Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
extirpation
اندام برداری
Other Matches
xerographic
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerography
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
stencils
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
hectograph
ماشین کپیه برداری یارونوشت برداری
geodesy
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
common control
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
bench mark
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
member
اندام
members
اندام
the unruly
اندام سر کش
organs
اندام
mayhen
اندام
organ
اندام
dismemberment
اندام
memberless
بی اندام
flabelliform
اندام بادبزنی
flabellate
اندام بادبزنی
slimming
باریک اندام
body building
پرورش اندام
golgy tendon organ
اندام گلژی
limb
اندام زیرین
hemialgia
دردنیمه اندام
largeof limb
درشت اندام
limbs
اندام زیرین
f. of uterus
اندام رحم
extirpation
قطع اندام
slims
باریک اندام
body-building
پرورش اندام
electric organ
اندام برقزن
puny
ریزه اندام
petite
ریزه اندام
anthropometry
اندام سنجی
slimmest
باریک اندام
slimmed
باریک اندام
slim
باریک اندام
mutilating
بی اندام کردن
mutilates
بی اندام کردن
organic
موثردرساختمان اندام
effector
اندام مجری
end organ
اندام انتهایی
mutilate
بی اندام کردن
lithe
لاغر اندام
olfactory organ
اندام بویایی
sense organ
اندام حسی
slimpsy
باریک اندام
svelt
باریک اندام
swimming bell
اندام شنا
terminal organ
اندام پایانی
shape
ریخت اندام
well set up
خوش اندام
Lilliputian
ریزه اندام
svelte
باریک اندام
shapes
ریخت اندام
handsome
<adj.>
خوش اندام
sense modality
اندام حسی
organography
اندام شناسی
plasticity
اندام پذیری
organology
اندام شناسی
phantom limb
اندام خیالی
plastisity
اندام پذیری
prosthesis
اندام مصنوعی
organ of corty
اندام کورتی
lachrymals
اندام های اشکی
body-building
ورزش زیبایی اندام
lachrymals
اندام های اشک
statuette
تندیس ریزه اندام
wolf hound
تازی درشت اندام
hobbies
اسب کوچک اندام
mutilated
اندام بریده مغلوط
figurines
پیکره کوچک اندام
body building
ورزش زیبایی اندام
figurine
پیکره کوچک اندام
amputating
قطع اندام کردن
amputates
قطع اندام کردن
amputated
قطع اندام کردن
amputate
قطع اندام کردن
slights
باریک اندام پست
slighting
باریک اندام پست
statuette
پیکره کوچک اندام
paidle
اندام شنا پرک
membered
دارای .....اندام یا عضو
slightest
باریک اندام پست
slighter
باریک اندام پست
slighted
باریک اندام پست
slight
باریک اندام پست
hobby
اسب کوچک اندام
slimsy
باریک اندام نحیف
exairesis
برش اندام زیادی
handsomeness
تناسب اندام مطبوعیت
statuettes
پیکره کوچک اندام
midget
ریز اندام ریزه
midgets
ریز اندام ریزه
tegument
جلد پوشش اندام
statuettes
تندیس ریزه اندام
organic
اندام دار اساسی
dismembered
اندام های کسی رابریدن
dismember
اندام های کسی رابریدن
dismembering
اندام های کسی رابریدن
dismembers
اندام های کسی رابریدن
sculpture in miniature
پیکر تراشی کوچک اندام
sylphid
زن جوان وزیبا وباریک اندام
to cut a figure
عرض اندام یاجلوه کردن
tortricid
پروانه بید درشت اندام
tortrix
پروانه بید درشت اندام
slim jim
شبیه ادم لاغر اندام
tortricidae
پروانه بید درشت اندام
launce
سگ ماهی باریک اندام خاردار
malfunction
[ اندام یا ماشین و غیره ]
درست کار نکردن
rachis
اندام ساقهای یا محوری مهرههای پشت
slenderize
لاغر اندام شدن باریک کردن
Give ( get , have ) somebody the shivers .
ترس ولرز بر اندام کسی انداختن
limb
قطع کردن عضو اندام زبرین
limbs
قطع کردن عضو اندام زبرین
tiger moth
پروانه درشت اندام ودراز بال
trig list
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
mammila
اندام یا چیز دیگرکه مانند پستان باشد
willet
مرغ ساحلی درشت اندام شبیه لک لک یا ماهیخوار
scal away
ادم بی معنی جانور کوچک اندام یا لاغر
saury
ماهی باریک اندام ودراز منقار اقیانوس اطلس
survey station
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
field control
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
embodiment
در برداری
vectors
برداری
vector
برداری
decerebration
مخ برداری
copy
کپی برداری
vector analysis
تحلیل برداری
arrow diagram
نمودار برداری
vector diagram
نمودار برداری
vector display
نمایش برداری
vector field
میدان برداری
vector pair
زوج برداری
vector power
توان برداری
copied
نسخه برداری
decoding
رمز برداری
copy
نسخه برداری
copies
کپی برداری
copies
نسخه برداری
topectomy
تکه برداری
copied
کپی برداری
vector processor
پردازنده برداری
vector product
حاصلضرب برداری
vector quantities
اندازههای برداری
rip-off
کلاه برداری
rip-offs
کلاه برداری
fraud
کلاه برداری
gains
بهره برداری
treads
گام برداری
treading
گام برداری
tread
گام برداری
fraudulence
کلاه برداری
frauds
کلاه برداری
exploitation
بهره برداری
vector quantity
کمیت برداری
vectored interrupt
وقفه برداری
vectorical angle
زاویه برداری
weight lifting
وزنه برداری
topography
نقشه برداری
metal cutting work
براده برداری
lobectomy
قطعه برداری
listing
سیاهه برداری
gaud
کلاه برداری
ovariectomy
تخمدان برداری
photogeny
عکس برداری
surveys
نقشه برداری
gyrectomy
شکنج برداری
insurability
بیمه برداری
ingathering
خرمن برداری
i know him by his step
از گام برداری
mapping
نقشه برداری
hemispherectomy
نیمکره برداری
listings
سیاهه برداری
metal cutting
براده برداری
resultant
جمع برداری
survey
نقشه برداری
copying
کپی برداری
subordination
فرمان برداری
copying
نسخه برداری
cannibalization
قطعه برداری
surveyor's level
ترازنقشه برداری
deafferentation
اوران برداری
decerebellation
مخچه برداری
removal of chips
براده برداری
enervation
عصب برداری
samplery
نمونه برداری
surveying
نقشه برداری
surveyed
نقشه برداری
denervation
عصب برداری
biopsy
بافت برداری
swindles
کلاه برداری
usage
بهره برداری
duplicating
نسخه برداری
utilisation
[British]
بهره برداری
usages
بهره برداری ها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com