Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
economic section
انتخاب سطح مقطع مناسب ازنظر اقتصادی
Other Matches
developed market economy countries
کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
first world
کشورهای کنونی سرمایه داری پیشرفته ازنظر اقتصادی
freight
وسیله حملی که ازنظر قیمت مناسب است ولی کند عمل میکند
reciprocal agreement
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
economic choice
انتخاب اقتصادی
e c e
کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
messages
انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه
message
انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه
economic nationalism
ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
radio button
شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
enumerated type
فضای ذخیره سازی داده یا رده بندی با استفاده از اعداد برای نمایش برچسبهای مناسب انتخاب شدنی
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
pop down menu
منو قابل نمایش روی صفحه نمایش در هر لحظه با انتخاب کلید مناسب
keystroke
برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
diffuser area ratio
نسبت سطح مقطع خروجی به سطح مقطع ورودی یک دیفیوژر
geometrical percentage
درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
Economic expert
[A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany]
حکیم اقتصادی
[ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
economic liberalism
مکتب ازادی اقتصادی لیبرالیسم اقتصادی
economic aggregates
مجموعههای اقتصادی ارقام کلی اقتصادی
target selector
دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
economic imperialism
جهانخواری اقتصادی امپریالیسم اقتصادی
dynamic condition
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
tree
روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
business cycle
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
quarterly journal of economics
مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود
burying
ازنظر پوشاندن
buries
ازنظر پوشاندن
bury
ازنظر پوشاندن
security cognizance
شناخت ازنظر صلاحیت
trial and error
<idiom>
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
To bring something to someones attention .
چیزی را ازنظر کسی گذراندن
not operationally ready
غیر اماده ازنظر عملیاتی
tax havens
محل امن ازنظر مالیات
tax haven
محل امن ازنظر مالیات
economic and social council
شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
sophistication
نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
geologize
ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
road capacity
کشش جاده ازنظر حداکثر ترافیک
ineligibility
عدم قابلیت برای انتخاب شدن محرومیت از انتخاب شدن غیرقابل قبول
economic order quantity
کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
tailors
برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
tailor
برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
satellization
زیر امرقراردادن یکانهای غیرمشابه ازنظر رستهای
beam test
ازمایش اندازه گیری تیر ازنظر مقاومت
play second fiddle to someone
<idiom>
ازنظر مهم بودن مقام دوم داشتن
panorama
منافر مختلفی که پی در پی پشت شهرفرنگ یا دوربین ازنظر بگذرد
panoramas
منافر مختلفی که پی در پی پشت شهرفرنگ یا دوربین ازنظر بگذرد
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
form utility
در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
autarky
خود بسی اقتصادی خود کفایی اقتصادی
market socialism
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
marxist economics
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
checked
جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
check
جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
checks
جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
menu item
یک انتخاب در فهرست انتخاب
section
مقطع
cutting
مقطع
tablature
مقطع
cross section
مقطع
profiling
مقطع
sections
مقطع
profiles
مقطع
profile
مقطع
profiled
مقطع
segments
مقطع
segment
مقطع
necking
تنگی مقطع
areas
سطح مقطع
area
سطح مقطع
cross section
مقطع عرضی
root section
مقطع ریشه
cross reaction
سطح مقطع
half section
نیم مقطع
oblique section
مقطع اریب
cross section
سطح مقطع
trough section
مقطع ناودانی
rectangular section
مقطع مستطیلی
transverse section
مقطع عرضی
structural section
مقطع سازهای
cross section area
سطح مقطع
soil profile
مقطع خاک
oblique section
مقطع مایل
profiling
مقطع عرضی
sectional area
سطح مقطع
compact section
مقطع فشرده
transition section
مقطع تبدیل
coil section
مقطع بوبین
airfoil
مقطع ایرودینامیکی
profile
مقطع عرضی
aerofoil
مقطع ایرودینامیکی
conic section
مقطع مخروطی
circular cross section
مقطع گرد
profiles
مقطع عرضی
absorption cross section
مقطع جذب
lobule
مقطع کوچک
profiled
مقطع عرضی
transection
برش یا مقطع عرضی
work surface
سطح مقطع اصلی
cross sectional area
سطح مقطع عرضی
interrupted quick flashing light
چشمک زن تند مقطع
cross section
سطح مقطع عرضی
total effective collision cross section
سطح مقطع موثر کل
intermediate frequency section
مقطع فرکانس میانی
cross sectional data
داده ها در یک مقطع زمانی
box section
مقطع قوسی سکل
box spar
تیرکهای با مقطع مربع
work surfaces
سطح مقطع اصلی
vintage model
الگوی مقطع زمانی
horseshoe shaped section
مقطع نعل اسبی
cross section
سطح مقطع موثر
inelastic cross section
مقطع برخورد ناکشسان
egg shaped section
مقطع تخم مرغی
He has feathered his nest. He has lined his pocket.
اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
syllabify
تقسیم به هجای مقطع کردن
blade station
موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
podite
مقطع با بند پای بندپایان
effective collision cross section
سطح مقطع برخورد موثر
cross section
نیمرخ پهنا مقطع موثر
winding crodd section
سطح مقطع سیم پیچی
flumming
تنگ کردن مقطع جریان اب
rhombus wing
بالی با سطح مقطع متقارن
form grind
سنگ زدن در مقطع طولی
uncurtailed bars
ارماتور بدون تقلیل مقطع
con di nozzle
نازل موتورجت با مقطع همگرا
standard egg section
مقطع تخم مرغی شکل معمولی
syllabary
جدول راهنمای تلفظ هجاهای مقطع کلمات
three square
سوهان اهنگری دارای مقطع مثلث شکل
hachures
خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
poiseuille flow
جریان خطی ناروان درلولهای با سطح مقطع دایرهای
parallel aerofoil
ایرفویلی که سطح مقطع ان درتمام طول ان ثابت باشد
isogamete
سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
rollover
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
regrade
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
controlled reprisal
انتخاب بررسی شده راه کار انتخاب کنترل شده راه کار
mandrel
جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد
venturi
کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
kaldor criterion
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
economical
اقتصادی
economy
اقتصادی
economies
اقتصادی
economic
اقتصادی
socio economic
اقتصادی
barns
واحد سطح برای اندازه گیری سطح مقطع هسته اتم ها
barn
واحد سطح برای اندازه گیری سطح مقطع هسته اتم ها
proper
مناسب
relevant
مناسب
fitting
مناسب
accomodating
مناسب
adaption
مناسب
functional
<adj.>
مناسب
practicable
<adj.>
مناسب
adaptation
مناسب
proper
<adj.>
مناسب
pertains
مناسب
convenient
<adj.>
مناسب
adaptations
مناسب
suitable
<adj.>
مناسب
practical
<adj.>
مناسب
oportuneness
مناسب
optimum
مناسب
valuable
<adj.>
مناسب
utilitarian
[useful]
<adj.>
مناسب
infelicitous
نا مناسب
in point
مناسب
idoneous
مناسب
condign
مناسب
congurous
مناسب
vantage
مناسب
satisfactory
<adj.>
مناسب
sufficient
<adj.>
مناسب
sufficing
<adj.>
مناسب
euqal
مناسب
advantageous
<adj.>
مناسب
close fit
مناسب
fit
مناسب
fits
مناسب
utile
[archaic]
[useful]
<adj.>
مناسب
serviceable
<adj.>
مناسب
fittest
مناسب
helpful
<adj.>
مناسب
handy
[useful]
<adj.>
مناسب
irrelative
نا مناسب
by fits and starts
مناسب
beneficial
<adj.>
مناسب
habile
مناسب
useful
<adj.>
مناسب
becoming
مناسب
exact
<adj.>
مناسب
adequate
<adj.>
مناسب
correct
<adj.>
مناسب
appropriate
<adj.>
مناسب
expedient
<adj.>
مناسب
appropriate
[to]
<adj.>
مناسب
[به]
real
<adj.>
مناسب
tailored
مناسب
purpose-built
<adj.>
مناسب
purposeful
<adj.>
مناسب
assorted
مناسب
true
<adj.>
مناسب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com