Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (10 milliseconds)
English
Persian
conclusion
انجام نتیجه
conclusions
انجام نتیجه
Search result with all words
complete
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completed
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completes
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completing
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
calculate
فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
calculated
فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
calculates
فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
operation
عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
process
انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه
processes
انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه
postal match
مسابقهای که در محل انجام میشود و نتیجه ان با پست نزد داوران ارسال می گردد
what luck
در رهگیری هوایی یعنی نتیجه انجام ماموریت چه طور بود
Other Matches
It wI'll eventually pay off.
با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
to be a foregone conclusion
<idiom>
نتیجه حتمی
[نتیجه مسلم]
بودن
foregone conclusion
نتیجه حتمی نتیجه مسلم
failed
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water
[Idiom]
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automating
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failures
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
robots
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robot
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
scratch one's back
<idiom>
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
upward compatible
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
query
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
continues
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
ineffective
بی نتیجه
resultful
پر نتیجه
sequent
نتیجه
abortive
بی نتیجه
sequela
نتیجه
thanks to.....
در نتیجه
result
نتیجه
inconsequent
بی نتیجه
outgrwth
نتیجه
sequitur
نتیجه
resulted
نتیجه
resulting
نتیجه
conclusion
نتیجه
growths
نتیجه
growth
نتیجه
ineffetual
بی نتیجه
conclusions
نتیجه
issueless
بی نتیجه
in the sequel
در نتیجه
inconsecutive
بی نتیجه
of no issue
بی نتیجه
effectless
بی نتیجه
product
نتیجه
products
نتیجه
eduction
نتیجه
ineffectual
بی نتیجه
afterclap
نتیجه
run into
<idiom>
نتیجه
educt
نتیجه
inconseqential
بی نتیجه
effect
نتیجه
payoffs
نتیجه
harvests
نتیجه
outcomes
نتیجه
harvested
نتیجه
outgrowth
نتیجه
thanks
در نتیجه
outcome
نتیجه
payoff
نتیجه
to no purpose
بی نتیجه
affect
نتیجه
affects
نتیجه
decisions
نتیجه
harvest
نتیجه
decision
نتیجه
consequence
نتیجه
inconclusive
بی نتیجه
effected
نتیجه
frustrated
بی نتیجه
effecting
نتیجه
consequent
نتیجه
indeterminate
بی نتیجه
rests
نتیجه
consequences
نتیجه
rest
نتیجه
upshot
نتیجه
whereupon
که در نتیجه ان
inferences
نتیجه
inference
نتیجه
deduced
نتیجه گرفتن
illiative
حاکی از نتیجه
computations
نتیجه محاسبه
generalization
نتیجه کلی
illative
نتیجه رسان
computation
نتیجه محاسبه
deducing
نتیجه گرفتن
hereon
در نتیجه این
deduce
نتیجه گرفتن
corollary
نتیجه فرعی
denouement
نتیجه نمایش
subsumption
نتیجه گیری
generalisations
نتیجه کلی
resultful
نتیجه بخش
put through
به نتیجه رساندن
perficient
نتیجه بخش
net result
نتیجه نهایی
net reaction
واکنش نتیجه
at
در نتیجه بر حسب
conclusion
نتیجه گیری
dTnouements
نتیجه نمایش
denouements
نتیجه نمایش
conclusions
نتیجه گیری
deduces
نتیجه گرفتن
test announcement
نتیجه ازمایش
consequence
نتیجه منطقی
corollaries
نتیجه فرع
side effect
نتیجه جانبی
sequels
نتیجه پایان
sequel
نتیجه پایان
corollaries
نتیجه فرعی
hatches
نتیجه خط انداختن
hatched
نتیجه خط انداختن
hatch
نتیجه خط انداختن
side-effect
نتیجه جانبی
side-effects
نتیجه جانبی
corollary
نتیجه فرع
vainly
بدون نتیجه
thwart
بی نتیجه گذاردن
thwarted
بی نتیجه گذاردن
printouts
نتیجه چاپی
printout
نتیجه چاپی
consequent
نتیجه بخش
blind search
جیستجوی بی نتیجه
by product
نتیجه فرعی
call by result
فراخوانی با نتیجه
issued
نتیجه بحث
issues
نتیجه بحث
consequences
نتیجه منطقی
final result
نتیجه نهایی
fine drawn
نتیجه ورزش
foregone conclusion
نتیجه نابهنگام
fruitlessly
بدون نتیجه
cheating does not prosper
تقلب نتیجه
fetch up
به نتیجه رسیدن
issue
نتیجه بحث
concluder
نتیجه گیرنده
condition of corollary
شرط نتیجه
condition of subsequent events
شرط نتیجه
consecution
نتیجه منطقی
generalizations
نتیجه کلی
evidentiary effect
نتیجه مشهود
fall through
به نتیجه نرسیدن
fruitlessness
عدم نتیجه
non sequiturs
نتیجه کاذب
syntheses
نتیجه گیری
to fall to the ground
به نتیجه نرسیدن
wrap up
به نتیجه رسیدن
to effectuate a conclusion
نتیجه دادن
to drawa conclusion
نتیجه گرفتن
negotiation result
نتیجه مذاکرات
to come to grief
به نتیجه نرسیدن
negotiation outcome
نتیجه مذاکرات
to fall through
به نتیجه نرسیدن
issue
[outcome]
نتیجه
[بحثی ]
void result
نتیجه بی اعتبار
void result
نتیجه باطل
without result
بی نتیجه بیهوده
It is absolutely useless . It is a waste of time .
بی نتیجه است
ultimaratio
نتیجه غایی
hard and fast rule
<idiom>
نتیجه ماندگار
synthesis
نتیجه گیری
search result
نتیجه جستجو
talk out of
<idiom>
به نتیجه نرسیدن
periods
نتیجه غایی
turn out
<idiom>
نتیجه ،پایان
period
نتیجه غایی
successes
پیروزی نتیجه
abort
بی نتیجه ماندن
aborted
بی نتیجه ماندن
to bring to an issve
به نتیجه رساندن
aborting
بی نتیجه ماندن
to be dashed to the ground
به نتیجه نرسیدن
adverse reaction
نتیجه جانبی
by-effect
نتیجه جانبی
secondary effect
نتیجه جانبی
fall-out
[side effect]
نتیجه جانبی
the long and the short of it
<idiom>
نتیجه کلی
byeffect
نتیجه جانبی
non sequitur
نتیجه کاذب
success
پیروزی نتیجه
aborts
بی نتیجه ماندن
spillover effect
نتیجه جانبی
to pull a result
نتیجه گرفتن
result of the negotiations
نتیجه مذاکرات
to come a mucker
به نتیجه نرسیدن
to came a howler
به نتیجه نرسیدن
knock one's head against the wall
<idiom>
کاربی نتیجه
side effect
اثرجانبی نتیجه جانبی
backfired
نتیجه معکوس گرفتن
resulting
برامد نتیجه دادن
frustration of contract
بی نتیجه ماندن قرارداد
without respect to the result
بدون توجه به نتیجه
resulting
ناشی شدن نتیجه
backfiring
نتیجه معکوس گرفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com