Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
banking track
انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
Other Matches
banked track
پیست اتومبیلرانی با انحنای برجسته پیست انحناداربرجسته دوچرخه سواری
banked turn
انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
velodrome
پیست دوچرخه سواری
clubhouse turn
انحنای پیست اسبدوانی پس ازخط پایان
lordosis
انحنای زیاد ستون فقرات بطرف جلو
cycling
دوچرخه سواری
bicycle path
مسیر دوچرخه سواری
bicycles
دوچرخه سواری کردن
to go by bicycle
دوچرخه سواری کردن
bicycle
دوچرخه سواری کردن
to ride a bicycle
دوچرخه سواری کردن
stage race
مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
australian pursuit
مسابقه تعقیبی 8 نفره دوچرخه سواری
to bike
دوچرخه سواری کردن
[اصطلاح روزمره]
point race
مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
italian pursuit
مسابقه تعقیبی تیمی دوچرخه سواری از 2 تا 5 نفر
kermesse
مسابقه دوچرخه سواری 3 تا5 مایل در شهر و خارج
pursuits
مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
pursuit
مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
madison
مسابقه دوچرخه سواری استقامت 6 روزه بین 2 تیم
inwards or inward
بطرف داخل بباطن
in and in
مرتبا بطرف داخل یک نوع قمار چهار طاسی
miss and out
مسابقه دوچرخه سواری بین 3 نفر یا بیشتر که نفر اخرحذف میشود
inflexed
منحنی یا کج شده بطرف داخل یا خارج و یابطرف پایین ویابطرف قطب و محور منحرف شده
downstream radius of crest
شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
bell lap
زنگ اخرین دور مسابقه دوچرخه سواری صدای زنگ در اخرین دور دو
skyward
بطرف اسمان بطرف بالا
ratline
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
curvature of space
انحنای فضا
image field curvature
انحنای میدان
instep
انحنای روی پا
hollow
موج با انحنای زیاد
hollows
موج با انحنای زیاد
camber
انحنای جلوی اسکی
centre of crest circle
مرکز انحنای ستیغ
cambers
انحنای جلوی اسکی
barb
انحنای قلاب ماهیگیری
barbs
انحنای قلاب ماهیگیری
sagging
انحنای کیل ناو از وسط
intercommand
داخل قسمت داخل یکان
hook
ماهیگیری قسمت گود انحنای موج
hooks
ماهیگیری قسمت گود انحنای موج
over the falls
مستقیما روی انحنای موج شکننده
bend
خمش فشاری انحنای لوله زانویی
nuclide
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
infield
پیست مسابقه
field of play
پیست شمشیربازی
courses
پیست مسابقه
forerunners
پیست بازکن
forerunner
پیست بازکن
piste
پیست اسکی
course
پیست مسابقه
circuit
پیست اتومبیلرانی
coursed
پیست مسابقه
circuit
پیست اسبدوانی
motordrome
پیست یا مسیر
motordrome
پیست مسابقه
circuits
پیست اسبدوانی
circuits
پیست اتومبیلرانی
bobrum
پیست لوژسواری
aprons
کناره داخلی پیست
strip
سطح پیست شمشیربازی
turf
پیست چمن اسبدوانی
apron
کناره داخلی پیست
auto drome
پیست اتومبیل رانی
speedway
پیست بیضی اتومبیلرانی
island bases
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
snow farming
اماده کردن پیست اسکی
apres ski
تفریحات بعد از اسکی در پیست
back nine
نیمه دوم پیست 81 قسمت
backstraight
قسمت دراز و مستقیم پیست
under-
در قوس داخلی پیست اتومبیل رانی
toboggans
وسیله حمل مجروحان پیست اسکی
tartan
ماده شیمیایی مورد استفاده در پیست
ski patrolman
عضو گروه نجات در پیست اسکی
under
در قوس داخلی پیست اتومبیل رانی
toboggan
وسیله حمل مجروحان پیست اسکی
ski patrol
گروه نجات و حمل مصدومان در پیست اسکی
mortise dead lock
قفل داخل کار قفل داخل درب
parade lap
رژه اهسته دور پیست برای گرم کردن
tirm oval
پیست مسابقه اتومبیل رانی به شکل مثلث با گوشههای قوسی
