Dictiornary-Farsi | انتظار داشتنی مناسب | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
likly	انتظار داشتنی مناسب


Other Matches

One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.	نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
attends	انتظار کشیدن انتظار داشتن
attending	انتظار کشیدن انتظار داشتن
attend	انتظار کشیدن انتظار داشتن
holding position	وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
loveliest	دوست داشتنی
lovelier	دوست داشتنی
loveable	دوست داشتنی
constrainable	اجبار داشتنی
hateable	دشمن داشتنی
lovely	دوست داشتنی
likeable	دوست داشتنی
likable	دوست داشتنی
tenable	نگاه داشتنی
lovable	دوست داشتنی
presentative	عرضه داشتنی
amiable	مهربان دوست داشتنی
endearing	دوست داشتنی کننده
waiting position	ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
smacking	دوست داشتنی صدای ملچ ملوچ
smacker	دوست داشتنی صدای ملچ ملوچ
trial and error <idiom>	یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
expectance	انتظار
anticipation	انتظار
expectantly	با انتظار
prospected	انتظار
expectation	انتظار
prospecting	انتظار
prospects	انتظار
prospect	انتظار
expectations	انتظار
expectancy	انتظار
ready line	خط انتظار
waiting-room	اتاق انتظار
wait state	حالت انتظار
to look forward to	انتظار داشتن
redezvous	محل انتظار
to my great surprise	برخلاف انتظار من
wait state	وضعیت انتظار
waiting-rooms	اطاق انتظار
waiting-room	اطاق انتظار
beyond the pale <idiom>	دوراز انتظار
reception rooms	اتاق انتظار
anticipatory	در حال انتظار
in the cards <idiom>	انتظار داشتن
waiting time	زمان انتظار
waiting lists	لیست انتظار
waiting room	اطاق انتظار
wait time	زمان انتظار
reception room	اتاق انتظار
waiting list	لیست انتظار
lobbies	سالن انتظار
ante-chamber	اتاق انتظار
anticipative	درحالت انتظار
anteroom	اطاق انتظار
anterooms	اطاق انتظار
expectancy chart	نمودار انتظار
expectative	مورد انتظار
anticipated <adj.>	انتظار می رود
estimated <adj.>	انتظار می رود
lobby	سالن انتظار
lobbied	سالن انتظار
expected <adj.>	انتظار می رود
presumable <adj.>	انتظار می رود
probable <adj.>	انتظار می رود
expectancy table	جدول انتظار
error of expectation	خطای انتظار
aspiration level	سطح انتظار
ante-rooms	اطاق انتظار
half pay	حق انتظار خدمت
rendezvous area	موضع انتظار
inopinate	انتظار نداشته
in prospective	انتظار داشته
in prospect	انتظار داشته
bide	در انتظار ماندن
cooling period	زمان انتظار
standbys	حالت انتظار
standby	حالت انتظار
nonpay status	حالت انتظار خدمتی
sales expectations	فروش مورد انتظار
look forward	انتظار چیزی را داشتن
means end expectation	انتظار وسیله- هدف
on deck	در انتظار نوبت شنا
anticipated price	قیمت مورد انتظار
anticipated profit	سود مورد انتظار
expected value	ارزش مورد انتظار
expected price	قیمت مورد انتظار
point spread	امتیاز قابل انتظار
tempo stroll variation	واریاسیون صبر و انتظار
expected frequency	فراوانی مورد انتظار
suit up	ذخیره در انتظار بازی
beyond one's expectation	مافوق انتظار کسی
intended saving	پس انداز مورد انتظار
anticipated inflation	تورم مورد انتظار
to look forward to something	انتظار چیزی را داشتن
one anxious week of waiting	یک هفته انتظار با نگرانی
in prospect	مورد انتظار [در برنامه ]
expects	انتظار داشتن منتظر بودن
speculates	انتظار سودو زیاد داشتن
profiteer	فردیکه انتظار سودزیاد دارد
profiteers	فردیکه انتظار سودزیاد دارد
speculating	انتظار سودو زیاد داشتن
fractional antedating goal response	خرده پاسخ انتظار هدف
await	منتظر شدن انتظار داشتن
promise	نوید انتظار وعده دادن
awaited	منتظر شدن انتظار داشتن
awaiting	منتظر شدن انتظار داشتن
intended investment	سرمایه گذاری مورد انتظار
awaits	منتظر شدن انتظار داشتن
promises	نوید انتظار وعده دادن
expect	انتظار داشتن منتظر بودن
expected	انتظار داشتن منتظر بودن
expecting	انتظار داشتن منتظر بودن
speculate	انتظار سودو زیاد داشتن
wait	انتظار کشیدن معطل شدن
waited	انتظار کشیدن معطل شدن
to look forward expectantly to the future	با انتظار به آینده نگاه کردن
awaiting aircraft availability	زمان انتظار درخط تعمیر
product life expectancy	عمر مورد انتظار محصول
to have arrived [expected moment]	رسیدن [به زمان انتظار رفته]
par for the course <idiom>	تنها چیزیکه انتظار داشته
speculated	انتظار سودو زیاد داشتن
waits	انتظار کشیدن معطل شدن
hold forth	پیشنهاد کردن انتظار داشتن
queuing theory	نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
I look forward to receiving your reply.	من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
taxi stand	توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
cabstand [American E]	توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
central tendency	احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
envisage	انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
a further 50 are in prospect	۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
taxi rank [British E]	توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
envisaging	انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisages	انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaged	انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
lounger	کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
ready cap	حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
deliver the goods <idiom>	موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
get away with murder <idiom>	انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth.	لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
immediate	پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
hang	قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hangs	قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
congurous	مناسب
condign	مناسب
close fit	مناسب
serviceable <adj.>	مناسب
helpful <adj.>	مناسب
handy [useful] <adj.>	مناسب
proper <adj.>	مناسب
euqal	مناسب
beneficial <adj.>	مناسب
advantageous <adj.>	مناسب
satisfactory <adj.>	مناسب
by fits and starts	مناسب
applicatory <adj.>	مناسب
purposive <adj.>	مناسب
purposeful <adj.>	مناسب
purpose-built <adj.>	مناسب
practical <adj.>	مناسب
practicable <adj.>	مناسب
accomodating	مناسب
adaption	مناسب
functional <adj.>	مناسب
appropriate [for an occasion] <adj.>	مناسب
valuable <adj.>	مناسب
utilitarian [useful] <adj.>	مناسب
utile [archaic] [useful] <adj.>	مناسب
sufficing <adj.>	مناسب
sufficient <adj.>	مناسب
in point	مناسب
accurate [correct] <adj.>	مناسب
useful <adj.>	مناسب
adequate <adj.>	مناسب
appropriate <adj.>	مناسب
expedient <adj.>	مناسب
shapeable	مناسب
semblable	مناسب
irrelative	نا مناسب
oportuneness	مناسب
idoneous	مناسب
vantage	مناسب
infelicitous	نا مناسب
good [sufficient] <adj.>	مناسب
acceptable <adj.>	مناسب
true <adj.>	مناسب
habile	مناسب
real <adj.>	مناسب
exact <adj.>	مناسب
correct <adj.>	مناسب
appropriate [to] <adj.>	مناسب [به]
handy <adj.>	مناسب
assorted	مناسب
fitting	مناسب
pertains	مناسب
pertained	مناسب
adaptation	مناسب
fittest	مناسب
suitable <adj.>	مناسب
becoming	مناسب