Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (11 milliseconds)
English	Persian
distensible	انبساط پذیر
Search result with all words
ductile	قابل انبساط شکل پذیر
expansible	کش امدنی انبساط پذیر
Other Matches
educatable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
mixable	امیزش پذیر امتزاج پذیر
ascendible	تفوق پذیر فراز پذیر
ascendable	تفوق پذیر فراز پذیر
repairable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
reparable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
educable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
distentions	انبساط
distension	انبساط
expansion loop	خم انبساط
pleasures	انبساط
dilatation	انبساط
stretches	انبساط
stretched	انبساط
stretch	انبساط
extensions	انبساط
extension	انبساط
strains	انبساط
strain	انبساط
distensions	انبساط
expansion	انبساط
pleasure	انبساط
adaptable organism	موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
tensile	قابل انبساط
tensions	قوه انبساط
tension	قوه انبساط
companding	انبساط تراکم
inextension	عدم انبساط
inextensibility	انبساط ناپذیری
heat expansion	انبساط حرارت
free expansion	انبساط ازاد
coefficient of expansion	ضریب انبساط
expansion diaphragm	دیاگرام انبساط
expansion	گسترش انبساط
thermal expansion	انبساط حرارتی
evolution of heat	انبساط حرارتی
expansion	انبساط بسط
creep limit	حد انبساط دائمی
dilation of time	انبساط زمان
expansion of universe	انبساط جهان
expansiveness	انبساط پذیری
expansibility	قابلیت انبساط
expansion heat	حرارت انبساط
expansion rate	اهنگ انبساط
expansion point	درز انبساط
expandable	قابل انبساط
expansile	قابل انبساط
distensibility	قابلیت انبساط
expansion joint	درز انبساط
dilatation	انبساط حرارتی
dilatation	درز انبساط
dilatability	انبساط پذیری
cubical expansion	انبساط حجمی
expandability	قابلیت انبساط
diastole	انبساط قلبی
expansion coefficient	ضریب انبساط
adjustable wheel	چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
thermal coefficient of expansion	ضریب انبساط حرارتی
expansibly	بطور قابل انبساط
d.muscle	ماهیچه انبساط دهنده
invar struts	قطعات فلزی ضد انبساط
dilatability	قابلیت انبساط یا اتساع
characteristic expansion time	زمان شاخص انبساط
nephelauxetic effect	اثر انبساط ابرالکترونی
brake expander mechanism	مکانیزم انبساط ترمز
coefficient of thermal expansion	ضریب انبساط حرارتی
elater	خاصیت انبساط و گسترش
extensometer	دستگاه اندازه گیری انبساط
strain limit	حد تناسب میان تنش و انبساط
dilatometer	دستگاه اندازه گیری انبساط حرارتی
volume change of concrete	تغییر حجم بتن حاصل ازانقباض و انبساط
diastasis	استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
expanding cement	سیمانی که زیر اب سفت میشود سیمان قابل انبساط
fixed bridge	پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
invar	الیاژی از نیکل و اهن باضریب انبساط حرارتی نزدیک صفر
stirling cycle	سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد
achalasia	عدم انبساط عضلات مجاری بدن و باقی ماندن انها در حال انقباض دائم
joule kelvin effect	انبساط گاز با فشار زیاد ازمجرای کنترل سوخت یا پلاک منفذدار که با کاهش دماهمراه است
compensating port	مدخلی در سیلندر اصلی ترمزکه در مواقعی که از ترمزاستفاده نمیشود سیلندر چرخ را به تانک روغن متصل کرده و از انبساط سیال در اثرگرما و نهایتا در گیر شدن ترمزها جلوگیری میکند
pi acceptor	پی پذیر
cleavable	رخ پذیر
soluble	حل پذیر
pliable	خم پذیر
solvable	حل پذیر
