English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
obliquity انحراف اخلاقی
sinuosity انحراف اخلاقی
Search result with all words
perversion انحراف جنسی یا اخلاقی
perversions انحراف جنسی یا اخلاقی
Other Matches
deviations انحراف مغناطیسی یا انحراف محور قطب نما انحراف ازمسیر
deviation انحراف مغناطیسی یا انحراف محور قطب نما انحراف ازمسیر
moralises نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralising نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralize نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralizes نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralized نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralised نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralizing نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
drifted انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
drifting انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
drift انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
drifts انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
intuitivism اصولی که بموجب ان مبادی اخلاقی را حسی میدانند اصول اخلاقی حسی
antinomian مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
yawed انحراف کشتی از مسیر خود انحراف
yaw انحراف کشتی از مسیر خود انحراف
preccession انحراف محور ژیروسکوپ انحراف ژیروسکوپی
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
apparent wander انحراف سمت ژیروسکوپی انحراف سمت ژیروسکوپ دراثر چرخش زمین
anti balance tab بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
immorality بد اخلاقی
ethical اخلاقی
moral اخلاقی
petulancy بد اخلاقی
gnomic اخلاقی
petulance بد اخلاقی
apparent recession انحراف سمت فاهری ژیروسکوپ انحراف فاهری محور ژیروسکوپ
byword گفته اخلاقی
bywords گفته اخلاقی
parable داستان اخلاقی
low [morally bad] <adj.> بد [از نظر اخلاقی]
conduct رفتار اخلاقی
conducted رفتار اخلاقی
conducting رفتار اخلاقی
conducts رفتار اخلاقی
precept قاعده اخلاقی
precepts قاعده اخلاقی
immoral غیر اخلاقی
ethical relativism نسبیت اخلاقی
maxim گفته اخلاقی
maxims گفته اخلاقی
imputability مسئولیت اخلاقی
fables حکایت اخلاقی
immorally از ازروی بد اخلاقی
dual morality دوگانگی اخلاقی
fable حکایت اخلاقی
parables داستان اخلاقی
moral education اموزش اخلاقی
good naturedly به خوش اخلاقی
superego شخصیت اخلاقی
ethicize اخلاقی کردن
code of ethics ضوابط اخلاقی
principle اخلاقی کردن
principle اصل اخلاقی
moral perception حس تشخیص اخلاقی
apologue حکایت اخلاقی
ethical code ضوابط اخلاقی
moralistic تحمیلگر اخلاقی
apogee زاویه انحراف ثقل موشک زاویه انحراف مرکز ثقل موشک در روی مسیر
declination constant زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
frailly بطورشکننده باضعف اخلاقی
generosity <adj.> گذشت [صفت اخلاقی]
axiological مبحث نوامیس اخلاقی
chung shin sooyak فرهنگ اخلاقی تکواندو
cloaca مرکز مفاسد اخلاقی
psychodrama نمایش اخلاقی وانتقادی
reform school مدرسه تهذیب اخلاقی
moral realism واقع نگری اخلاقی
fortitude شهامت اخلاقی شکیبایی
foible صعف اخلاقی ضعف
foibles صعف اخلاقی ضعف
ethics اصول اخلاقی اخلاقیات
tropologic دارای تفسیر اخلاقی
on principle از لحاظ قیود اخلاقی
moralist فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
axiomatic حاوی پند یا گفتههای اخلاقی
scruple نهی اخلاقی وسواس باک
amoral بدون احساس مسئولیت اخلاقی
principle مرام اخلاقی قاعده کلی
moralists فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
inofficious خارج ازوفیفه اخلاقی یاطبیعی
unmorality عدم مراعات اصول اخلاقی
To be short tempered with someone. با کسی تندی کردن ( بد اخلاقی )
I feel morally bound to … از نظر اخلاقی خود را مقید می دانم که ...
