English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (9 milliseconds)
English Persian
duskish اندکی تاریک
Other Matches
dab اندکی
dabs اندکی
wee اندکی
weeing اندکی
halfway اندکی
some اندکی
wait a bit اندکی
wees اندکی
slightly اندکی
awhile اندکی
eftsoons اندکی پس از ان
dabbed اندکی
partially اندکی
somedeal اندکی نسبتا
parboiled اندکی جوشاندن
parboils اندکی جوشاندن
parboil اندکی جوشاندن
half mad اندکی دیوانه
eftsoon اندکی پس ازان
choppy اندکی متلاطم
just اندکی پیش
half made اندکی دیوانه
dryish اندکی خشک
peckish [British English] [colloquial] <adj.> اندکی گرسنه
just before اندکی پیش
right before اندکی پیش
dankish اندکی نمسار
dampish اندکی نمسار
loudish اندکی بلند
parboiling اندکی جوشاندن
high اندکی فاسد
highest اندکی فاسد
fewest اندکی از کمی از
fewer اندکی از کمی از
few اندکی از کمی از
latish اندکی دیر
highs اندکی فاسد
lie off اندکی دور از کشتی
narrowish اندکی تنگ یا باریک
sail close to the wind اندکی از اصول تجاوزکردن
ten kilometres and more ده کیلومتر و اندکی بالا
dullish اندکی تیره یاکمرنگ
wait a second اندکی صبر کنید
wait a minute اندکی صبر کنید
frigid دارای اندکی تمایل جنسی
to take something off and pric اندکی از بهای چیزی کاستن
to stay one's stomach شکم خودرا اندکی سیرکردن
put some milk to your tea اندکی شیر بچایی خود بیفزایید
to hark back برگشتن) درگفتگوی ازتوله شکاری که اندکی برمیگرددتاردشکار رادوب
to fang a pump براه انداختن تلمبه بوسیله ریختن اندکی اب درتوی ان
he is always a little peculiar او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
crabs پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
crab پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
murk تاریک
lackluster تاریک
subfuscous تاریک
aphotic تاریک
caliginous تاریک
nighted تاریک
dimmed تاریک
dims تاریک
ambiguous تاریک
pitch dark تاریک
dim تاریک
stygian تاریک
dusky تاریک
dark تاریک
darker تاریک
gloomy تاریک
gloomiest تاریک
gloomier تاریک
nubilous تاریک
darkest تاریک
tenebrous تاریک کننده
somber تاریک غم انگیز
electrode dark current جریان تاریک
dark current جریان تاریک
cimmerian فلمانی تاریک
cat eyed تاریک بین
camera obscura تاریک خانه
dark lines خطوط تاریک
darkener تاریک کننده
to grow dark تاریک شدن
umbra نقطه تاریک
oubliette حبس تاریک
duskily تاریک وار
obtenebrate تاریک کردن
tenebrific تاریک کننده
tenebrific تاریک وتیره
overshadow تاریک کردن
twilit تاریک وروشن
darken تاریک شدن
darken تاریک کردن
darkening تاریک شدن
darkening تاریک کردن
black hole زندان تاریک
benighted شب زده تاریک
darkens تاریک شدن
darkish نسبتا تاریک
dusk تاریک نمودن
dusk تاریک وروشن
obscurantism تاریک اندیشی
darkrooms تاریک خانه
darkroom تاریک خانه
twilight تاریک و روشن
sombre تاریک غم انگیز
alley way کوچه تاریک
overshadows تاریک کردن
black holes زندان تاریک
dim : کم نور تاریک
dimmed : کم نور تاریک
twilight تاریک روشن
dims : کم نور تاریک
blind تاریک ناپیدا
blinded تاریک ناپیدا
darkle تیره تاریک
blinds تاریک ناپیدا
overshadowed تاریک کردن
darkens تاریک کردن
gloom تاریک کردن
overshadowing تاریک کردن
In the dark corner of the room . در گوشه تاریک اطاق
It is getting dark . هوادارد تاریک می شود
dim تاریک تیره کردن
dims تاریک تیره کردن
the narrow house خانه تنگ و تاریک
dimmed تاریک تیره کردن
It's too dark. آن خیلی تاریک است.
pitchy قیرگون سیاه و تاریک
dimmest تاریک تیره کردن
astronomical twilight تاریک وروشن نجومی
sombrely بطور تاریک یا افسرده
dimmer تاریک تیره کردن
aphotic zone لایه تاریک اقیانوس
darken ship تاریک کردن ناو
dark trace tube لامپ تصویر تاریک
dark trace screen صفحه تصویر تاریک
anode dark space فضای تاریک اند
dark line spectrum طیف خطوط تاریک
aphotic stratum طبقه تاریک اقیانوس
aphotic zone طبقه تاریک اقیانوس
hittorf dark space فضای تاریک هیتورف
hittorf dark space فضای تاریک کاتد
crookes dark space فضای تاریک هیتورف
crookes dark space فضای تاریک کاتد
cathode dark space فضای تاریک کاتد
aphotic stratum لایه تاریک اقیانوس
obfuscation مبهم و تاریک کردن
aston dark space فضای تاریک استن
faraday dark space فضای تاریک فارادی
gloaming غروب تاریک و روشن
nautical twilight تاریک و روشن دریایی
murkilly بطور تاریک یا تیره
obfuscate مبهم و تاریک کردن
Twilight . In the dusk of the evening . گرگ ومیش ( تاریک وروشن )
tenebrous تاریک وتیره تاریکی اور
camera obscura اطاقک تاریک جعبه عکاسی
becloud با ابر پوشاندن تاریک کردن
inks مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
ink مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
dusk تیرگی هواهوای تاریک روشن یا گرگ ومیش
Try to be home before dark. سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
true he is somewhat stingy.... راست است که اندکی خسیس است ولی ...
The darkest hour is that before the down. <proverb> تاریک ترین لیظه هنگامی است که چیزی به فجر نمانده است .
carpet moth بید فرش که خصوصا در جاهای تاریک و کم نور الیاف پشم فرش را مورد حمله قرار می دهد
dark تیره کردن تاریک کردن
dim تاریک شدن میرا شدن
darkest تیره کردن تاریک کردن
darker تیره کردن تاریک کردن
obscurest تیره کردن تاریک کردن
dimmed تاریک شدن میرا شدن
obscures تیره کردن تاریک کردن
obscured تیره کردن تاریک کردن
dims تاریک شدن میرا شدن
obscurer تیره کردن تاریک کردن
obscuring تیره کردن تاریک کردن
obscure تیره کردن تاریک کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com