pace lap
دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
tracked
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
track
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
tracks
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
catenary
شکم دادگی زنجیر یا سیم انحنای زنجیر
bike
دوچرخه
bicycle
دوچرخه
bicycles
دوچرخه
carting
دوچرخه
carted
دوچرخه
bikes
دوچرخه
carts
دوچرخه
cart
دوچرخه
lines
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
walking ring
پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
cycle track
راه دوچرخه رو
tandem
دوچرخه دونفری
push bikes
دوچرخه پایی
folding bicycle
دوچرخه تاشو
motor-assisted pedal cycle
[British English]
دوچرخه موتوردار
caisson
ارابه دوچرخه
tandems
دوچرخه دونفری
push bike
دوچرخه پایی
biker
دوچرخه سوار
cartwright's shop
دوچرخه سازی
bicyclist
دوچرخه سوار
bicycle
دوچرخه پایی
bicycle pump
تلمبه دوچرخه
bicycles
دوچرخه پایی
handle bar
دسته دوچرخه
velocipede
دوچرخه پایی
hansoms
درشکه دوچرخه
cyclists
دوچرخه سوار
hansom
درشکه دوچرخه
bicycle path
راه دوچرخه رو
bicycle kick
پای دوچرخه
two wheel tractor
تراکتور دوچرخه
buglet
بوق دوچرخه
cabriolet
درشکه دوچرخه
cyclist
دوچرخه سوار
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
to walk a bicycle
دوچرخه را با دست بردن
motor cycle
دوچرخه موتوردار موتورسیکلت
gearwheel
چرخ رکاب دوچرخه
wheelman
دوچرخه سوار شراعبان
shay
درشکه دوچرخه دونفره
bike
مخفف bicycle دوچرخه
full-suspension bike
دوچرخه کاملا معلق
bikes
مخفف bicycle دوچرخه
wheelsman
دوچرخه سوار شراعبان
peloton
گروه دوچرخه سواران جادهای
to hop on your bicycle
روی دوچرخه خود جهیدن
tilbury
درشکه روباز سبک دوچرخه
She wobbled on her bike.
او
[زن]
روی دوچرخه خود می لرزید.
fixie bicycle
[fixie , one-gear bike without brakes]
دوچرخه تک دنده
[با چرخ آزاد]
motor paced
حرکت اتومبیل جلو دوچرخه
into
بطرف
levo
بطرف چپ
in-
بطرف
in
بطرف
at
بطرف
cyclo cross
مسابقه دوچرخه درمسیرهای شیبدار و ناهموار
It was wrong of you to take the bicycle .
کار غلطی کردی که دوچرخه را برداشتی
To dismount from a horse(bicycle).
از اسب ( دوچرخه وغیره ) پایین آمدن
trailers
یدک دوچرخه یاسه چرخه یاواگن
trailer
یدک دوچرخه یاسه چرخه یاواگن
ralliear
یکجور گردونه سبک دوچرخه وچهارنفری
I bought the bicycle on impulse .
یکدفعه زد بکله ام واین دوچرخه راخریدم
Woman sitting on the man
کیر سواری
rides
سواری
ride
سواری
riding
سواری
driving
سواری
diffraction
تجزیه نور در اثر تداخل انحنای نور انکسار نور
downwards
بطرف پائین
edgewise
بطرف لبه
pakkorro
بطرف بیرون
to the east of
بطرف مشرق
orienting
بطرف خاوررفتن
abaft
بطرف عقب
eastwards
بطرف مشرق
earthwards
بطرف زمین
homes
بطرف خانه
frontwards
بطرف جلو
apporro
بطرف جلو
without
بطرف خارج
onwards
بطرف جلو
frontward
بطرف جلو
edgeways
بطرف جلوباشد
home
بطرف خانه
aport
بطرف چپ کشتی
earthward
بطرف زمین
orient
بطرف خاوررفتن
homeward
بطرف منزل
cityward
بطرف شهر
atop
بطرف بالا
upward
بطرف بالا
forwards
بطرف جلو
with
بطرف درجهت
mesal
بطرف وسط
upgrade
بطرف بالا
mesail
بطرف وسط
cephalad
متمایل بطرف سر
mediad
بطرف وسط
manward
بطرف انسان
to
بطرف روبطرف
coastward
بطرف ساحل
on
بعلت بطرف
orients
بطرف خاوررفتن
to win over to one's side
بطرف خوداوردن
riverward
بطرف رودخانه
dorsad
بطرف پشت
heavenward
بطرف اسمان
upgrading
بطرف بالا
upgrades
بطرف بالا
upgraded
بطرف بالا
upwards
بطرف بالا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com