English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
channel selector انتخاب کننده کانال تلویزیون کانالگیر تلویزیون
Other Matches
channeled کانال تلویزیون
channelled کانال تلویزیون
channel کانال تلویزیون
channeling کانال تلویزیون
channels کانال تلویزیون
to tune in TV [radio] روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
selector channel کانال انتخاب کننده
goggle box تلویزیون
a television تلویزیون
Goh Chok Tong تلویزیون
telly تلویزیون
tellies تلویزیون
videoing تلویزیونی تلویزیون
educational television تلویزیون اموزشی
screens صفحه تلویزیون
color television تلویزیون رنگی
videos تلویزیونی تلویزیون
couch potato معتاد به تلویزیون
television broadcasting station فرستنده تلویزیون
faceplate صفحه تلویزیون
channel selector سلکتورکانالهای تلویزیون
TVs مخفف تلویزیون
couch potatoes معتاد به تلویزیون
video تلویزیونی تلویزیون
faces صفحه تلویزیون
face صفحه تلویزیون
videoed تلویزیونی تلویزیون
vieming screen صفحه تلویزیون
screen صفحه تلویزیون
TV مخفف تلویزیون
closed circuit تلویزیون مداربسته
screened صفحه تلویزیون
closed circuits تلویزیون مداربسته
screening, screenings صفحه تلویزیون
flaking برفک زدن تلویزیون
Color films(T. V). فیلم ( تلویزیون ) رنگی ؟
flake برفک زدن تلویزیون
simultaneous color television تلویزیون رنگی همزمان
spherical faceplate صفحه محدب تلویزیون
neutral density faceplate صفحه رنگی تلویزیون
cylindrical faceplate صفحه استوانهای تلویزیون
teleplay نمایشنامه مخصوص تلویزیون
The television flickers . تصویر تلویزیون می لرزد
airwave امواج رادیو و تلویزیون
televisor بیننده برنامه تلویزیون
flaked برفک زدن تلویزیون
image effect اثر تصویر تلویزیون
televises با تلویزیون نشان دادن
televising با تلویزیون نشان دادن
televise با تلویزیون نشان دادن
closed circuit television تلویزیون مدار بسته
closed-circuit television تلویزیون مدار بسته
sequential color television تلویزیون رنگی مرحلهای
televised با تلویزیون نشان دادن
couch potato معتاد به تلویزیون [اصطلاح روزمره]
camcorders دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون
Is there a television? آیا تلویزیون وجود دارد؟
camcorder دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون
juicer متخصص نور در تلویزیون وتاتر
screening نمایش بر روی پرده تلویزیون
picture حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
pictured حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
pictures حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
picturing حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
The pigeous peched on the television aerial . کبوترها روی آنتن تلویزیون نشستند
His speech gripped the television viewers ( audience ). سخنرانی اش بینندگان تلویزیون را قبضه کرد
coherence فرضیه تکنولوژی پیمایش صفحهای تلویزیون
pal line alteration phase سیستم تلویزیون رنگی
air time زمانپخش برنامههای رادیو یا تلویزیون روی آنتن
UHF محدوده فرکانس برای ارسال سیگنالهای تلویزیون
screening, screenings روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screens روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screen روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screened روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
pals line alteration phase سیستم تلویزیون رنگی
teleran دستگاه هدایت هواپیما بوسیله تلویزیون ورادار
snow برفک روی صفحه تلویزیون [اصطلاح روزمره]
unwatchable [film, TV] <adj.> ارزش دیدن نداشته باشد [فیلم یا تلویزیون]
To turn on the light(radio, T. V). چراغ ( رادیو ؟تلویزیون وغیره ) راروشن کردن
To turn off the lights. (T. V. ,radio). چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
ntsc Commitee TelevisionSystem National کمیته ملی سیستم تلویزیون
hold پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
ntsc انجمن آمریکایی که استانداردها برای تلویزیون و ویدیو تعریف میکند
teleprompter اسباب مخصوص چرخاندن خطوط نوشته در جلو ناطق تلویزیون
disc jockeys کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
holds پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
disc jockey کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
He acquired kudos by appearing on television. او [مرد] با ظاهر شدن در تلویزیون جلال [شهرت] به دست آورد.
