English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
disband انحلال رسمی یکانها
disbanding انحلال رسمی یکانها
disbands انحلال رسمی یکانها
Other Matches
fixed pivot محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
redesignate اسم گذاری مجدد یکانها یاتغییر دادن شماره یکانها
unit categories انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
separation zone منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
break up انحلال
dissolution انحلال
verthrow انحلال
disorganization انحلال
liquidation انحلال
dissolving انحلال
disbandment انحلال
solutions انحلال
solution انحلال
winding up of a company انحلال شرکت
dissolution of marriage انحلال ازدواج
dissolubility قابلیت انحلال
decomposability انحلال پذیری
rate of dissolution سرعت انحلال
disembodiment تجرید انحلال
winding up انحلال شرکت
break up price بهای انحلال
insoluble انحلال ناپذیر
integral heat of solution گرمای کل انحلال
soluble انحلال پذیر
dissolibility انحلال نپذیری
exothermic solution انحلال گرماده
insol انحلال ناپذیر
heat of solution گرمای انحلال
solubility انحلال پذیری
dissolution of a company انحلال شرکت
endothermic solution انحلال گرماگیر
solubility قابلیت انحلال
total heat of solution گرمای کل انحلال
return گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
solubility product constant ثابت حاصلضرب انحلال
differential heat of solution گرمای انحلال تفاضلی
molar heat of solution گرمای مولی انحلال
acid soluble انحلال پذیر در اسید
solubility product constant ثابت حاصلضرب انحلال پذیری
officiary مامور رسمی مقام رسمی
officious نیمه رسمی شبهه رسمی
review بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews بازدید رسمی یاسان رسمی
solemn form در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
troops یکانها
system of units دستگاه یکانها
rotation تعویض یکانها
replacements تعویض یکانها
reinforce تقویت یکانها
incidents تصادم یکانها
incident تصادم یکانها
weapon troops یکانها ادوات
dispatches اعزام یکانها
logistic route امورلجستیکی یکانها
line of retreat خط بازگشت یکانها
movements حرکات یکانها
force structure سازمان یکانها
dispatch اعزام یکانها
reinforces تقویت یکانها
keeping ذخایر یکانها
replacement تعویض یکانها
servicae life عمرخدمتی یکانها
despatched اعزام یکانها
dispatched اعزام یکانها
despatches اعزام یکانها
despatching اعزام یکانها
logistics عمل تدارک یکانها
rendezvous area نقطه الحاق یکانها
force development برنامه تشکیل یکانها
disbands منحل کردن یکانها
disband منحل کردن یکانها
logistical مربوط به اماد یکانها
employment به کار بردن یکانها
reception station دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
disbanding منحل کردن یکانها
redezvous محل تلاقی یکانها
separation مستقل شدن یکانها
separations مستقل شدن یکانها
collective call sign معرف مشترک یکانها
troop program برنامه تشکیل یکانها
administration اداره امور یکانها
administrations اداره امور یکانها
relief in place تعویض یکانها در محل
exchange devaluation تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
interservice بین یکانها در حین خدمت
detach زیرامر قرار دادن یکانها
rotation تعویض نوبتی یکانها یا افراد
force development برنامه تامین یا بسیج یکانها
fast shuttle تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
detaching زیرامر قرار دادن یکانها
detaches زیرامر قرار دادن یکانها
disposition استقرار یکانها و اماد درمنطقه
redeployment تغییر مکان دادن یکانها
chop تعویض کنترل عملیاتی یکانها
chopped تعویض کنترل عملیاتی یکانها
attachment منتصب کردن یکانها انتصاب
tent striking فرمان اماده حرکت شدن یکانها
debarkation تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
demand accommodation تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
adjutant's call احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
fire restriction محدود کردن اتش یا تیراندازی یکانها
common user items اقلام مشترک المصرف بین یکانها
movement control کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
gap filler یکان پوشاننده شکافها یارخنههای بین یکانها
troop test ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
parting shot تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
parting shots تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
assembly بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
emergency complement جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
emergency establishment تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
unit citation جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
oblique compartment قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
marshalling تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
replacing عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaces عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
unit loading بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
tacticians متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
tactician متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
replace عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaced عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
rallying points محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallying point محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
army training test راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
development گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
developments گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
tasking سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
disciplinary control board کمیسیون 5 نفری یکانها کمیسیون 5 نفری شورای انضباطی یکان
solemn رسمی
official رسمی
formal رسمی
institutional رسمی
orthodox رسمی
formmal رسمی
careering دوره رسمی
smallage کرفس رسمی
semi officially بطورنیم رسمی
careered دوره رسمی
protests اعتراض رسمی
protests واخواست رسمی
protesting اعتراض رسمی
protested اعتراض رسمی
career دوره رسمی
reprimands توبیخ رسمی
protesting واخواست رسمی
bonspiel مسابقه رسمی
semiofficial نیمه رسمی
boarding call بازدید رسمی
insignia مدال رسمی
insignia نشان رسمی
semi official نیمه رسمی
protest واخواست رسمی
aregular cook اشپز رسمی
protest اعتراض رسمی
solemn form طریقه رسمی
protested واخواست رسمی
official موثق و رسمی
official عالیرتبه رسمی
semiformal نیمه رسمی
careers دوره رسمی
cognizance اخطار رسمی
communique ابلاغ رسمی
official document سند رسمی
official meeting اجتماع رسمی
mare's tail هپوریس رسمی
letter de chancellerie نامه رسمی
legalization شناسایی رسمی
official prices قیمتهای رسمی
official rate نرخ رسمی
intrant ورود رسمی
official receipt رسید رسمی
insigne نشان رسمی
official meeting ملاقات رسمی
noterial document سند رسمی
official authorities مراجع رسمی
official channels مجاری رسمی
official channels طرق رسمی
official communications ابلاغیه رسمی
official deed سند رسمی
official gazette روزنامه رسمی
official jurnal روزنامه رسمی
nonformal غیر رسمی
official language زبان رسمی
official religion دین رسمی
officialize رسمی کردن
driss uniform لباس رسمی
dress uniform انیفرم رسمی
dress suit لباس رسمی شب
prontonotary سردفتراسناد رسمی
reprimand توبیخ رسمی
prothonotary سردفتراسناد رسمی
reprimanded توبیخ رسمی
reprimanding توبیخ رسمی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com