English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
damping power امکان استهلاک
Other Matches
accelerated depreciation استهلاک زودرس [روش استهلاک دارایی در مدتی کمتر از زمان مقرر]
edlin در DOS-MS امکان سیستمی که به کاربر امکان می ددهد تغییرات را خط به خط در هر لحظه بر فایل اعمال کند
scheduler امکان نرم افزاری که به کاربر امکان مدیریت جلسات , قرار ملاقاتها یا استفاده از منابع میدهد.
mergers استهلاک
dampers استهلاک
merger استهلاک
amortization استهلاک
amortisement استهلاک
replacement investment استهلاک
sublation استهلاک
wear and tear استهلاک
dampest استهلاک
damp استهلاک
damping استهلاک
depreciation استهلاک
capital depreciation استهلاک سرمایه
redemption بازپرداخت استهلاک
sinking استهلاک نشست
depreciation استهلاک ناچیزشماری
accelerated depreciation استهلاک سریع
attenuation coefficient ضریب استهلاک
accelerated depreciation استهلاک سریع
allowance for depreciation ذخیره استهلاک
amortization fund وجه استهلاک
depreciable استهلاک پذیر
depreciation allowances ذخیره استهلاک
depreciation rate نرخ استهلاک
electrodynamic damping استهلاک الکترودینامیکی
amortization استهلاک وام
damping استهلاک ارتعاش
depreciation کاهش بها استهلاک
sinking fund دخیره استهلاک دین
straight line method of depreciation استهلاک به روش خط مستقیم
corrosion fatigue استهلاک در اثر زنگ زدگی
appraisal method of depreciation روش تعیین هزینه استهلاک
date of acquisition از آن به بعد استهلاک محاسبه میشود
Windows Explorer امکان نرم افزاری در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده پرونده ها و فایل ها روی دیسک سخت فلاپی دیسک , ROM-CD , و هر درایو اشتراکی شبکه را میدهد
Winsock امکان نرم افزاری برای کنترل مودم هنگام اتصال به اینترنت تحت DOS-MS یا ویندوز که به کامپیوتر امکان ارتباط تحت پروتکل TCP/IP میدهد
maintenance جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
window تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
fire capabilities چارت امکان تیر توپخانه نمودار امکان تیر یکانهای توپخانه
capital consumption allowance کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
date of acquisition تاریخی که به عنوان شروع دوره استیلای خریدار بر مال دردفتر ثبت و اگر مال استهلاک پذیر باشد
amortization استهلاک کردن مستهلک کردن
feasibility امکان
eventualities امکان
posses امکان
posse امکان
eventuality امکان
possible امکان
possibilities امکان
possibility امکان
makable <adj.> امکان پذیر
workable <adj.> امکان پذیر
executable <adj.> امکان پذیر
feasibility study امکان سنجی
viability امکان عملی
asap به محض امکان
financial feasibility امکان مالی
credit line حد امکان خریدنسیه
conceivability امکان پذیری
conceivable امکان پذیر
facility امکان وسیله
optimum بهترین امکان
defensibility امکان مدافعه
contrivable <adj.> امکان پذیر
feasibilty امکان پذیری
practicable <adj.> امکان پذیر
visibility امکان دید
feasible امکان عملی
cans امکان داشتن
canning امکان داشتن
can امکان داشتن
may امکان داشتن
feasibility امکان اجرا
impossibility امکان ناپذیری
achievable <adj.> امکان پذیر
possible [doable, feasible] <adj.> امکان پذیر
manageable <adj.> امکان پذیر
makeable <adj.> امکان پذیر
if possible در صورت امکان
makable [spv. makeable] <adj.> امکان پذیر
feasible <adj.> امکان پذیر
doable <adj.> امکان پذیر
feasible امکان پذیر میسر
conceivably بطور امکان پذیر
impossible امکان نا پذیر نشدنی
possible امکان پذیر میسر
acquirability امکان بدست اوردن
at the earliest p moment در نخستین وهله امکان
visibility chart طرح امکان دید
feasibility study مطالعه امکان سنجی
practicableness امکان قابلیت اجرا
free maneuver امکان حرکت ازاد
hazard signs علایم امکان تولیدخطر
to throw open the door to امکان پذیر کردن
possibly <adv.> بطور امکان پذیر
impossibility of performance عدم امکان در اجرا
incombustibility عدم امکان احتراق
viability امکان ادامه حیات
to be able to solve امکان به حل شدن داشتن
contingently <adv.> بطور امکان پذیر
conceivably <adv.> بطور امکان پذیر
as may be the case <adv.> بطور امکان پذیر
readout وسیلهای که امکان نمایش اطلاعات
impossibility عدم امکان کار نشدنی
full پر کردن درون چیزی تا حد امکان
fullest پر کردن درون چیزی تا حد امکان
there is no p of his going رفتن وی هیچ امکان ندارد
freezes محدودیت عدم امکان تغییر
outputs امکان نمایش اطلاعات میدهد
output امکان نمایش اطلاعات میدهد
QuickTime گرافیکی امکان نمایش میدهد.
