed the clothes and huge them on the line . لبا سها را آب کشیدم وانداختم روی طناب
I was keeping my fingers crossed . خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
myself من خودم
own خودم
number one خودم
owned خودم
owning خودم
owns خودم
myself خودم
pon my life بجان خودم
siree اقای خودم
for my part از سهم خودم
onmy own responsibility به مسئولیت خودم
with my proper eyes با چشم خودم
on my own account بابت خودم
on my own account بحساب خودم
for my parts از سهم خودم
myself شخص خودم
imyself saw it من خودم انرا دیدم
i saw it my self من خودم انرا دیدم
With my own capital . با سرمایه شخصی خودم
i may thank myself گناه از خودم است
it is my own مال خودم است
I cant help it. It is beyond my control. دست خودم نیست
owned شخصی مال خودم
owns شخصی مال خودم
owning شخصی مال خودم
own شخصی مال خودم
sirree اقاجان اقای خودم
toad eater امروز
it is nowrooz to day امروز
today امروز
to day امروز
this day امروز
I can manage that. <idiom> خودم از پسش برمی آیم.
I wI'll get there somehow. یکجوری خودم را آنجا می رسانم
What a mes I made of my life . دیدی چه بروز خودم آوردم
I could pass for a Greek . می توانم خودم رایونانی جابزنم
in p of my statement برای اثبات گفته خودم
That is my line ( field ) . خودم این کاره هستم
I saw it for myself . I was an eye –witness خودم شاهد قضیه بودم
on your own خودم تنهایی [کاری را کردن]
he has no temperature to day امروز تب ندارد
he wears a new suit to day امروز جامه
This very day . همین امروز
this d. a week یک هفته از امروز
there was no mail to day امروز کاغذنداشتیم
Today me, tomarrow thee. <proverb> امروز من,فردا تو .
today of all days مخصوصا امروز
nowaday مال امروز
this morning امروز بامداد
I can manage, thank you. خودم از پسش برمی آیم، متشکرم.
I sat down with no fuss or bother . برای خودم قشنگ گرفتم نشستم
I should bring you round to my way of thinking . باید تو راهم با خودم همفکر کنم
I'd like to have a place of my own [to call my own] . من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
I know best where my interests lie. صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
He was not supposed to come today . قرارنبود امروز بیاید
I need them today. من آنها را امروز میخواهم.
Today I took laxatives. امروز مسهل خورده ام.
A week from today هفت روز پس از امروز
What do you feel like having today? امروز تو به چه اشتها داری؟
What is todays date ? تاریخ امروز چیست ؟
there was no mail to day امروز پست نبود
this da y month یک ماه دیگر از امروز
he is in to day امروز در خانه است
i have no work today امروز کاری ندارم
No one sent me, I am here on my own account. هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
I wI'll do that all by myself. من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
I wI'll do it on my own responsibility . به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
i hid my self را پنهان کردم
i knocked at the door دق الباب کردم
I am late. من دیر کردم.
It slipped my mind. آن را فراموش کردم.
I am freezing ( to death) . از سرمایخ کردم
eureka >من کشف کردم <
I made a mistake . I was wrong. من اشتباه کردم
the trusty is that i forgot it فراموش کردم
iwas late دیر کردم
i asked him a question پرسشی از او کردم
I'll be at home today . امروز منزل خواهم بود
romaic زبان بومی یونان امروز
Delays are dangerous. <proverb> کار امروز به فردا مینداز.
Never put off tI'll tomorrow what you can do today . کار امروز را به فردا نیانداز
I am very busy today . امروز خیلی کار دارم
the press of modern life فشارو نیازمندیهای زندگی امروز
She wont show up today. امروز پیدایش نمی شود
romaika رقص ملی یونان امروز
present maid prospective bride دوشیزه امروز عروس فردا
He is in no condition (not fit)to work. امروز خیلی سر حالم ( شنگول )
Have you had a blowle movement today ? شکمتان امروز کار کرده ؟
My voice is not clear today. صدایم امروز صاف نیست
never put off till tomorrow what may be done today <proverb> کار امروز به فردا مفکن
I'm old enough to take care of myself. من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
This house is my own . این خانه مال خودم است ( اجاره یی نیست )
I wI'll try to catch up. سعی می کنم خودم را برسانم ( جبران عقب افتادگه )
Much as I tried , I couldnt do it . I simply couldnt do it . هر چه سعی کردم نشد
I invited her to lunch . I stood her a lunch . ناهار مهمانش کردم
i a the beauties of nature من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
I've run out of petrol. بنزین تمام کردم.
i was too indulgent to him زیاد به او گذشت کردم
What have I done to offend you? من چطور تو را ناراحت کردم؟
i managed to do it ان کار را درست کردم
i profited by his advice از نظر او استفاده کردم
i made him go او راوادار به رفتن کردم
i made him go او را وادار کردم برود
I incurred a heavy loss. ضرر زیادی کردم
i had a quiet read فرصت پیدا کردم
i am through with my work ازکارفراغت پیدا کردم
i forgot all about it به کلی فراموش کردم
i did that of my own free will این کار را کردم
today of all days از همه روزها امروز [باید باشد]
Today's weather is mild by comparison. در مقایسه هوای امروز ملایم است.
