English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
he is in to day امروز در خانه است
Other Matches
lady help زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
honeycomb ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycombs ارایش شش گوش خانه خانه کردن
toft عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
tricotine پارچه زبر لباسی خانه خانه
our neighbour door کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
homebody ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
houndstooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
hound's tooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
Honey comb design طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
toad eater امروز
today امروز
to day امروز
it is nowrooz to day امروز
this day امروز
cellular لانه زنبوری خانه خانه
weigh house قپاندار خانه ترازودار خانه
garde manger سرد خانه اشپز خانه
bagnio فاحشه خانه جنده خانه
This very day . همین امروز
Today me, tomarrow thee. <proverb> امروز من,فردا تو .
he has no temperature to day امروز تب ندارد
nowaday مال امروز
he wears a new suit to day امروز جامه
today of all days مخصوصا امروز
this morning امروز بامداد
this d. a week یک هفته از امروز
there was no mail to day امروز کاغذنداشتیم
Today I took laxatives. امروز مسهل خورده ام.
He was not supposed to come today . قرارنبود امروز بیاید
What do you feel like having today? امروز تو به چه اشتها داری؟
I need them today. من آنها را امروز میخواهم.
What is todays date ? تاریخ امروز چیست ؟
this da y month یک ماه دیگر از امروز
A week from today هفت روز پس از امروز
i have no work today امروز کاری ندارم
there was no mail to day امروز پست نبود
romaika رقص ملی یونان امروز
present maid prospective bride دوشیزه امروز عروس فردا
romaic زبان بومی یونان امروز
never put off till tomorrow what may be done today <proverb> کار امروز به فردا مفکن
Delays are dangerous. <proverb> کار امروز به فردا مینداز.
I'll be at home today . امروز منزل خواهم بود
My voice is not clear today. صدایم امروز صاف نیست
Have you had a blowle movement today ? شکمتان امروز کار کرده ؟
I am very busy today . امروز خیلی کار دارم
Never put off tI'll tomorrow what you can do today . کار امروز را به فردا نیانداز
He is in no condition (not fit)to work. امروز خیلی سر حالم ( شنگول )
She wont show up today. امروز پیدایش نمی شود
the press of modern life فشارو نیازمندیهای زندگی امروز
i do not know your house خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cells جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
To regain consciousness. to come to. امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
Today's weather is mild by comparison. در مقایسه هوای امروز ملایم است.
Dont leave off tI'll tomorrow what you can do today . کار امروز به فردا مگذار (میفکن )
I'll get there when I get there. <proverb> حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
we had a heavy p to day امروز نامههای بسیاری ازپست داشتیم
It is a cool day today. امروز هوا خنک کرده است
today of all days از همه روزها امروز [باید باشد]
I am in an exuberant mood today . امروز خیلی کیفم کوک است
I weighed myself today . امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
do you want it done to day ایا میخواهید امروز کرده شود
She was off hand with me today. امروز بامن سر سنگین بود ( بی اعتنا ء )
Today is my lucky day. امروز روز خوش بیاری من است
We had a nice long walk today. امروز یک پیاره روی حسابی کردیم
I am [will be] busy this afternoon . امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
It is foul weather today . امروز هوا خیلی گند است
We wI'll be notified(informed)of the results today. امروز جواب کار معلوم می شود
formula الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
So what's today? امروز چه خبر [تازه ای] است؟ [اصطلاح روزمره]
Can I go earlier today, just as a special exception? اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
Does it have to be today (of all days)? این حالا باید امروز باشد [از تمام روزها] ؟
It is due to be signed this afternoon . قرار است امروز بعد از ظهر به ا مضاء برسد .
ranges یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb خانه خانه کردن
ranged یک خانه یا تعدادی خانه
range یک خانه یا تعدادی خانه
This is important, not only today, but also and especially for the future. این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
Never put off till tomorrow what maybe done today. <proverb> آنچه امروز مىتوانى انجام دهى هرگز براى فردا مگذار.
the house is in my possession خانه در تصرف من است خانه در دست من است
there is no time like the present <idiom> سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را
Thank God it's Friday! [TGIF] خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank goodness خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Babbage nelrhC Babbage مخترع انگلیسی اولین ماشین حساب خودکار و قالب اصلی کامپیوترهای دیجیتالی امروز
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise <proverb> از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
what day of the week is it? امروز چند شنبه است امروزچه روزی است
within doors در خانه
dwellings خانه
dwelling خانه
honeycomb خانه خانه
pigeon-holes خانه
pigeon-hole خانه
pieds-a-terre خانه
pied-a-terre خانه
houseless بی خانه
shack خانه
shacks خانه
houseroom جا در خانه
houses خانه
i was under his roof در خانه
pigeon hole خانه
house خانه
honeycombs خانه خانه
checkered خانه خانه
home خانه
roommates هم خانه
quarterage خانه
door to door خانه به خانه
door-to-door خانه به خانه
cloisonne خانه خانه
cellular خانه خانه
housed خانه
lares خانه
housing خانه ها
unsheltered <adj.> بی خانه
cellulated خانه خانه
sockets خانه
socket خانه
lar خانه
homes خانه
tersellated خانه خانه
cells خانه
cell خانه
room خانه
lodges خانه
lodged خانه
lodge خانه
her house خانه اش
furnace house خانه
double-fronted خانه دو در
her house خانه ان زن
rooms خانه
materfamilias زن خانه
domicile خانه
domiciles خانه
alveolate خانه خانه
roommate هم خانه
khamseh خمسه [در جنوب غرب ایران و از پنج قبیله قدیمی ایران تشکیل شده که در گذشته با قبائل دیگر منطقه اتحادیه ای را در مقابل ایل قشقایی بوجود آورده بودند. امروز نقش خمسه بیشتر با طرح بهارلو شناخته می شود.]
house agent دلال خانه
mansion house خانه ارباب
majordomo بزرگتر خانه
lupanar جنده خانه
lupanar فاحشه خانه
pest house خسته خانه
luft خانه فرار
coffee shop قهوه خانه
home born خانه زاد
homemaker خانه دار
homebred خانه پرورده
pesthouse خسته خانه
bangaloid growth خانه ییلاقی
orphan asylum یتیم خانه
orphon a یتیم خانه
notbility خانه داری
opposite to the house روبروی خانه
opposite the house مقابل خانه
house to get خانه اجارهای
opposite the house روبروی خانه
onstead خانه با متعلقات
coach house درشکه خانه
coffee house قهوه خانه
onstead خانه رعیتی
mistress of the house بانوی خانه
panel house جنده خانه
materfamilias بانوی خانه
materfamilas بانوی خانه
coffee room خوارک خانه
delivery to the home تحویل در خانه
dacha خانه ییلاقی
house to let خانه اجارهای
domatophobia خانه هراسی
i wrote home برای خانه
insectarium حشره خانه
insectary حشره خانه
domicil مقر خانه
domiciliary مربوط به خانه
husbandman سرپرست خانه
hub or hub by خانه دار
house top بام خانه
house work خانه داری
household art فن اداره خانه
dishouse بی خانه کردن
housewifely خانه دار
housewifery خانه دار
disorderly house خانه بدنام
disorderly house فاحشه خانه
domiciliate خانه مسکن
door lock کلید خانه
dwelling construction خانه سازی
lake0dwelling خانه دریاچهای
landloper خانه بدوش
fuse block خانه فیوز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com