English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 134 (2 milliseconds)
English Persian
user انتفاع از اموال
users انتفاع از اموال
Other Matches
community property اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
right of benefit حق انتفاع
exploitation انتفاع
use انتفاع
right of exploitation حق انتفاع
profiting انتفاع
benefiting انتفاع
uses انتفاع
benefit انتفاع
benefited انتفاع
benefit principle اصل انتفاع
quiet enjoyment حق انتفاع اراضی
efficiency ضریب انتفاع
use and occupation انتفاع و تصلاف
exploitation انتفاع استخراج
vested in interest واگذاری حق انتفاع موجل
years حق انتفاع محدودبه چند سال
reversionary interest حق انتفاع موجل از مال غیر
benefit theory of taxation نظریه مالیات بندی بر پایه انتفاع
cattles اموال
things اموال
chattels اموال
distrain ضبط اموال
class i property اموال طبقه 1
property book دفتر اموال
fungible اموال مثلی
things in action اموال دینی
capital assets اموال سرمایهای
separate estate اموال شخصی زن
installation property اموال قسمت
class ii property اموال طبقه 2
paraphernalia اموال شخصی زن
financial property اموال پولی
real property اموال غیرمنقول
property officer افسر اموال
post property اموال پادگانی
property voucher سند اموال
distraint توقیف اموال
chattel اموال منقول
inventory صورت اموال
state property اموال عمومی
stolen goods اموال مسروقه
post property اموال پادگان
tangible property اموال ملموس
assets مال و اموال
personal property اموال شخصی
things in possession اموال عینی
personalty اموال شخصی
tangible property اموال عینی
goods and chattels اموال و دارائیهای منقول
offences against property جرائم بر علیه اموال
jus disponendi حق واگذار کردن اموال
property of unknown ownership اموال مجهول المالک
fisc اموال ضبط شده
priceable things اموال یا اشیا قیمتی
grand larceny سرقت اموال پرقیمت
fixed property اموال غیر منقول
goods of perishable nature اموال سریع الفساد
property officer افسر ذیحساب اموال
sequestration حکم توقیف اموال
inventory فهرست اموال سیاهه
real estate broker دلال اموال غیرمنقول
appropriation bill صورت ضبط اموال
article of roup اموال مورد حراج
replaceable thing اموال یا اشیا مثلی
contrabanded goods اموال و اشیا قاچاق
letters of marque حکم ضبط اموال بیگانگان
jus postliminii حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
safeguards مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvage اموال نجات یافته از خطر
salvages اموال نجات یافته از خطر
salvaging اموال نجات یافته از خطر
foreign توقیف اموال مدیون غایب
safeguarding مامور حفافت پرسنل و یا اموال
conclearer of stolen goods مخفی کننده اموال مسروقه
foreign توقیف اموال مدیون خارجی
accountable property officer's bond دفتر افسر ذیحساب اموال
safeguard مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarded مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvaged اموال نجات یافته از خطر
proponents مقام مسئول اموال یا اجرای کار
misappropriation of public property تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
real action دعوی راجع به اموال غیر منقول
waveson اموال اب اورده بعد از غرق کشتی
wear and tear از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
occupancy تملک اموال بلا صاحب متصرف
proponent مقام مسئول اموال یا اجرای کار
use and occupation عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
tenant right حقی است که درانقضای مهلت مقرر بابت تغییراتی که مستاجر در عین مستاجره داده و انتفاع ازانها ناتمام مانده است به وی تعلق می گیرد
property disposition ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
praemunire حکم توقیف وضبط اموال یاغیان ومتمردین
angary حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
hotchpot سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
conscription of wealth مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
quamdiu bene se gesserit تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
receiver خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receivers خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
ransoms وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
ransom وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
garnishment اخطاری که به شخصی که اموال دیگری در ید او توقیف شده است
eminent domain قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
elegit حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
pounds محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pound محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounding محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
jus postliminii هرگاه اموال کسی در جنگ توسط دشمن اخذ و متعاقبا" پس گرفته شود
bill of attainder لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
conveyancing در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
receivers ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receiver ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
deeds در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
deed در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
real ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
real representative قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
condemnations ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
condemnation ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
sumptuary law قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
recaption مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
dediction of way هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
dedication اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
plene administravit بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
dedications اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
accretion افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
tailed واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tail واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tails واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
estate by curtesy در CLقسمتی از اموال زوجه است که پس از فوتش به طریق عمری به زوج به زوج منتقل میشود لیکن به وارث وی نمیرسد
fixed capital سپرده ثابت اموال ثابت یکان
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
self defense دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com