I'll get there when I get there. <proverb> حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
It is a cool day today. امروز هوا خنک کرده است
Today is my lucky day. امروز روز خوش بیاری من است
we had a heavy p to day امروز نامههای بسیاری ازپست داشتیم
She was off hand with me today. امروز بامن سر سنگین بود ( بی اعتنا ء )
We had a nice long walk today. امروز یک پیاره روی حسابی کردیم
It is foul weather today . امروز هوا خیلی گند است
do you want it done to day ایا میخواهید امروز کرده شود
I am [will be] busy this afternoon . امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
To regain consciousness. to come to. امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
I am in an exuberant mood today . امروز خیلی کیفم کوک است
We wI'll be notified(informed)of the results today. امروز جواب کار معلوم می شود
Dont leave off tI'll tomorrow what you can do today . کار امروز به فردا مگذار (میفکن )
I'm doing it on my own account, not for anyone else. این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
i saw him off the premises کردم تا ازعمارت بیرون رفت
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong. هر طور کردم غلط درآمد
i stated the facts چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
I had a long talk with him. با ایشان مفصلا" صحبت کردم
Since I left school. ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
the trusty is that i forgot it حقیقا امراینست که فراموش کردم
I thought so. منم همینطور فکر کردم.
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
i repaid his kindress in kind مهربانی او را عینا` تلافی کردم
i provided for his safety وسائل سلامت او را فراهم کردم
I was a fool ( naïve enough) to believe her . من را بگه که حرفهایش را باور کردم
I sent him packing. دست به سرش کردم. [اصطلاح]
If I find the time . اگر وقت کنم ( کردم )
I stayed up reading until midnight. تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
i did my best منتهای کوشش خود را کردم
So what's today? امروز چه خبر [تازه ای] است؟ [اصطلاح روزمره]
Can I go earlier today, just as a special exception? اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
i am & out پنج لیره اشتباه حساب کردم
i waved him nearer با دست اشاره کردم که نزدیکتر بیا
i did it only for your sake تنها به خاطرشما این کار را کردم
i did it for show برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
i gave up the idea ازان خیال صرف نظر کردم
I have settled all my accounts. همه حساب هایم را صاف کردم
i made him my proxy او رااز جانب خود وکیل کردم
I reckoned him as my friend. اورا دوست خود حساب می کردم
I had a hell of a time to fix the engine. پدرم درآمد موتور رادرست کردم
I found a hair in the soup . توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
I've shoveled snow all the morning. من تمام صبح برف پارو کردم.
Upon reflection , I realized that … دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
It is due to be signed this afternoon . قرار است امروز بعد از ظهر به ا مضاء برسد .
Does it have to be today (of all days)? این حالا باید امروز باشد [از تمام روزها] ؟
Did I say anything different? مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟
I shared out the money among four persons. پول را بین چهار نفر قسمت کردم
I stamped on the spider . عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
i owe for all my books پول همه کتابهای خود راقرض کردم
I ran away lest I should be seen . فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
I stand corrected. من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
I expended all my capital on equipment. تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
I played every trick in the book . هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
I have been deceived in you . درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
The news shocked me. این خبر مرا تکان داد (هول کردم )
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
I have thought long and hard about it. خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
This is important, not only today, but also and especially for the future. این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
Never put off till tomorrow what maybe done today. <proverb> آنچه امروز مىتوانى انجام دهى هرگز براى فردا مگذار.
i lost my a دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
i thanked him for his trouble برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
there is no time like the present <idiom> سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
Babbage nelrhC Babbage مخترع انگلیسی اولین ماشین حساب خودکار و قالب اصلی کامپیوترهای دیجیتالی امروز
Thank goodness خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank God it's Friday! [TGIF] خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise <proverb> از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
what day of the week is it? امروز چند شنبه است امروزچه روزی است
i thought of you جای شما را خالی کردم همواره فکر شما را میکردم
i attmpted to sing کوشش کردم که بخوانم خواستم بخوانم
khamseh خمسه [در جنوب غرب ایران و از پنج قبیله قدیمی ایران تشکیل شده که در گذشته با قبائل دیگر منطقه اتحادیه ای را در مقابل ایل قشقایی بوجود آورده بودند. امروز نقش خمسه بیشتر با طرح بهارلو شناخته می شود.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com