de rigueur از نظر سنتی یا اخلاقی الزام اور
puritanic سخت گیریا متظاهردر اموردینی یا اخلاقی
to draw a moral معنی یا نتیجه اخلاقی داستانی را فهماندن
The moral of the story is that … نتیجه اخلاقی این داستان اینست که ...
deontology وفیفه شناسی علم وفایف اخلاقی
utilitarian معتقدباصل اخلاقی سودمند گرایی سودمندگرا
to preach moral principles اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
declinating station ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
shyster کسیکه در قانون وسیاست فاقداصول اخلاقی است
an unprincipled conduct رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
frailties نحیفی خطایی که ناشی ازضعف اخلاقی باشد
preachify بطور کسالت اوروعظ یا بحث اخلاقی کردن
to point a moral اصل اخلاقی را نشان دادن یابکار بردن
frailty نحیفی خطایی که ناشی ازضعف اخلاقی باشد
ethic روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
conscientious objector کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objectors کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
This is contray to all moral principles ( codes ) . این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
institutionalism سیاست ترویج امور خیریه واصلاح بزهکاران از طرق اخلاقی و تادیبی
intuitivist کسیکه مبادی اخلاقی را حسی میداندو عقیده داردکه درک ....استدلال نیست
convergence انحراف
agonic بی انحراف
deviancy انحراف
deflected انحراف
deflecting انحراف
declination انحراف
deflect انحراف
aberrance انحراف
perversity انحراف
aberration انحراف
detours انحراف
detour انحراف
deviance انحراف
perversion انحراف
petty offence انحراف
perversions انحراف
deflects انحراف
falloff انحراف
deflection انحراف
deflections انحراف
deviations انحراف
corruption انحراف
offset انحراف
offsetting انحراف
deviation انحراف
slope انحراف
lapses انحراف
diversions انحراف
digression انحراف
variance انحراف
distortion انحراف
distortions انحراف
lapse انحراف
obliqueness انحراف
inclination انحراف
metabasis انحراف
diversion انحراف
skew انحراف
leeway انحراف
skewing انحراف
skews انحراف
slopes انحراف
lapsing انحراف
sloped انحراف
quartile deviation انحراف چارکی
curve of deviation منحنی انحراف
deflection correction اختلاف انحراف
deflection error اشتباه انحراف
deflection pattern مستطیل انحراف
declination زاویه انحراف
frequency departure انحراف فرکانس
deflection angle زاویه انحراف
magnetic declination انحراف مغناطیسی
declinometer انحراف سنج
declination انحراف مغناطیسی
range of variation ناحیه انحراف
magnetic deflection انحراف مغناطیسی
d. of the sun انحراف خورشید
field distortion انحراف میدان
fall off انحراف ازمسیر
range deviation انحراف بردی
frequency deviation انحراف فرکانس
quartile deviation انحراف چارک
frequency swing انحراف فرکانس
deviation table جدول انحراف
magnetic inclination انحراف مغناطیسی
magnetic variations انحراف مغناطیسی
inclinometer انحراف سنج
mean deviation انحراف متوسط
mean absolute deviation انحراف میانگین
diversion factor ضریب انحراف
precession انحراف مسیر
post deflection focusing تمرکز پس از انحراف
maximum deflection انحراف حداکثر
deviation score نمره انحراف
magnetic diviation انحراف مغناطیسی
deflection mirror اینه انحراف
grid declination انحراف شبکه
deflection shift تغییرات انحراف
deflexion انحراف پیچش
mean deviation انحراف میانگین
image deflection انحراف تصویر
deviascope انحراف سنج
deviation factor ضریب انحراف
maximum deviation انحراف حداکثر
slice انحراف توپ
chromatic aberration انحراف فامی
turn-off نقطه انحراف
turn-offs نقطه انحراف
revulsion انحراف درد
drift انحراف سمتی
drifted انحراف سمتی
drifting انحراف سمتی
drifts انحراف سمتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com