Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 46 (4 milliseconds)
English	Persian
amalgamation	امیزش
combination	امیزش
association	امیزش
associations	امیزش
intercourse	امیزش
haunt	امیزش
haunts	امیزش
mixing	امیزش
farrago	امیزش
intercommunion	امیزش
Other Matches
incrossbreed	تولید شده در اثر امیزش نژاد امیزش نژادی کردن
immiscible	امیزش ناپذیر
immix	امیزش یافتن
incommunicative	بی معاشرت و بی امیزش
incommunicatively	بطور کم امیزش
insociable	غیرقابل امیزش
intercommon	امیزش کردن
intercommunicate	امیزش کردن
miscible	امیزش پذیر
mixing valve	دریچه امیزش
oxygenation	امیزش با اکسیژن
admix	امیزش کردن
mixture	ترکیب امیزش
sexual intercourse	امیزش جنسی
mixtures	ترکیب امیزش
conviviality	قابلیت امیزش
converses	مذاکره کردن امیزش
to keep company	باهم امیزش کردن
converse	مذاکره کردن امیزش
rub shoulders with others	با مردم امیزش کردن
immiscibly	بطور امیزش ناپذیر
conversing	مذاکره کردن امیزش
chiasma	امیزش ازمیان یا از پهنا
conversed	مذاکره کردن امیزش
outcross	امیزش کردن دو جنس مختلف با هم
speech synthesis	ترکیب کلام امیزش سخن
admix	مخلوط شدن امیزش کردن
hash	گوشت وسبزههای پخته که باهم بیامیزند امیزش
nitrosulphuric	ساخته شده از امیزش تیزاب و جوهر گوگرد
incross	اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
p sexual relations	امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
mixable	امیزش پذیر امتزاج پذیر
associate	امیزش کردن معاشرت کردن
associated	امیزش کردن معاشرت کردن
associates	امیزش کردن معاشرت کردن
associating	امیزش کردن معاشرت کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com