English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
pinch اندک جانشین
pinches اندک جانشین
Other Matches
nibbling گاز زدن اندک اندک خوردن
nibbles گاز زدن اندک اندک خوردن
nibbled گاز زدن اندک اندک خوردن
nibble گاز زدن اندک اندک خوردن
take over مسلط شدن غلبه کردن جانشین کردن جانشین شدن
scarce اندک
slight اندک
slighted اندک
paucity اندک
slighter اندک
slightest اندک
slighting اندک
scant اندک
low کم اندک
slights اندک
drib اندک
scrimp اندک
fewer اندک
little اندک
niggling اندک
fewest اندک
scarcest اندک
few اندک
scarcer اندک
scruple اندک
scantling اندک
paul اندک
thrum اندک
low test اندک
modicum اندک
glimmer درک اندک
skimpy اندک نحیف
ounces چیز اندک
skims تماس اندک
ounce چیز اندک
glimmered درک اندک
glimmers درک اندک
skim تماس اندک
flea bite اندک ناراحتی
in a short time در اندک زمانی
priggism اندک بینی
sprinkling شمار اندک
sprinkling میزان اندک
darksome اندک ی تیره
d. likeness شباهت اندک
cast of melancholy اندک مالیخولیا
skimmed تماس اندک
scantier اندک قلیل
scantiest اندک قلیل
scanty اندک قلیل
lean نحیف اندک
leaned نحیف اندک
leans نحیف اندک
frugal با صرفه اندک
whit ابدا اندک
by the skin of one's teeth <idiom> باسود بسیار اندک
adumbrative اندک نمایش دهنده
camber قوزیا خمیدگی اندک
cambers قوزیا خمیدگی اندک
fud شخص اندک بین
margin اندک حاشیه دار کردن
margins اندک حاشیه دار کردن
half cap سلام با اندک تکانی درکلاه
(not) move a muscle <idiom> حرکت ندادن حتی به مقدار اندک
pin prick چیزی که مایه اندک انگیختگی گرد د
stenotopic دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
low frequency امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
substituted جانشین
subsitute جانشین
heir جانشین
succedaneum جانشین
succedent جانشین
succeeder جانشین
successor جانشین
surrogates جانشین
surrogate جانشین
absence indicator جانشین
imam or imaum جانشین
substitute جانشین
locumtenens جانشین
standbys جانشین
standby جانشین
superseder جانشین
locum جانشین
relief جانشین
locums جانشین
vicar جانشین
vicars جانشین
deputy جانشین
replacements جانشین
replacement جانشین
substituting جانشین
deputies جانشین
etna فرف کوچکی که اندک ابی رادران بوسیله چراغ الکلی گرم میکنند
substitution جانشین سازی
surrogate جانشین شدن
fill in جانشین شونده
incomer جانشین مهاجر
fill in جانشین کردن
he succeeded his father جانشین پدرش شد
expromissor جانشین بدهکار
father surrogate جانشین پدر
swopped جانشین کردن
substitute goods کالاهای جانشین
swap جانشین کردن
succedaneous متعاقب جانشین
swapped جانشین کردن
wlldcard علامت جانشین
swaps جانشین کردن
b. eliminator جانشین باتری ب
to take over جانشین شدن
substitute goals هدفهای جانشین
mother substitute جانشین مادر
mother surrogate جانشین مادر
vicar of christ جانشین یا خلیفه
swops جانشین کردن
repeater پرچم جانشین
swopping جانشین کردن
standby application کاربرد جانشین
vacant succession بدون جانشین
complete substitution جانشین کامل
heir جانشین شدن
substituting جانشین کردن
alias نام جانشین
displace جابجاکردن جانشین
aliases نام جانشین
substituted جانشین کردن
displace جانشین شدن
displaced جابجاکردن جانشین
kludge جانشین کردن
displaced جانشین شدن
displaces جابجاکردن جانشین
displacing جابجاکردن جانشین
alternate forms شکلهای جانشین
surreptitiously محرمانه جانشین
substitute جانشین کردن
backup جانشین بازیگر
replacement جانشین سازی
surrogates جانشین شدن
displacing جانشین شدن
displaces جانشین شدن
displacement جانشین سازی
replacements جانشین سازی
standard کالای جانشین رزمی
standards کالای جانشین رزمی
substitution test ازمون جانشین سازی
to take the place of something جانشین چیزی شدن
deputies قائم مقام جانشین
deputy قائم مقام جانشین
subrogation نیابت جانشین سازی
stand-in جانشین هنرپیشه شدن
stand in for someone <idiom> جانشین کسی بودن
stand-ins جانشین هنرپیشه شدن
substituting تعویض جانشین کردن
vicegerent جانشین قائم مقام
vice chief of staff جانشین رئیس ستاد
substituted تعویض جانشین کردن
locumtenens کفیل جانشین موقت
alternate command authority افسر جانشین فرمانده
alternate command authority مقام جانشین فرماندهی
substitute تعویض جانشین کردن
stand in جانشین هنرپیشه شدن
ingraft در ذهن جانشین کردن
succession of the presidency سیستم تعیین جانشین درریاست
symbol substitution test ازمون جانشین سازی نمادها
acceptable product فراورده جانشین قابل قبول
succee جانشین شدن میراث بردن
vicarious به نیابت قبول کردن جانشین
deputy chief of naval operation جانشین فرماندهی نیروی دریایی
make do with something <idiom> جانشین چیزی به جای چیزدیگر
expansion فرآیندی که در آن فراخوان ماکرو با دستورات درون آن جانشین میشود
standard اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standards اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
fuzzy theory نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
fuzzy logic نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
potential substitution حالتی که یک کالا جانشین عینی نداردولی موادی وجود دارند که تحت شرایط خاص می توانندجانشین ان شوند
replaces عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
Overdrive قطعه پردازنده که به عنوان جانشین قدرتمند برای پردازنده Intelاست
subrogate بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
replacing عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaced عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replace عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
mode حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود
modes حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود
take over from کار را از کسی تحویل گرفتن جانشین کسی شدن
token کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
tokens کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
superseded جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
supersede جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
supersedes جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
superseding جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
two way alternate operation عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
algebra استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن
united nations organization سازمان جهانی که در تاریخ 42 اکتبر5491 در واقع به عنوان نتیجه قهری جنگ وکنفرانسهای راجع به ان به وجود امده است و در حقیقت جانشین جامعه ملل میباشد
end حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
modula یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
Conservative Party یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
inheriting مالک شدن جانشین شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com