Dictiornary-Farsi | انحلال پذیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
soluble	انحلال پذیر


Search result with all words

acid soluble	انحلال پذیر در اسید
Other Matches

liquidation	انحلال
break up	انحلال
disorganization	انحلال
disbandment	انحلال
verthrow	انحلال
solutions	انحلال
solution	انحلال
dissolution	انحلال
dissolving	انحلال
dissolution of a company	انحلال شرکت
insol	انحلال ناپذیر
winding up	انحلال شرکت
heat of solution	گرمای انحلال
decomposability	انحلال پذیری
insoluble	انحلال ناپذیر
rate of dissolution	سرعت انحلال
integral heat of solution	گرمای کل انحلال
total heat of solution	گرمای کل انحلال
disembodiment	تجرید انحلال
dissolubility	قابلیت انحلال
solubility	قابلیت انحلال
winding up of a company	انحلال شرکت
dissolution of marriage	انحلال ازدواج
solubility	انحلال پذیری
endothermic solution	انحلال گرماگیر
dissolibility	انحلال نپذیری
break up price	بهای انحلال
exothermic solution	انحلال گرماده
repairable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
mixable	امیزش پذیر امتزاج پذیر
educable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
educatable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
reparable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
ascendible	تفوق پذیر فراز پذیر
ascendable	تفوق پذیر فراز پذیر
disbands	انحلال رسمی یکانها
solubility product constant	ثابت حاصلضرب انحلال
disband	انحلال رسمی یکانها
molar heat of solution	گرمای مولی انحلال
differential heat of solution	گرمای انحلال تفاضلی
disbanding	انحلال رسمی یکانها
solubility product constant	ثابت حاصلضرب انحلال پذیری
adaptable organism	موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
adjustable wheel	چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
pi acceptor	پی پذیر
soluble	حل پذیر
cleavable	رخ پذیر
solvable	حل پذیر
pliable	خم پذیر
programmable read only memory	حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
semi solvable	نیم حل پذیر
rotatable	چرخش پذیر
reflexible	انعکاس پذیر
revocable	ابطال پذیر
precipitable	تعلیق پذیر
sequacious	نصیحت پذیر
pilable	انحنا پذیر
severable	تفکیک پذیر
shapeable	شکل پذیر
pervious	نفوذ پذیر
remediable	چاره پذیر
remediable	گزیر پذیر
placable	دلجویی پذیر
executable	انجام پذیر
proprotionable	تناسب پذیر
resolvable	تفکیک پذیر
protean	شکل پذیر
proton acceptor	پرتون پذیر
protractile	امتداد پذیر
reclaimable	ادعا پذیر
reducible	تقلیل پذیر
refutable	تکذیب پذیر
stretchiest	فراخی پذیر
plunderable	چپاول پذیر
placative	تسکین پذیر
regulable	تنظیم پذیر
remediable	درمان پذیر
perturbable	اشوب پذیر
fissionable	شکافت پذیر
fatig	خستگی پذیر
fatigable	خستگی پذیر
fatiguable	خستگی پذیر
figurable	شکل پذیر
fissile	شکاف پذیر
makable <adj.>	انجام پذیر
fixable	ثبات پذیر
flexible cable	کابل خم پذیر
flxible	خمش پذیر
fusible	گداز پذیر
gaugeable	پیمایش پذیر
fathomable	پیمایش پذیر
extensible	توسعه پذیر
electron acceptor	الکترون پذیر
endurable	تحمل پذیر
sufferable	تحمل پذیر
enumerable	شمارش پذیر
evadable	طفره پذیر
evitable	اجتناب پذیر
executable	اجرا پذیر
exepandable	بسط پذیر
expandable	بسط پذیر
expansible	گسترش پذیر
expiable	کفاره پذیر
extendible	کشش پذیر
generable	زایش پذیر
glass jaw	بوکسوراسیب پذیر
limitable	محدودیت پذیر
liquefiable	گداز پذیر
magnetizable	مغناطیس پذیر
impressible	تاثیر پذیر
maintainable	نگهداشت پذیر
miscible	امیزش پذیر
miscible	امتزاج پذیر
mutable	تغییر پذیر
open cheque	چک انتقال پذیر
pacifiable	تسکین پذیر
partible	بخش پذیر
passible	فساد پذیر
penetrable	رخنه پذیر
irresoluble	تجیزیه نا پذیر
irremeable	برگشت نا پذیر
healable	درمان پذیر
improvable	بهبود پذیر
improvably	اصلاح پذیر
incompressible	تراکم نا پذیر
incondensable	ناچگال پذیر
increasable	افزایش پذیر
indemonstrable	اثبات نا پذیر
indocile	تعلیم نا پذیر
inexpugnable	شکست نا پذیر
inextensible	تمدید نا پذیر
inflamable	اشتعال پذیر
infusible	گداز نا پذیر
inoculable	تلقیح پذیر
perfectible	کمال پذیر
contrivable <adj.>	انجام پذیر
achievable <adj.>	اجرا پذیر
doable <adj.>	اجرا پذیر
executable <adj.>	اجرا پذیر
feasible <adj.>	اجرا پذیر
practicable <adj.>	اجرا پذیر
workable <adj.>	اجرا پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	اجرا پذیر
makeable <adj.>	اجرا پذیر
contrivable <adj.>	اجرا پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	اجرا پذیر
manageable <adj.>	اجرا پذیر
workable <adj.>	انجام پذیر
executable <adj.>	انجام پذیر
doable <adj.>	انجام پذیر
feasible <adj.>	انجام پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	انجام پذیر
makeable <adj.>	انجام پذیر
manageable <adj.>	انجام پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	انجام پذیر
practicable <adj.>	انجام پذیر
executable <adj.>	امکان پذیر
workable <adj.>	امکان پذیر
executable <adj.>	صورت پذیر
workable <adj.>	صورت پذیر
makable <adj.>	امکان پذیر
dividable [American E] <adj.>	بخش پذیر
annullable <adj.>	فسخ پذیر
callable <adj.>	فسخ پذیر
cancelable [American] <adj.>	فسخ پذیر
cancellable [British] <adj.>	فسخ پذیر
rescindable <adj.>	فسخ پذیر
voidable <adj.>	فسخ پذیر
annullable <adj.>	بطلان پذیر
callable <adj.>	بطلان پذیر
cancelable [American] <adj.>	بطلان پذیر
cancellable [British] <adj.>	بطلان پذیر
divisible <adj.>	بخش پذیر
makable <adj.>	صورت پذیر
makable <adj.>	اجرا پذیر
absolute <adj.>	چاره نا پذیر
inalienable <adj.>	چاره نا پذیر
indispensable <adj.>	چاره نا پذیر
inevitable <adj.>	چاره نا پذیر
unalienable <adj.>	چاره نا پذیر
unalterable <adj.>	چاره نا پذیر
rescindable <adj.>	بطلان پذیر
achievable <adj.>	انجام پذیر
spoilable	فساد پذیر
tranformable	دگرگونی پذیر
transmutable	دگرگونی پذیر
tunable	تنظیم پذیر
tunably	تنظیم پذیر
tuneable	تنظیم پذیر
vacillatory	تغییر پذیر
vanquishable	شکست پذیر
vicissitudinous	تحول پذیر
visitable	دیدار پذیر
voidable <adj.>	بطلان پذیر
terminable <adj.>	بطلان پذیر
wallydraigle	تاثیر پذیر
weariless	خستگی نا پذیر
trainable	تربیت پذیر
trainable	فرهیخت پذیر
thinkable	اندیشه پذیر

soluble

انحلال پذیر