Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (4 milliseconds)
English
Persian
manually
انجام شده با دست و نه خودکار
Search result with all words
print
چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد
printed
چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد
prints
چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد
script
که به کاربر امکان انجام خودکار برنامه میدهد
accounting package
نرم افزاری که توابع حسابداری تجاری را خودکار انجام میدهد
accounts package
نرم افزاری که توابع حسابداری تجاری را خودکار انجام میدهد
daemon
در سیستم unix برنامهای که کارش را بدون دانستن کاربر خودکار انجام میدهد
Other Matches
automated
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automate
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automating
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automates
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
synchroreceiver
دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
automatic error correction
تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
automatics
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
submachinegun
مسلسل خودکار یانیمه خودکار
autoloader
اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
automatic
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatic check
کنترل خودکار بررسی خودکار
automatic pilot
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilots
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
aided tracking
سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
battery control central
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
fail
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water
[Idiom]
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automate
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failures
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
gurantee
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robots
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
link encryption
خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
scratch one's back
<idiom>
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
gyro pilot
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
automatic toss
روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
automatic coding
برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
upward compatible
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
query
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
automatic
خودکار
ballpoint pens
خودکار ها
ballpens
خودکار ها
unattended
خودکار
autonomic
خودکار
automatics
خودکار
automaticity
خودکار
ballpoints
خودکار ها
automatous
خودکار
mechnical
خودکار
automotive
خودکار
unmanned
خودکار
self-starters
خودکار
ball pens
خودکار ها
self-starter
خودکار
pen
خودکار
preset
خودکار
automatic pipet
پی پت خودکار
self acting
خودکار
auyomated
خودکار
continue
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continues
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
automatic telephone
تلفن خودکار
automatic steering device
سکان خودکار
automation
خودکار سازی
automation
اتوماسیون خودکار
automatic check
مقابله خودکار
automatic door switch
کلید خودکار در
automation
خودکار کردن
door switch
کلید خودکار در
automatic drop
اتصال خودکار
automatic fire
اتش خودکار
automatically
بطور خودکار
automatic mechanism
مکانیزم خودکار
automatic rifle
توپ خودکار
automatic rifle
تفنگ خودکار
player piano
پیانو خودکار
power steering
فرمان خودکار
push botton
وسایل خودکار
automatic regulation
تنظیم خودکار
repeating firearm
اسلحه خودکار
automatic treatment
تسویه خودکار
auyomated
خودکار شده
self loading
پرشونده خودکار
self destroying
منفجرشونده خودکار
semi automatic
نیم خودکار
self test
ازمایش خودکار
automatic machine
دستگاه خودکار
automatic loader
بارکن خودکار
automatic fire
تیراندازی خودکار
automatic flasher
چشمکزن خودکار
automatic focusing
تمرکز خودکار
sub-machine guns
تیربار خودکار
sub-machine gun
تیربار خودکار
mechanical sawmill
اره خودکار
flashguns
فلاش خودکار
flashgun
فلاش خودکار
automating
خودکار کردن
automates
خودکار کردن
semiautomatic
نیمه خودکار
automated
خودکار کردن
automate
خودکار کردن
automatic interrupt
قطع خودکار
automatic interrupt
وقفه خودکار
automatic record changer
گرام خودکار
automatism
بطور خودکار
cutout
فیوز خودکار
automated office
دفتر خودکار
automatic aiming
تعقیب خودکار
automatic tracking
تعقیب خودکار
autotrack
تعقیب خودکار
automatic tuning
میزانساز خودکار
automatic balance
ترازوی خودکار
automatic bass compensation
بمرسان خودکار
automatic behavior
رفتار خودکار
automatic buret
بورت خودکار
automatons
ماشین خودکار
automatic carriage
تعویض خودکار
automatic check
ازمایش خودکار
crane track
جرثقیل خودکار
autogenous welding
جوشکاری خودکار
autofeather
فدر خودکار
automatization
خودکار شدن
automatization
خودکار کردن
automatize
خودکار کردن
automatic
دستگاه خودکار
automatics
دستگاه خودکار
automata
ماشینهای خودکار
autotype
چاپ خودکار
robot
دستگاه خودکار
robots
دستگاه خودکار
automatic weapon
سلاح خودکار
ball point pen
قلم خودکار
systematic
خودکار سیستماتیک
coach screw
پیچ خودکار
auto starter
استارت خودکار
automatic circuit breaker
مدارشکن خودکار
automaton
ماشین خودکار
automatic cutout
قطع خودکار
automatic telephone system
تلفن خودکار
automatic titrator
تیترکننده خودکار
automatic controller
مراقب خودکار
mechanically
بطور خودکار
automatic testing
ازمایش خودکار
autosave
ضبط خودکار
automatic throttle
ساسات خودکار
autotrace
اثر خودکار
full automatic
تماما" خودکار
automatic computer
کامپیوتر خودکار
automatic control
کنترل خودکار
fully automatic
کاملا" خودکار
automatic timer
زمان سنج خودکار
automatic release
قطع کننده خودکار
four spindle automatic machine
دستگاه خودکار با چهارهرزگرد
self focus
تنظیم تمرکز خودکار
automatic welding machine
دستگاه جوشکاری خودکار
axis of control
محورکنترل خودکار هواپیما
pluviograph
باران سنج خودکار
telephone central office
مرکز تلفن خودکار
automatic tipper
تخلیه کننده خودکار
permanent oppropriation
سیستم اماددایمی یا خودکار
fully automatic machine
دستگاه تماما"خودکار
autosyn
هماهنگ کننده خودکار
automatic supply
روش خودکار اماد
automobiles
ماشین متحرک خودکار
automatic reel
قرقره خودکار ماهیگیری
automatic telephone system
سیستم تلفن خودکار
self acting
خودکار عمل کننده
autorepeat key
کلید تکرار خودکار
exchange office
مرکز تلفن خودکار
automobile
ماشین متحرک خودکار
autostart routine
روال اغازگر خودکار
perpetual motion machine
ماشین خودکار دائمی
automation
بطور خودکار کارکردن
blowback
عقب نشینی خودکار
design automation
طراحی به طور خودکار
automatic screw machine
دستگاه پیچ خودکار
direction finder
جهت یاب خودکار
manual telephone system
تلفن غیر خودکار
automatic send/reciever
ارسال و دریافت خودکار
industrial robot
دستگاه خودکار صنعتی
drop hammer
پتک خودکار اهنگری
automatic stabilizer
تثبیت کننده خودکار
drop press
پتک خودکار اهنگری
isolation diode
لامپ دو قطبی خودکار
telephone exchange
مرکز تلفن خودکار
telephone exchanges
مرکز تلفن خودکار
ground controled approach
دستگاه تقرب خودکار
governing mode
روش کنترل خودکار
automatic supply
سیستم اماد خودکار
built in stabilizers
تثبیت کنندههای خودکار
automatic weapon
جنگ افزار خودکار
central exchange
مرکز تلفن خودکار
automatic water level recorder
تراز اب نگار خودکار
chucking automatic
مهار کردن خودکار
automatic timing advance
تنظیم کننده خودکار
automatic volume control
نافم خودکار صدا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com