English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English Persian
coopt انتخاب کردن ودر میان خوداوردن
Other Matches
to bring any one to his knees کسیرارافرمان خوداوردن کسیرامعلم کردن
caught between two stools <idiom> [زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
radio button شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
to win over to one's side بطرف خوداوردن
tree روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
Apple Key کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
technocracy حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracies حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
target selector دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
medoterranean واقع در میان چند زمین میان زمینی
sophistication نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
ineligibility عدم قابلیت برای انتخاب شدن محرومیت از انتخاب شدن غیرقابل قبول
futtock میان چوب میان تیر
intervenient در میان اینده واقع در میان
uncreate نابود کردن نیست شدن معدوم کردن از میان بردن
seep از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
seeps از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
seeping از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
seeped از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
opts انتخاب کردن
screen انتخاب کردن
elect انتخاب کردن
pitch upon انتخاب کردن
dial انتخاب کردن
electing انتخاب کردن
sift انتخاب کردن
opted انتخاب کردن
to make a choice of انتخاب کردن
opting انتخاب کردن
opt انتخاب کردن
selects انتخاب کردن
single انتخاب کردن
screens انتخاب کردن
screening, screenings انتخاب کردن
screened انتخاب کردن
choosing انتخاب کردن
chooses انتخاب کردن
select انتخاب کردن
choose انتخاب کردن
selected انتخاب کردن
pick out <idiom> انتخاب کردن
elects انتخاب کردن
dialled انتخاب کردن
dialed انتخاب کردن
dials انتخاب کردن
to have one's pick انتخاب کردن
sifted انتخاب کردن
sifts انتخاب کردن
mischoose بد انتخاب کردن
designate انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designates انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designating انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
cut of a corner میان بر کردن
cut across میان بر کردن
reelect تجدید انتخاب کردن
preselect قبلا انتخاب کردن
pick out انتخاب کردن دریافتن
preselect انتخاب کردن مقدماتی
destine قبلا انتخاب کردن
syncopate از میان کوتاه کردن
intract در میان هم کار کردن
to pitch upon something چیزی را برگزیدن یا انتخاب کردن
chap انتخاب کردن شکاف دادن
electing انتخاب کردن برگزیده منتخب
elects انتخاب کردن برگزیده منتخب
disfranchise از حق رای یا انتخاب محروم کردن
wale تیر افقی انتخاب کردن
to ballot for بارای پنهان انتخاب کردن
elect انتخاب کردن برگزیده منتخب
interject در میان امدن مداخله کردن
intervene مداخله کردن پا میان گذاردن
To settle upon a price during a dispute. <proverb> میان دعوا نرخ طى کردن .
intervenes مداخله کردن پا میان گذاردن
inserts داخل کردن در میان گذاشتن
interjecting در میان امدن مداخله کردن
to cut short قطع کردن میان برکردن
interjected در میان امدن مداخله کردن
intervened مداخله کردن پا میان گذاردن
insert داخل کردن در میان گذاشتن
inserting داخل کردن در میان گذاشتن
interjects در میان امدن مداخله کردن
to split the difference تفاوت میان دو چیز را دو نیم کردن
checks جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
check جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
checked جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
interpolated در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolating در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolates در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolate در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
despatched انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
select جدا کردن انتخاب کردن
to run in گرفتار کردن انتخاب کردن
selects جدا کردن انتخاب کردن
selected جدا کردن انتخاب کردن
menu item یک انتخاب در فهرست انتخاب
audio ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
jack pot دربازی پوکر) پول میان که بازی کردن دست رامنوط بداشتن ....میسازد
hot dog skiing اسکی کردن با سرعت در میان پستی و بلندی یا بوس و تابع تکنیک خاصی هم نیست
clicked دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicks دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
demoralises از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizing از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizes از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralised از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralized از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralising از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
single space در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
demoralize از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
psychophysics علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
controlled reprisal انتخاب بررسی شده راه کار انتخاب کنترل شده راه کار
scans شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scanned شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scan شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
options حق انتخاب
selecting انتخاب
election انتخاب
franchise حق انتخاب
franchises حق انتخاب
delegacy انتخاب
francs حق انتخاب
franc حق انتخاب
option انتخاب
option حق انتخاب
options انتخاب
choicest انتخاب
choice انتخاب
selection انتخاب
selections انتخاب
excerption انتخاب
suffrage حق انتخاب
choices انتخاب
draft انتخاب
choicer انتخاب
drafts انتخاب
drafted انتخاب
half back میان
shortcut میان بر
centers میان
centre میان
centred میان
centered میان
into در میان
waistline میان
among میان
mean water میان اب
mean line خط میان
waist میان
waists میان
overthwart از میان
middling میان
mongst میان
mesocarp میان بر
omphalos میان
waistlines میان
between میان
midrib رگ میان
center میان
through از میان
thru از میان
middle part میان
cross country میان بر
crosscut میان بر
stagger یک در میان
intershoot در میان
per از میان
in the midden of در میان
amongst در میان
middle میان
middles میان
in our midst در میان ما
diameters میان بر
staggering یک در میان
diameter میان بر
staggers یک در میان
amid در میان
eligible قابل انتخاب
choosey انتخاب کننده
social selection انتخاب اجتماعی
seller's option انتخاب فروشنده
chooser انتخاب کننده
check boxes چهارگوشهای انتخاب
self service با انتخاب ازاد
chip select انتخاب تراشه
choice of technology انتخاب تکنولوژی
choiceless محروم از حق انتخاب
elector انتخاب کننده
circuit switching انتخاب مدار
electors انتخاب کننده
elected انتخاب شده
economic choice انتخاب اقتصادی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com