English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (7 milliseconds)
English Persian
flea bite اندک ناراحتی
Other Matches
nibbles گاز زدن اندک اندک خوردن
nibbling گاز زدن اندک اندک خوردن
nibbled گاز زدن اندک اندک خوردن
nibble گاز زدن اندک اندک خوردن
turmoil ناراحتی
hazard ناراحتی
queasiness ناراحتی
hazarded ناراحتی
inquietude ناراحتی
incommodiousness ناراحتی
disquietude ناراحتی
discommodity ناراحتی
hazards ناراحتی
hazarding ناراحتی
inconveniencing ناراحتی
unease ناراحتی
inconveniences ناراحتی
uneasiness ناراحتی
inconvenienced ناراحتی
inconvenience ناراحتی
discomfiture ناراحتی رنج
discomfort ناراحتی رنج
heavy heart <idiom> احساس ناراحتی
irritations خشم ناراحتی
irritation خشم ناراحتی
thorn موجب ناراحتی
ailments درد ناراحتی
ailment درد ناراحتی
discomforts ناراحتی رنج
worriment ناراحتی غم زدگی
thorns موجب ناراحتی
disturbances ناراحتی مزاحمت
disturbance ناراحتی مزاحمت
dyspnea ناراحتی درتنفس
malaise ناراحتی بیقراری
worrisome مسبب ناراحتی
malease ناراحتی بیقراری
incommodity زیان ناراحتی
kiaugh اضطراب ناراحتی
paul اندک
low کم اندک
thrum اندک
scant اندک
low test اندک
scruple اندک
scantling اندک
drib اندک
modicum اندک
slighting اندک
slightest اندک
slighter اندک
slighted اندک
slight اندک
scrimp اندک
scarce اندک
paucity اندک
few اندک
fewer اندک
fewest اندک
little اندک
slights اندک
scarcer اندک
niggling اندک
scarcest اندک
indigestion ناراحتی معده [پزشکی]
dyspepsy ناراحتی معده [پزشکی]
get (someone) down <idiom> باعث ناراحتی شدن
squirms ناراحتی نشان دادن
squirmed ناراحتی نشان دادن
squirming ناراحتی نشان دادن
upset stomach ناراحتی معده [پزشکی]
squirm ناراحتی نشان دادن
tummy upset [coll.] ناراحتی معده [پزشکی]
stomach upset ناراحتی معده [پزشکی]
discomfort relief ratio بهر راحتی- ناراحتی
priggism اندک بینی
whit ابدا اندک
sprinkling شمار اندک
sprinkling میزان اندک
skim تماس اندک
skimpy اندک نحیف
ounces چیز اندک
glimmer درک اندک
d. likeness شباهت اندک
darksome اندک ی تیره
scantiest اندک قلیل
scanty اندک قلیل
lean نحیف اندک
leaned نحیف اندک
pinch اندک جانشین
skims تماس اندک
scantier اندک قلیل
cast of melancholy اندک مالیخولیا
pinches اندک جانشین
ounce چیز اندک
in a short time در اندک زمانی
glimmers درک اندک
frugal با صرفه اندک
glimmered درک اندک
skimmed تماس اندک
leans نحیف اندک
camber قوزیا خمیدگی اندک
fud شخص اندک بین
by the skin of one's teeth <idiom> باسود بسیار اندک
cambers قوزیا خمیدگی اندک
adumbrative اندک نمایش دهنده
What's up with him? این چه ناراحتی دارد؟ [اصطلاح روزمره]
conscience-stricken دچار ناراحتی وجدان یا احساس گناه
psychoneurotic مریض مبتلا به ناراحتی عصبی وروانی
psychoneurosis ناراحتی روانی در اثر حالت عصبی
foofaraw ریزه کاری پر زرق وبرق ناراحتی
half cap سلام با اندک تکانی درکلاه
margin اندک حاشیه دار کردن
margins اندک حاشیه دار کردن
air one's dirty laundry (linen) in public <idiom> مسئلهای که فاش شدنش باعث ناراحتی شود
nuisance tax مالیات پرسر و صدا که با ناراحتی زیادوصول شود
pin prick چیزی که مایه اندک انگیختگی گرد د
(not) move a muscle <idiom> حرکت ندادن حتی به مقدار اندک
stenotopic دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
Her teacher's presence caused her considerable discomfort. بودن دبیر او [زن] احساس ناراحتی زیادی برای او [زن] ایجاد کرد.
low frequency امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
etna فرف کوچکی که اندک ابی رادران بوسیله چراغ الکلی گرم میکنند
contrast فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasts فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasted فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasting فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
neuritis التهاب یا اماس وزخم عصبی که دردناک است وسبب ناراحتی عصبی وگاهی فلج میگردد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com