Lower third قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
aston [British E] قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
chyron [American E] قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
crt وسیله نمایش حروف یا طرح ها یا اطلاعات گرافیکی مشابه دستگاه تلویزیون
yoke هستههای مغناطیسی اطراف تیوب تلویزیون برای کنترل محل اشعه تصویر
Autocue دستگاهی که مطالب را برای گوینده تلویزیون در حین اجرای برنامه نمایش میدهد
gobo نوعی پرده پارچهای سیاه رنگ که در تلویزیون و سینمادوربین را از نور زائد محفوظ نگه میدارد
videoed متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoing متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
video متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videos متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
teletext روش ارسال متن و اطلاعات در یک سیگنال تلویزیون معمولی به صورت رشته بیت سری که با استفاده از کدگشای مخصوص قابل نمایش است
channeling دستوری به کانال یا واحد کنترل که حاوی اطلاعات کنترلی مثل انتخاب داده یا ریشه هاست
channelled دستوری به کانال یا واحد کنترل که حاوی اطلاعات کنترلی مثل انتخاب داده یا ریشه هاست
channels دستوری به کانال یا واحد کنترل که حاوی اطلاعات کنترلی مثل انتخاب داده یا ریشه هاست
channeled دستوری به کانال یا واحد کنترل که حاوی اطلاعات کنترلی مثل انتخاب داده یا ریشه هاست
channel دستوری به کانال یا واحد کنترل که حاوی اطلاعات کنترلی مثل انتخاب داده یا ریشه هاست
panelist عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
radio button شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
channeled جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
multiplexer channel کانال تسهیم کننده
distributor duct کانال توزیع کننده
chooser انتخاب کننده
selectors انتخاب کننده
selector انتخاب کننده
choosey انتخاب کننده
selective انتخاب کننده
selectively انتخاب کننده
elector انتخاب کننده
choosy انتخاب کننده
electors انتخاب کننده
outvoter انتخاب کننده
electress خانم انتخاب کننده
consumer's choice انتخاب مصرف کننده
consumer choice انتخاب مصرف کننده
constituents انتخاب کننده موکل
constituent انتخاب کننده موکل
selector switch گزینه انتخاب کننده
theory of consumer's choice نظریه انتخاب مصرف کننده
selective دارای حسن انتخاب گلچین کننده
selectively دارای حسن انتخاب گلچین کننده
Q Channel یکی از هشت کانال اطلاعاتی که داده مشخص کننده شیار و زمان گردش مطلق را نگهداری میکند
channelled 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channeling 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channeled 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channels 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channel 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
queue 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queued 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queueing 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queues 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
bed levels نقاط ارتفاعی کف کانال درامتداد محور کانال
target selector دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
tree روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
bra سرویس ابتدایی ISDN که باعث میشود دو کانال داده داده هایی چند کیلو بایتی را با یک کانال سیگنال برای کنترل سیگنال ها ارسال کنند
bras سرویس ابتدایی ISDN که باعث میشود دو کانال داده داده هایی چند کیلو بایتی را با یک کانال سیگنال برای کنترل سیگنال ها ارسال کنند
sophistication نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
ineligibility عدم قابلیت برای انتخاب شدن محرومیت از انتخاب شدن غیرقابل قبول
check جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
checks جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
checked جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
menu item یک انتخاب در فهرست انتخاب
basics بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
controlled reprisal انتخاب بررسی شده راه کار انتخاب کنترل شده راه کار
canal کانال
canals کانال
route کانال
tunneled کانال
tunnelled کانال
duct کانال
ship canal کانال
tunnels کانال
grooves کانال
groove کانال
tunneling کانال
routes کانال
canaliculus کانال
tunnel کانال
conduits کانال
cut کانال
channeling کانال
conduit کانال
channel کانال
cuts کانال
channeled کانال
channels کانال
sliding channel کانال
canal bridge پل کانال
channelled کانال
instruction pipeline کانال اطلاعات
communications channel کانال مخابراتی
offtake canal کانال گیرنده
open canal کانال روباز
main canal کانال اصلی
headwater channel کانال اباره
channels کانال ساختن
headrace کانال اباره
aqueduct کانال یا مجرای اب
aqueducts کانال یا مجرای اب
irrigation channel کانال ابیاری
trunking کانال تهویه
mid channel وسط کانال
mid channel مرکز کانال
luminance channel کانال روشنایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com