English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English Persian
conditional transfer انتقال شرطی
Search result with all words
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
unconditional transfer انتقال غیر شرطی
Other Matches
conditioning شرطی کردن شرطی سازی
apodosis مکمل جملهء شرطی نتیجه جملهء شرطی
indeterminate change of station انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfers انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
upload انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signaled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle کفچه انتقال چمچمه انتقال
conditional شرطی
provisional شرطی
conditioned شرطی
protatic شرطی
eventual شرطی
provisory شرطی
conditioned stimulus محرک شرطی
conditional statement حکم شرطی
conditioned inhibition بازداری شرطی
condeitional branch انشعاب شرطی
conditioned response پاسخ شرطی
conditionality صورت شرطی
subjunctive وجه شرطی
conditioned suppression منع شرطی
conditional statement دستور شرطی
conditional branch انشعاب شرطی
conditioning شرطی شدن
conditional jump جهش شرطی
conditional instruction دستورالعمل شرطی
on no condition به هیچ شرطی
conditional operator عملگر شرطی
soft hyphen خط تیره شرطی
conditioned reflex بازتاب شرطی
proviso جمله شرطی
unconditioned غیر شرطی
provisional شرطی مشروط
conditioned response واکنش شرطی
case branch انشعاب شرطی
unconditioning شرطی زدایی
conditonal branching انشعاب شرطی
provisos جمله شرطی
the subjunctive mood وجه شرطی
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
counterconditioning شرطی سازی تقابلی
unconditional jump جهش غیر شرطی
unconditional branch انشعاب غیر شرطی
ucs محرک غیر شرطی
unconditional غیر شرطی بی شرط
unconditioned reflex بازتاب غیر شرطی
type r conditioning شرطی شدن نوع ار
unconditioned inhibition بازداری غیر شرطی
type s conditioning شرطی شدن نوع اس
conditioned avoidance response پاسخ اجتنابی شرطی
To win (lose ) a bet . شرطی رابردن (باختن )
unconditioned response پاسخ غیر شرطی
conditioned escape response پاسخ گریز شرطی
vicarious conditioning شرطی شدن مشاهدهای
ucr پاسخ غیر شرطی
vicarious conditioning شرطی شدن جانشینی
cross conditioning شرطی شدن ضمنی
conditioned emotional response پاسخ هیجانی شرطی
modal auxiliary فعل معین شرطی
reconditioning شرطی کردن مجدد
subjunctive وابسته بوجه شرطی
condition عارضه شرطی کردن
cer پاسخ هیجانی شرطی
classical conditioning شرطی سازی کلاسیک
eventual موکول بانجام شرطی
avoidance conditioning شرطی کردن اجتنابی
instrumental conditioning شرطی شدن وسیلهای
backward conditioning شرطی کردن وارونه
unconditioned stimulus محرک غیر شرطی
operant conditioning شرطی شدن کنش گر
pavlovian conditioning شرطی شدن پاولفی
conditional jump instruction دستورالعمل پرش شرطی
delayed conditioning شرطی سازی درنگیده
preconditioning پیش شرطی کردن
differential conditioning شرطی سازی افتراقی
operant conditioning شرطی شدن عامل
conditional breakpoint نقطه انفصال شرطی
conditionability قابلیت شرطی شدن
trace conditioning شرطی کردن ردی
provisorily بطور شرطی یا موقت
To purchase on approval . بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
higher order conditioning شرطی سازی سطح بالا
eyelid conditioning شرطی کردن پلک چشم
policy سند معلق به انجام شرطی
policies سند معلق به انجام شرطی
deferred dividened سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
unconditional آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
iterative process فرآیندی که تکرار میشود تا به شرطی برسد
She will only date you if you ... او [زن] فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
estate in fee مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
esorow سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
zeroes پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
zero پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
jump instruction پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
zeros پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
branch یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
branches یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
This must not happen in future at any cost. در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
jump instruction دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
while loop دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
universal legacy وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
decision دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
decisions دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
conditional دستور برنامه سازی که جهش به بخشی از برنامه میکند در صورت برقراری شرطی
covenant real شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
discrimination instruction دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
implies شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
conditional شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material conditional شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
conditionality شرطی بودن مشروط بودن
material implication شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material consequence شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
implication شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
branch دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branches دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
metabasis انتقال
mittimus انتقال
displacement انتقال
line shaft انتقال
negotiations انتقال
abaloenation انتقال
migration انتقال
transfers انتقال
negotiation انتقال
conduction انتقال
marque انتقال
transferring انتقال
conductance انتقال
transmissions انتقال
transmission انتقال
assignments انتقال
assignment انتقال
downloading انتقال
conveyance انتقال
conveyances انتقال
transmission line خط انتقال
conveys انتقال
shift انتقال
conveying انتقال
conveyed انتقال
convey انتقال
shifted انتقال
transfer انتقال
transportation انتقال
translations انتقال
transter انتقال
transitions انتقال
turn over انتقال
shifts انتقال
devolution انتقال
transference انتقال
bail arm انتقال
transition انتقال
translation انتقال
shift انتقال
intuition انتقال
intuitions انتقال
move انتقال
transformation انتقال
transfer line خط انتقال
transfer check انتقال
transferred انتقال یافته
bail واگذاری انتقال
convection انتقال برق
convection انتقال گرما
rapidness سرعت انتقال
removable قابل انتقال
nippiness سرعت انتقال
wireless transmission انتقال بی سیم
rapidity سرعت انتقال
gear انتقال دادن
fleetness سرعت انتقال
gears انتقال دادن
promptitude سرعت انتقال
promptness سرعت انتقال
speediness سرعت انتقال
voluntary assignment انتقال ارادی
transmission tower برج انتقال
conductible قابل انتقال
transmission system شبکه انتقال
transmission shaft محور انتقال
transmission of sound انتقال یاعبورصدا
swiftness سرعت انتقال
counter transference انتقال متقابل
transmission line سیم انتقال
transmissive قابل انتقال
transmissive انتقال یافته
velocity سرعت انتقال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com