Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (5 milliseconds)
English
Persian
train
اموزش دادن
trained
اموزش دادن
trains
اموزش دادن
training
اموزش دادن
Search result with all words
instruction
راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
instructions
راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
instruct
دستور دادن اموزش دادن
instructed
دستور دادن اموزش دادن
instructing
دستور دادن اموزش دادن
instructs
دستور دادن اموزش دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
Other Matches
armory training
اموزش جنگ افزارداری اموزش اسلحه سازی
reconditioning training
اموزش تجدید مهارت اموزش توجیهی
advanced unit training
اموزش تکمیلی واحد اموزش تکمیلی یکان
basic unit training
اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
computer assisted instruction
اموزش به کمک کامپیوتر اموزش کامپیوتری دستورالعمل به کمک کامپیوتر
tutorials
اموزش
instructions
اموزش
tutorial
اموزش
instruction
اموزش
training
اموزش
education
اموزش
lore
اموزش
program of instruction
برنامه اموزش
annual training
اموزش سالیانه
mass education
اموزش همگانی
higher education
اموزش عالی
educable
اموزش پذیر
education center
مرکز اموزش
educability
اموزش پذیری
elementary education
اموزش ابتدایی
primary education
اموزش ابتدایی
personnel training
اموزش کارکنان
hypnopedia
اموزش با هیپنوتیسم
mass education
اموزش جمعی
training circular
نشریه اموزش
education
اموزش و پرورش
vocational education
اموزش حرفهای
job training
اموزش شغلی
voluntary training
اموزش داوطلبانه
secondary education
اموزش متوسطه
training center
مرکز اموزش
school center
مرکز اموزش
reward training
اموزش با پاداش
remedial instruction
اموزش ترمیمی
religious instruction
اموزش دینی
individualized instruction
اموزش انفرادی
informal education
اموزش غیررسمی
reeducation
باز اموزش
programmed instruction
اموزش برنامهای
professional education
اموزش تخصصی
formal education
اموزش رسمی
training cycle
مرحله اموزش
training program
برنامه اموزش
transfer of training
انتقال اموزش
general education
اموزش عمومی
unit training
اموزش یکانی
unit training
اموزش یکان
technical teaching
اموزش فنی
technical education
اموزش فنی
life long education
اموزش مداوم
teaching machine
ماشین اموزش
learning curve
منحنی اموزش
integrated training
اموزش توام
moral education
اموزش اخلاقی
tutoring
اموزش تک شاگردی
curriculum
اموزش برنامه
bowel training
اموزش دفع
concurrent training
اموزش همزمان
curriculums
اموزش برنامه
coeducation
اموزش مختلط
computerized instruction
اموزش کامپیوتری
sex education
اموزش جنسی
compulsory education
اموزش اجباری
military training
اموزش نظامی
basic training
اموزش مقدماتی
combat development
پیشرفت اموزش رزمی
educationist
متخصص اموزش و پرورش
advanced individual training
اموزش تکمیلی انفرادی
educationists
کارشناس اموزش و پرورش
nonformal education
اموزش غیر رسمی
educationists
متخصص اموزش و پرورش
formal discipline
اموزش صورت گرا
pedagogic
وابسته به اموزش وپرورش
educational
مربوط به اموزش و پرورش
educationist
کارشناس اموزش و پرورش
graduate education
اموزش بعد از لیسانس
refresher courses
دوره اموزش یک ماهه
pamphlets
نشریه اموزش و فنی
school
مرکز اموزش نظامی
comparative education
اموزش و پرورش تطبیقی
pamphlet
نشریه اموزش و فنی
schools
مرکز اموزش نظامی
active duty for training
اموزش زیر پرچم
project method
روش اموزش طرحی
educationalist
کارشناس اموزش و پرورش
educationalists
کارشناس اموزش و پرورش
refresher course
دوره اموزش یک ماهه
on the job training
اموزش ضمن کار
special education
اموزش و پرورش استثنایی
reserve center
مرکز اموزش احتیاط
cbt
اموزش بر پایه کامپیوتر
pedagogical
وابسته بعلم اموزش
pedagogical teaching
اموزش مطابق فن تعلیم
army training program
برنامه اموزش نظامی
pedagogically
مطابق علم اموزش
audio visual
اموزش سمعی وبصری
basic combat training
اموزش رزم مقدماتی
audio-visual
اموزش سمعی وبصری
code training set
دستگاه اموزش مرس
in serving training
اموزش ضمن خدمت
coeducation
اموزش وپرورش مختلط
discovery teaching method
روش اموزش اکتشافی
army training program
برنامه اموزش نیروی زمینی
assault courses
میدان اموزش عملیات هجومی
assault course
میدان اموزش عملیات هجومی
computer augmented learning
بسط اموزش به کمک کامپیوتر
disciplinary training center
مرکز اموزش زندانیان نظامی
upbringing
روش اموزش و پرورش بچه
toilet training
اموزش اداب توالت رفتن
courses
مسیر مسابقه دوره اموزش
manual training
دوره اموزش هنرهای دستی
pedagogy
فن اموزش وپرورش کودک للگی
course
مسیر مسابقه دوره اموزش
beatification
اموزش عمل تبرک کردن
branch material curriculum
برنامه اموزش مراکزاموزش رستهای