estoppel عدم امکان انکار پس از اقرار
freeze محدودیت عدم امکان تغییر
bad dept طلبی که امکان وصول ان کم باشد
accessibility امکان نزدیکی وسیله وصول
availability سهولت و امکان تحصیل اعتبار
to turn upside down هر تلاش امکان پذیری را کرن
capability study مطالعه امکان انجام کار
as little as possible اینقدر کم که امکان پذیر باشد
plugging امکان نصب در سوکت یکسان میدهد
plug امکان نصب در سوکت یکسان میدهد
lightest نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
lighted نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
light نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
plugs امکان نصب در سوکت یکسان میدهد
compromising امکان کشف داشتن به خطر افتادن
incomputability عدم امکان شمرده شدن بیشماری
impassablility امکان ناپذیری عدم قابلیت عبور
compromise امکان کشف داشتن به خطر افتادن
compromises امکان کشف داشتن به خطر افتادن
biological half time زمان امکان فعالیت عامل میکربی
astronautics مطالعهء امکان مسافرت بکرات دیگر
MIDI sequencer 1-نرم افزاری که به کاربر امکان ضبط
parallels که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
application study بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
lock up وضعیتی که در ان امکان انجام عمل دیگری نمیباشد
paralleling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
software که امکان اجرای کار مشخص را فراهم میکند
to be at full stretch تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
margins فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد
to be a dead duck امکان موفق شدن را نداشتن [چیزی یا کسی]
port یچ ای که به کاربر امکان میدهد که وسیله جانبی که کامپیوتر
script که به کاربر امکان انجام خودکار برنامه میدهد
remotest یسیتمی که به کاربر راه دور امکان کنترل
datacom امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
paralleled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
remoter یسیتمی که به کاربر راه دور امکان کنترل
margin فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد
remote یسیتمی که به کاربر راه دور امکان کنترل
parallelled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
twx Service TeletypewriterExchange امکان تبادل تله تایپ
parallelling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
circuit مداری که امکان ارتباط داده دو جهته برقرار میکند
ES IS امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
texts انتخابی دربرنامه که امکان ویرایش متن را فراهم میکند
text انتخابی دربرنامه که امکان ویرایش متن را فراهم میکند
deque یک صف دو سر که امکان درج و حذف را در هر دو انتهای لیست به وجود می اوردردیف
circuits مداری که امکان ارتباط داده دو جهته برقرار میکند
enhancement امکان جانبی که خروجی یا کارایی یک وسیله را افزایش میدهد
port اتصال به کامپیوتر که امکان ارسال داده آسنکرون میدهد
users کدشناسایی یکتا که به کامپیوتر امکان تشخیص کاربر را میدهد
to look round اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
user کدشناسایی یکتا که به کامپیوتر امکان تشخیص کاربر را میدهد
there is no p of doing it کردن انکارهیچ امکان ندارد هیچ نمیتوان انکار راکرد
recoverable error نوع خطا که امکان ادامه اجرای برنامه پس ازرویدادن ان میدهد
telephony سیستم ساخت ماکروسافت ,intel که به PC امکان کنترل تلفن را میدهد
users سوکت که امکان نصب وسایل جانبی به کامپیوتر را فراهم میکند
port مدار و اتصالی که امکان ارسال و دریافت داده موازی میدهد
VRML سیستمی که به سازندگان امکان ایجاد کلمات سه بعدی در صفحه وب میدهد
bayonet سیستم الکترونیکی که به هواپیما امکان رسیدن به اهداف زمینی را میدهد
joysticks وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
bayonets سیستم الکترونیکی که به هواپیما امکان رسیدن به اهداف زمینی را میدهد
bayonetted سیستم الکترونیکی که به هواپیما امکان رسیدن به اهداف زمینی را میدهد
bayonetting سیستم الکترونیکی که به هواپیما امکان رسیدن به اهداف زمینی را میدهد
user سوکت که امکان نصب وسایل جانبی به کامپیوتر را فراهم میکند
adapter کارت واسط جانبی که به وسایل ناهماهنگ امکان ارتباط میدهد
magnetic و امکان ذخیره سازی آنها را در رسانه مغناطیسی فراهم میکند
joystick وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
autos امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر
managers امکان نوشتن متن به ذخیره سازی و بازیابی ویرایش و چاپ
language سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند.
paralleled مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
languages سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند.
remote اتصالی که به کاربر امکان دستیابی به کامپیوتر راه دور میدهد.
serials فضای ذخیره سازی که فقط امکان دستیابی ترتیبی میدهد
panels یچ ها که به اپراتور امکان کنترل عملیات کامپیوتر یا وسیله جانبی را میدهد
panel یچ ها که به اپراتور امکان کنترل عملیات کامپیوتر یا وسیله جانبی را میدهد
remotest اتصالی که به کاربر امکان دستیابی به کامپیوتر راه دور میدهد.
wizards امکان نرم افزاری که در ساختن چیزی به شما کمک میکند
remoter اتصالی که به کاربر امکان دستیابی به کامپیوتر راه دور میدهد.
serial فضای ذخیره سازی که فقط امکان دستیابی ترتیبی میدهد
wizard امکان نرم افزاری که در ساختن چیزی به شما کمک میکند
structuring ساختار داده که به هر گره امکان اتصال به گرههای دیگر میدهد
structures ساختار داده که به هر گره امکان اتصال به گرههای دیگر میدهد
structure ساختار داده که به هر گره امکان اتصال به گرههای دیگر میدهد
selector وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
selectors وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com