Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
shebang
امر مورد علاقه
Search result with all words
beloved
مورد علاقه
adonis
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
gold washing
شستن طلائی
[نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
Other Matches
disinterest
بی علاقه کردن بی علاقه شدن
clean
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
interest
علاقه
nonchalant
بی علاقه
affection
علاقه
tie
علاقه
ties
علاقه
binds
علاقه
bind
علاقه
stomachy
بی علاقه
uninterested
بی علاقه
penchant
علاقه
unresponsive
بی علاقه
fondness
علاقه
interest
علاقه .
disinterested
: بی علاقه
interests
علاقه .
interests
علاقه
tendency
علاقه مختصر
necrophagia
علاقه به اجساد
enthusiastic
علاقه مند
focal point
علاقه - سرگرمی
(not one's) cup of tea
<idiom>
علاقه ویژه
self concern
علاقه بنفس
property
علاقه مایملک
liking
ذوق علاقه
interested
علاقه مند
consuming
علاقه-عشق
laceman
علاقه بند
enthusiast
علاقه مند
disaffection
عدم علاقه
put up with
<idiom>
علاقه مند
disinterest
علاقه نداشتن
fondly
از روی علاقه
going for (someone)
<idiom>
علاقه کسی
calf love
علاقه دمدمی
concerned
علاقه مند
renunciation
قطع علاقه
tendencies
علاقه مختصر
enthusiasts
علاقه مند
interestedness
علاقه مندی
it is of interest to me
من در ان علاقه مندم
fancied
تفننی علاقه داشتن به
To be interested in ( keen on ) some thing .
به چیزی علاقه داشتن
heterosexuality
علاقه بجنس مخالف
fancies
تفننی علاقه داشتن به
fanciest
تفننی علاقه داشتن به
fancy free
بی علاقه عاری از عشق
disaffect
از علاقه و محبت کاستن
to pique
علاقه مند کردن
spelunking
علاقه به غار شناسی
To sever ones ties . to lose interest.
قطع علاقه کردن
uniterested
بی علاقه بی دخل وتصرف
unconcern
عدم علاقه خونسردی
fancying
تفننی علاقه داشتن به
fancy
تفننی علاقه داشتن به
You have piqued my interest in ...
تو من را به ... علاقه مند کردی.
I have lost my interest in football .
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
earnest
سنگین علاقه شدید به چیزی
He takes ( heels) much interest in politics.
به سیاست خیلی علاقه دارد
idiopathy
علاقه خاص ناخوشی جداگانه
interested parties
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
wanderlust
علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
turfman
صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
It is of no interest to me at all.
من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
uncommunicative
بی علاقه به مکالمه و تبادل فکر و خبر
heterosexual
مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
heterosexuals
مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
theatre fiend
آدم دیوانه وار علاقه مند به تیاتر
bookworm
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
bookworms
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
ladies' man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' men
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
the iron interest
کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
shrug your shoulders
<idiom>
نشانه بی علاقه
[لاقید]
یا نا آگاه بودن
[اصطلاح]
lady's man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
association for women in computing
متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
Absence makes the heart grow fonder.
<proverb>
جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
addict
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است
aficionado
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است.
fiend
دارای احساسات شدید
[دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
May be I can interest you in this issue .
شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
nympholepsy
جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.
اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
hackers
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hacker
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
area of operational interest
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
feather-bedding
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather bedding
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
ri/sme
سازمان تخصصی مهندسین علاقه مند در طراحی واستفاده از روبوت هاof Society the Internationalof EngineersRobotics anufacturing
bisexuals
دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
bisexual
دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
special interest groups
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
letter of intent
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
apolitical
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
zeal
ذوق شور وطن عشق و علاقه به وطن
localism
ایین محلی علاقه محلی
objected
مورد
case
مورد
cases
مورد
objecting
مورد
object
مورد
occasions
مورد
occasioning
مورد
occasioned
مورد
occasion
مورد
objects
مورد
indirect objects
مورد
inapposite
بی مورد
unseasonably
بی مورد
open to question
<adj.>
مورد شک
unseasonable
بی مورد
instances
مورد
instance
مورد
inopportune
بی مورد
occurence
مورد
oportuneness
مورد
out of place
بی مورد
direct objects
مورد
object of transaction
مورد معامله
schreber case
مورد شربر
objcetionable
مورد ایراد
sightly
مورد نظر
mytaceous
از تیره مورد
myrtaceae
تیره مورد
myrtle
مورد سبز
opportuneness
مورد مناسب
savory
مورد پسند
myrtle berry
مورد دانه
liable to prosecution
مورد تعقیب
case study
مورد پژوهی
case studies
مورد پژوهی
noted
مورد ملاحظه
exploitation
[utilization]
مورد مصرف
usage
مورد مصرف
using
مورد مصرف
utilisation
[British]
مورد مصرف
utilization
مورد مصرف
requirement
مورد نیاز
undue
بی جهت بی مورد
utilized
مورد استفاده
usage
مورد استفاده
usages
مورد استفاده
happy
[about]
<adj.>
خشنود
[در مورد]
in no instance
در هیچ مورد
in dispute
مورد بحث
to make observations
[about]
[on]
اندیشیدن
[در مورد]
[به]
expectative
مورد انتظار
dubitable
مورد شک مشکوک
confutation
مورد تکذیب
case analysis
تحلیل مورد
undue
ناروا بی مورد
fishy
مورد تردید
involved
مورد بحث
unnecessary roughness
خشونت بی مورد
under disccussion
مورد بحث
cases
دعوی مورد
cases
مورد غلاف
case
دعوی مورد
case
مورد غلاف
entitlements
مورد سزیدگی
entitlement
مورد استحقاق
entitlement
مورد سزیدگی
dubious
مورد شک مشکوک
collector's item
مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
taken
مورد تحسین
taken
مورد قبول
received
مورد قبول
laughing stock
مورد تمسخر
entitlements
مورد استحقاق
subject of hire
مورد اجاره
instances
لحظه مورد
instance
لحظه مورد
As the case may be .
برحسب مورد( آن)
In this case ( instance) .
دراین مورد
savoury
مورد پسند
hold up
<idiom>
مورد هدف
special case
مورد ویژه
to make observations
[about]
[on]
نگریختن
[در مورد]
[به]
contested area
منطقه مورد نزاع
anticipated inflation
تورم مورد انتظار
make for
مورد حمله قراردادن
To take into consideration. To consider.
مورد توجه قراردادن
article of roup
اموال مورد حراج
as the case may be
تاچه مورد باشد
competitive goods
کالاهای مورد رقابت
availabe time
زمان مورد قبول
beatten zone
منطقه مورد اصابت
esteemed
فرد مورد احترام
capital employed
سرمایه مورد استفاده
anticipated profit
سود مورد انتظار
anticipated price
قیمت مورد انتظار
Irrelevent. I nappropriate. Out of place.
بیجا ( بی مورد ؟نامناسب )
draw fire
<idiom>
مورد هدف بودن
sub judice
مورد مطالعه دادگاه
in prospect
مورد انتظار
[در برنامه ]
analyte
ماده مورد تجزیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com