English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 229 (14 milliseconds)
English Persian
to look forward to انتظار داشتن
in the cards <idiom> انتظار داشتن
Search result with all words
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
await منتظر شدن انتظار داشتن
awaited منتظر شدن انتظار داشتن
awaiting منتظر شدن انتظار داشتن
awaits منتظر شدن انتظار داشتن
expect انتظار داشتن منتظر بودن
expected انتظار داشتن منتظر بودن
expecting انتظار داشتن منتظر بودن
expects انتظار داشتن منتظر بودن
attend انتظار کشیدن انتظار داشتن
attending انتظار کشیدن انتظار داشتن
attends انتظار کشیدن انتظار داشتن
envisage انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaged انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisages انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaging انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
speculate انتظار سودو زیاد داشتن
speculated انتظار سودو زیاد داشتن
speculates انتظار سودو زیاد داشتن
speculating انتظار سودو زیاد داشتن
hold forth پیشنهاد کردن انتظار داشتن
look forward انتظار چیزی را داشتن
get away with murder <idiom> انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
to look forward to something انتظار چیزی را داشتن
Other Matches
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
holding position وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
waiting position ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
prospects انتظار
prospecting انتظار
prospected انتظار
prospect انتظار
expectantly با انتظار
ready line خط انتظار
expectancy انتظار
expectance انتظار
expectations انتظار
expectation انتظار
anticipation انتظار
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
waiting-rooms اطاق انتظار
ante-chamber اتاق انتظار
rendezvous area موضع انتظار
anterooms اطاق انتظار
in prospective انتظار داشته
in prospect انتظار داشته
anteroom اطاق انتظار
ante-rooms اطاق انتظار
waiting list لیست انتظار
waiting lists لیست انتظار
anticipatory در حال انتظار
redezvous محل انتظار
inopinate انتظار نداشته
waiting-room اطاق انتظار
waiting room اطاق انتظار
reception rooms اتاق انتظار
to my great surprise برخلاف انتظار من
expectative مورد انتظار
reception room اتاق انتظار
waiting-room اتاق انتظار
expectancy table جدول انتظار
waiting time زمان انتظار
expectancy chart نمودار انتظار
error of expectation خطای انتظار
wait state وضعیت انتظار
wait time زمان انتظار
lobby سالن انتظار
lobbies سالن انتظار
lobbied سالن انتظار
anticipative درحالت انتظار
half pay حق انتظار خدمت
wait state حالت انتظار
presumable <adj.> انتظار می رود
expected <adj.> انتظار می رود
bide در انتظار ماندن
estimated <adj.> انتظار می رود
anticipated <adj.> انتظار می رود
standbys حالت انتظار
beyond the pale <idiom> دوراز انتظار
cooling period زمان انتظار
standby حالت انتظار
aspiration level سطح انتظار
probable <adj.> انتظار می رود
means end expectation انتظار وسیله- هدف
likly انتظار داشتنی مناسب
nonpay status حالت انتظار خدمتی
beyond one's expectation مافوق انتظار کسی
anticipated price قیمت مورد انتظار
anticipated inflation تورم مورد انتظار
intended saving پس انداز مورد انتظار
anticipated profit سود مورد انتظار
point spread امتیاز قابل انتظار
on deck در انتظار نوبت شنا
expected value ارزش مورد انتظار
expected price قیمت مورد انتظار
expected frequency فراوانی مورد انتظار
tempo stroll variation واریاسیون صبر و انتظار
suit up ذخیره در انتظار بازی
one anxious week of waiting یک هفته انتظار با نگرانی
sales expectations فروش مورد انتظار
in prospect مورد انتظار [در برنامه ]
promises نوید انتظار وعده دادن
promise نوید انتظار وعده دادن
wait انتظار کشیدن معطل شدن
waited انتظار کشیدن معطل شدن
product life expectancy عمر مورد انتظار محصول
profiteers فردیکه انتظار سودزیاد دارد
profiteer فردیکه انتظار سودزیاد دارد
par for the course <idiom> تنها چیزیکه انتظار داشته
waits انتظار کشیدن معطل شدن
to look forward expectantly to the future با انتظار به آینده نگاه کردن
intended investment سرمایه گذاری مورد انتظار
awaiting aircraft availability زمان انتظار درخط تعمیر
to have arrived [expected moment] رسیدن [به زمان انتظار رفته]
fractional antedating goal response خرده پاسخ انتظار هدف
taxi stand توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
a further 50 are in prospect ۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
cabstand [American E] توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
central tendency احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
taxi rank [British E] توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
I look forward to receiving your reply. من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
queuing theory نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
lounger کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
ready cap حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
deliver the goods <idiom> موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth. لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
immediate پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
hangs قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hang قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
mttr متوسط زمانی که انتظار می رود برای تشخیص و تصحیح یک خطا در سیستم کامپیوتری لازم باشدRepair To Time ean
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb> کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
ring سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
zero wait state که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
von neuman morgensterm utility index شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
bears در بر داشتن
redolence بو داشتن
owning داشتن
to hold a meeting داشتن
to be feverish تب داشتن
to be in a f. تب داشتن
to have f. تب داشتن
relieve داشتن
have داشتن
to go hot تب داشتن
doubt شک داشتن
doubted شک داشتن
doubting شک داشتن
doubts شک داشتن
bear داشتن
bear در بر داشتن
having داشتن
owned داشتن
bears داشتن
own داشتن
relieving داشتن
relieves داشتن
owns داشتن
lack کم داشتن
possessing داشتن
wanted کم داشتن
lacked کم داشتن
to have possession of داشتن
lacks کم داشتن
to possess داشتن
monogyny داشتن یک زن
possesses داشتن
want کم داشتن
to hold داشتن
lackvt کم داشتن
possess داشتن
to have داشتن
intercommon داشتن
recoiled واکنش داشتن بر
to know by heart ازحفظ داشتن
to keep up prices نرخهارابالانگاه داشتن
monogamy داشتن یک همسر
recoil واکنش داشتن بر
attend حضور داشتن
to keep in نگاه داشتن
existed وجود داشتن
to keep shop دکان داشتن
exists وجود داشتن
to lock out نگاه داشتن
stink تعفن داشتن
stinks تعفن داشتن
dehydrate پسابش داشتن
to know for certain یقین داشتن
to know what's what خبرازجهان داشتن
to observe a fast روزه داشتن
lean تمایل داشتن
hankered اشتیاق داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com