programmable read only memory	حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
manageable <adj.>	اجرا پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	اجرا پذیر
improvable	بهبود پذیر
improvably	اصلاح پذیر
impressible	تاثیر پذیر
incompressible	تراکم نا پذیر
incondensable	ناچگال پذیر
increasable	افزایش پذیر
indemonstrable	اثبات نا پذیر
indocile	تعلیم نا پذیر
inexpugnable	شکست نا پذیر
healable	درمان پذیر
glass jaw	بوکسوراسیب پذیر
generable	زایش پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	اجرا پذیر
fixable	ثبات پذیر
contrivable <adj.>	اجرا پذیر
flexible cable	کابل خم پذیر
flxible	خمش پذیر
makeable <adj.>	اجرا پذیر
fusible	گداز پذیر
gaugeable	پیمایش پذیر
workable <adj.>	اجرا پذیر
inextensible	تمدید نا پذیر
practicable <adj.>	اجرا پذیر
workable <adj.>	صورت پذیر
executable <adj.>	صورت پذیر
limitable	محدودیت پذیر
liquefiable	گداز پذیر
magnetizable	مغناطیس پذیر
maintainable	نگهداشت پذیر
miscible	امیزش پذیر
miscible	امتزاج پذیر
workable <adj.>	امکان پذیر
executable <adj.>	انجام پذیر
workable <adj.>	انجام پذیر
feasible <adj.>	اجرا پذیر
executable <adj.>	اجرا پذیر
inflamable	اشتعال پذیر
infusible	گداز نا پذیر
inoculable	تلقیح پذیر
doable <adj.>	اجرا پذیر
achievable <adj.>	اجرا پذیر
irremeable	برگشت نا پذیر
irresoluble	تجیزیه نا پذیر
mutable	تغییر پذیر
exepandable	بسط پذیر
cancelable [American] <adj.>	فسخ پذیر
callable <adj.>	فسخ پذیر
annullable <adj.>	فسخ پذیر
dividable [American E] <adj.>	بخش پذیر
divisible <adj.>	بخش پذیر
unalterable <adj.>	چاره نا پذیر
cancellable [British] <adj.>	فسخ پذیر
rescindable <adj.>	فسخ پذیر
voidable <adj.>	فسخ پذیر
terminable <adj.>	بطلان پذیر
rescindable <adj.>	بطلان پذیر
expandable	بسط پذیر
cancellable [British] <adj.>	بطلان پذیر
cancelable [American] <adj.>	بطلان پذیر
callable <adj.>	بطلان پذیر
annullable <adj.>	بطلان پذیر
expansible	گسترش پذیر
unalienable <adj.>	چاره نا پذیر
inevitable <adj.>	چاره نا پذیر
indispensable <adj.>	چاره نا پذیر
makable <adj.>	امکان پذیر
fathomable	پیمایش پذیر
fatig	خستگی پذیر
fatigable	خستگی پذیر
fatiguable	خستگی پذیر
figurable	شکل پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	صورت پذیر
fissile	شکاف پذیر
fissionable	شکافت پذیر
vacillatory	تغییر پذیر
extensible	توسعه پذیر
expiable	کفاره پذیر
inalienable <adj.>	چاره نا پذیر
absolute <adj.>	چاره نا پذیر
makable <adj.>	اجرا پذیر
makable <adj.>	انجام پذیر
extendible	کشش پذیر
makable <adj.>	صورت پذیر
executable <adj.>	امکان پذیر
teachable	تعلیم پذیر
tunable	تنظیم پذیر
tunably	تنظیم پذیر
tuneable	تنظیم پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	صورت پذیر
vanquishable	شکست پذیر
vicissitudinous	تحول پذیر
visitable	دیدار پذیر
voidable <adj.>	بطلان پذیر
feasible <adj.>	صورت پذیر
wallydraigle	تاثیر پذیر
transmutable	دگرگونی پذیر
tranformable	دگرگونی پذیر
trainable	تربیت پذیر
tensible	کشش پذیر
terminable <adj.>	فسخ پذیر
practicable <adj.>	صورت پذیر
testable	شهادت پذیر
manageable <adj.>	صورت پذیر
makeable <adj.>	صورت پذیر
thermosetting	سختی پذیر
thinkable	اندیشه پذیر
trainable	فرهیخت پذیر
weariless	خستگی نا پذیر
lowest common denominator	مردم پذیر
lowest common denominators	مردم پذیر
makeable <adj.>	امکان پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	امکان پذیر
feasible <adj.>	امکان پذیر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com