English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
to assume alarming proportions اندازه هولناک به خود گرفتن
to assume horrifying proportions اندازه هولناک به خود گرفتن
Other Matches
orifice meter روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
gage اندازه گیر اندازه گرفتن
fathomed اندازه گرفتن
dimensions اندازه گرفتن
gauge اندازه گرفتن
measure اندازه گرفتن
fathom اندازه گرفتن
gauged اندازه گرفتن
mete :اندازه گرفتن
span اندازه گرفتن
spanned اندازه گرفتن
spanning اندازه گرفتن
spans اندازه گرفتن
to take the gauge of اندازه گرفتن
dimension اندازه گرفتن
fathoms اندازه گرفتن
gauges اندازه گرفتن
fathoming اندازه گرفتن
caliper اندازه گرفتن
admeasure اندازه گرفتن
accurate to size دقت در اندازه گرفتن
measure بحر اندازه گرفتن
to take a person's measure اندازه کسیرا گرفتن
measure بخش یاب اندازه گرفتن
to set a اندازه گرفتن باطل کردن
stack up جمع کردن اندازه گرفتن
calibrate قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrated قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrates قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrating قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
to take the a بلندی چیزیرا اندازه گرفتن ارتفاع جایی راپیمودن
gauging rod میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
awful <adj.> هولناک
terrific هولناک
lousy <adj.> هولناک
ghastly هولناک
rotten <adj.> هولناک
terrible <adj.> هولناک
ghastful هولناک
terrible هولناک
shockinjg هولناک تکاندهنده
horribly بطور هولناک
cruddy [American E] <adj.> هولناک [اصطلاح روزمره]
angle اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angles اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
If the cap fit,wear it. <proverb> اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
typeface اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typefaces اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
analogue نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analog نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
processor ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage اندازه وسیله اندازه گیری
sizes 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
measure 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
gauges اندازه اندازه گیر
gauge اندازه اندازه گیر
gauged اندازه اندازه گیر
to take medical advice دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
take in <idiom> زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
to seal up درز گرفتن کاغذ گرفتن
clams بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clam بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grip طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate جشن گرفتن عید گرفتن
gripped طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag کفه گرفتن تفاله گرفتن
grips طرز گرفتن وسیله گرفتن
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
declinating station ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
moving iron instrument دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
size اندازه
meter اندازه
fitted اندازه
meters اندازه
what is your size? اندازه
so far forth تا ان اندازه
measure اندازه
to size up اندازه
symmetric هم اندازه
soupcon اندازه کم
beyond measure بی اندازه
equal : هم اندازه
gauge اندازه
indefinite بی اندازه
bulk اندازه
degree اندازه
immoderately بی اندازه
degrees اندازه
inordinate بی اندازه
measurement اندازه
gauged اندازه
dealt اندازه
equaled : هم اندازه
equaling : هم اندازه
equalled : هم اندازه
equalling : هم اندازه
equals : هم اندازه
metre اندازه
immensely بی اندازه
immense بی اندازه
metres اندازه
gauges اندازه
isometric هم اندازه
isometrics هم اندازه
extent اندازه
infintesimal بی اندازه
isodiametric هم اندازه
measurements اندازه
measurer اندازه
sizes اندازه
tract اندازه
tracts اندازه
gauge=gage اندازه
quantum اندازه
attack size اندازه تک
screamingly بی اندازه
what چه اندازه
deals اندازه
deal اندازه
immeasurable بی اندازه
floor length اندازه کف
magnitude اندازه
inordinately بی اندازه
dimension اندازه
in part <idiom> تا یک اندازه
rather تا یک اندازه
hecatompet [اندازه صد پا]
how far <adv.> تا چه اندازه ای
to what extent <adv.> تا چه اندازه ای
dimensions اندازه
To some extent. Within limits. تا اندازه ای
in what way <adv.> تا چه اندازه ای
measurment اندازه گیری
block size اندازه کندهای
block size اندازه بلاک
bourne اندازه جوی
middle sized میان اندازه
minimum size اندازه حداقل
calibration standard اندازه کالیبراسیون
circular measure اندازه کمان
chordal measure اندازه وتر
same بهمان اندازه
commensurateness اندازه گیری
pro tan to تا این اندازه
measurment سنجش اندازه
mensuration اندازه گیری
circular measure اندازه قوس
block size اندازه کنده
nominal size اندازه نامی
admeasurement تعیین اندازه
infinite نا محدود بی اندازه
nuclear size اندازه هسته
of an out size بیرون از اندازه
out of proportion خارج از اندازه
over size بزرگتر از اندازه
quantity قدر اندازه
quantities قدر اندازه
partly تایک اندازه
ample بیش از اندازه
partially true تا یک اندازه راست
preventive measure اندازه حفافتی
nominal size اندازه اسمی
admensuration تعیین اندازه
sizes اندازه بعدساختمان
basic size اندازه اولیه
sizes به اندازه کردن
basic size اندازه اصلی
atomic size اندازه اتمی
atomic size اندازه اتم
as well بهمان اندازه
area of conductor اندازه سیم
size اندازه بعدساختمان
size به اندازه کردن
much as بهر اندازه که
neat size اندازه خالص
protective measure اندازه حفافتی
metering اندازه گیری
file size اندازه فایل
imside dimension اندازه داخلی
in part تایک اندازه
effective size of grain اندازه موثرذرات
design size اندازه نامی
speeds اندازه سرعت
gauge cock اندازه نما
speeding اندازه سرعت
effective size اندازه موثر
speed اندازه سرعت
installation dimension اندازه نصب
fit size اندازه مناسب
fitting allowance کاملا" اندازه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com