Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
politico military
امور سیاسی نظامی
Other Matches
self determination
استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
politics
علم سیاسی امور سیاسی
politics
علم سیاست امور سیاسی
militarization
نظامی کردن امور
politico military
عملیات سیاسی نظامی
satellite
ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
satellites
ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
strategy
خط مشی نظامی و سیاسی و اقتصادی واجتماعی یا ملی کشور
strategies
خط مشی نظامی و سیاسی و اقتصادی واجتماعی یا ملی کشور
national strategy
مجموعه تدابیر سیاسی اقتصادی اجتماعی و نظامی ملی
strategic
استراتژیکی مربوط به خط مشیهای سیاسی واقتصادی و نظامی و روانی وجغرافیایی یا ملی کشور
blue book
کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
civil works
امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
apolitical
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
reprisals
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisal
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
militarism
روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
political ties
هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
immunity
مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
political circles
محافل سیاسی دوایر سیاسی
judge advocate
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
medical regulator
تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
facings
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
maneuvred
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
manoeuvres
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminals
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file
صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminal
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
reestablishment of diplomatic relations
برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
politic
سیاسی نماینده سیاسی
phantom order
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel
چانل نظامی مجرای نظامی
military government
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
army terminals
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
isonomy
برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
amor
امور
martial law
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
court martial
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
hand salute
سلام نظامی دادن سلام نظامی
aviation authority
امور هواپیمایی
authority
اولیاء امور
personal affairs
امور شخصی
interior affairs
امور داخلی
combat duty
امور رزمی
non litigious matters
امور حسبی
the high functionery ries of the state
مصادر امور
authorities
اولیای امور
interior
امور داخله
authority ties of the state
مصادر امور
miscellaneous
امور متفرقه
interiors
امور داخله
authority ties of the state
اولیا امور
state affairs
امور مملکتی
civil affairs
امور غیرنظامیان
religious matters
امور دینی
money matters
امور پولی
financial affairs
امور مالی
corporate treasurer
مدیر امور مالی
chief financial officer
[CFO]
مدیر امور مالی
liquidation of company
تصفیه امور شرکتها
non litigious matters act
قانون امور حسبی
customs broker
واسطه امور گمرکی
State Department
وزارت امور خارجه
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs.
وزارت امور خارجه
chaplain
افسر امور دینی
chaplains
افسر امور دینی
clerical test
ازمون امور دفتری
civic action
امور عام المنفعه
ministry of foreign affairs
وزارت امور خارجه
financial affairs
امور مربوط به مالیه
chaplain activities fund
اعتبار امور مذهبی
air branch
قسمت امور هوایی
non litigious jurisdiction act
قانون امور حسبی
majordomo
متصدی امور خانوادگی
to arrange matters
ترتیب دادن امور
Foreign Office
وزارت امور خارجه
resgestae
امور انجام شده
minister of foreign affairs
وزیر امور خارجه
g air
رکن 2 امور هوایی
table of authorities
جدول اولیا امور
administrations
اداره امور یکانها
administration
اداره امور یکانها
bureaucratic
وابسته به امور اداری
routines
امور غیر مهم
space broker
کارگزار امور تبلیغات
routinely
امور غیر مهم
routine
امور غیر مهم
principal centre of affairs
مرکز مهم امور
probate court
محکمه امور حسبی
secretary of state for foreign affairs
وزیر امور خارجه
promiscuous
بیقید در امور جنسی
tax administration
اداره امور مالیات
supervisory authority
اولیاء امور مراقبتی
tax reforms
اصلاح امور مالیاتی
fish warden
متصدی امور شیلات
foreign minister
وزیر امور خارجه
surveillance authority
اولیاء امور نظارتی
regulatory authority
اولیاء امور نظارتی
supervisory authority
اولیاء امور نظارتی
emotional and physical
امور عاطفی و بدنی
testamentary causes
امور مربوط به وصایا
surveillance authority
اولیاء امور مراقبتی
regulatory authority
اولیاء امور مراقبتی
minister for foreign affairs
وزیر امور خارجه
assignees in bankruptcy
هیئت تصفیه امور ورشکسته
signal security
حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
financial data
اطلاعات مربوط به امور مالی
Ministry of Labor and Social Affairs .
وزارت کار ؟ امور اجتماعی
domiciles
منزل یا مرکز مهم امور
The ministry of economic affairs and finance
وزارت امور اقتصاد و دارایی
technician
شخص متخصص در امور صفتی
technicians
شخص متخصص در امور صفتی
presswork
اداره مطبعه امور چاپخانه
strategic
مربوط به امور سوق الجیشی
to take the helm
زمام امور رادردست گرفتن
domicile
منزل یا مرکز مهم امور
proetor
متصدی امور قضایی وکشوری
surgical
مربوط به امور پزشکی جراحی
deficit financing
اداره امور مالی با کسرموازنه
to go into hiding
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
to go underground
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
parochialism
امور مربوط بناحیه یابخش کلیسایی
counsel appointed
وکیل مسخر یاتسخیری در امور مدنی
generals
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
cryptologistics
امور لجستیکی مربوط به عملیات رمز
major-domos
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
general
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
diplomatist
کسی که به امور دیپلماتیک اشتغال دارد
socio political
سیاسی
politicos
سیاسی
politico
سیاسی
political
سیاسی
diplomatic
سیاسی
minnesota clerical aptitude test
ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
rummage sale
حراج هدایای تقدیمی بکلیسابرای امور خیریه
verderor
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
verderer
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
shipping
امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
housekeeping
امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
dialectic
هگل و مارکس ان را جهت تعلیل و توجیه امور
channeling
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channel
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
treasurer
مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
treasurers
مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
channels
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channelled
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channeled
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
homes
امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
deck department
قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
home
امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
diplomatic representation
نمایندگی سیاسی
diplomatic privileges
امتیازات سیاسی
public life
زندگی سیاسی
sociopolitical
اجتماعی- سیاسی
diplomatic relations
روابط سیاسی
diplomatic passport
تذکره سیاسی
diplomatic passport
پاسپورت سیاسی
political rights
حقوق سیاسی
politic
زندانی سیاسی
state criminals
مجرمین سیاسی
state criminals
مقصرین سیاسی
demarche
اقدام سیاسی
politico social
سیاسی و اجتماعی
state prisoners
زندانیان سیاسی
diplomatic agent
مامور سیاسی
politico social
سیاسی اجتماعی
diplomatic channels
طرق سیاسی
diplomatic mission
هیئت سیاسی
prisoners of state
زندانیان سیاسی
diplomatic officer
مامور سیاسی
prisoners of state
محبوسین سیاسی
talk politics
گفتگوی سیاسی
political psychology
روانشناسی سیاسی
politicians
مرد سیاسی
terrorist
ادمکش سیاسی
terrorists
ادمکش سیاسی
envoyship
نمایندگان سیاسی
politics
اصول سیاسی
politically
از لحاظ سیاسی
political science
علوم سیاسی
diplomatic corps
هیات سیاسی
terror
ادمکشی سیاسی
political economy
اقتصاد سیاسی
ecclesia
مجلس سیاسی
political debate
بحث سیاسی
political debate
منازعه سیاسی
diplomatic immunity
مصونیت سیاسی
political economy
اتصاد سیاسی
terrors
ادمکشی سیاسی
political matters
مسائل سیاسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com