coursed
مسیر مسابقه دوره اموزش
educable mentally retarded
عقب مانده ذهنی اموزش پذیر
cai
Instruction ComputerAssisted اموزش به کمک کامپیوتر
world conference of computer in educatio
کنفرانس بین المللی اموزش کامپیوتر
international council
شورای بین المللی کامپیوتر در اموزش
army training and evaluation program
برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
rehabilitation training center
مرکز اموزش بازاموزی زندانیان جنگی دشمن
planit
زبان برنامه نویسی برای اموزش محاورهای
catechetics
فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
in house training
برنامهای برای اموزش افراددر سازمانی که در ان کارمی کنند
national educational computing conferenc
جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
authors
CI یا اموزش توسط کامپیوتر میباشدافرادی که تهیه کننده دستورالعمل ها برای سیستمهای
hands-on
تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
probation
کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
hands on
تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
technical escort
پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند
farmgate type operations
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
liberal education
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
general grant
کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
unbundled
اموزش و..... که مستقل از سخت افزارکامپیوتر توسط سازنده سخت افزاری فروخته میشود دسته نشده
trainer
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainers
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
glm
روش اموزش اسکی به بزرگسالان با اسکی کوتاه
grenade court
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
combat developer
وسیله اموزش دهنده رزمی مربی رزمی
attack teacher
وسیله اموزش عملیات ضدزیردریایی وانمودساز تک ضدزیردریایی
computer managed instruction
اموزش با مدیریت کامپیوتردستورالعمل با مدیریت کامپیوتر
consented
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
commander's manual
ائین نامه راهنمای فرماندهان راهنمای فرماندهان در امر اموزش
education
پرورش اموزش و پرورش
ferried
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to sue for damages
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
example is better than precept
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
to put any one up to something
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
defines
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
televising
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
shift
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
formation
سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
televised
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducts
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
expands
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
televise
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
shifted
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
expand
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
shifts
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conduct
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
expanding
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
televises
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
developments
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
shifting
حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
development
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
outdo
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
to picture
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
adjudged
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudges
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
outdoes
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoing
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
adjudging
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
organization
سازمان دادن ارایش دادن موضع
organisations
سازمان دادن ارایش دادن موضع
greaten
درشت نشان دادن اهمیت دادن
allowances
جیره دادن فوق العاده دادن
advances
ترقی دادن ترفیع رتبه دادن
promulge
انتشار دادن بعموم اگهی دادن
allowance
جیره دادن فوق العاده دادن
square away
سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
organizations
سازمان دادن ارایش دادن موضع
organization of the ground
سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
indemnify
غرامت دادن به تامین مالی دادن به
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com