Dictiornary-Farsi | انرژی تفکیک پیوند | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
bond dissociation energy	انرژی تفکیک پیوند


Other Matches

dissociation energy	انرژی تفکیک
bond energy	انرژی پیوند
bond formation energy	انرژی تشکیل پیوند
virtual level	تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
hydrogen bonding	پیوند هیدروژنی [ایجاد پیوند مولکولی توسط هیدروژن] [در رنگرزی]
part	تفکیک کردن تفکیک شدن
pair production	تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
intrinsic energy	انرژی موجود در یک ترکیب شیمیایی انرژی ذاتی
energy transition	عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
european unclear a energy agency	اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
fission to yield ratio	توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
sound absorption	خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
partings	تفکیک
resolutions	تفکیک
separation	تفکیک
resolution	تفکیک
severance	تفکیک
secernment	تفکیک
dissociation	تفکیک
parting	تفکیک
breakdown	تفکیک
breakdowns	تفکیک
break	تفکیک
breaks	تفکیک
separating	تفکیک
differentiation	تفکیک
separations	تفکیک
disintegration	تفکیک
analysis	تفکیک
break down	تفکیک
removal	تفکیک
disjunction	تفکیک
denotation	تفکیک
demodulation	تفکیک
secession	تفکیک
segregation	تفکیک
racial segregation	تفکیک نژادی
separable	قابل تفکیک
partitions	تفکیک کردن
segregation	تفکیک کردن
separation	تفکیک متارکه
thermal dissociation	تفکیک گرمایی
predissociation	پیش تفکیک
separations	تفکیک کردن
separations	تفکیک متارکه
optical resolution	تفکیک نوری
separation	تفکیک کردن
photodissociation	تفکیک نوری
split risk	تفکیک خطر
ionic dissociation	تفکیک یونی
resolution power	توان تفکیک
separable	تفکیک پذیر
separator	تفکیک کننده
resolvable	تفکیک پذیر
separated	جدایی تفکیک
separates	تفکیک کردن
separates	جدایی تفکیک
severable	تفکیک پذیر
detach	تفکیک کردن
separability	تفکیک پذیری
self dissociation	خود تفکیک
dissociate	تفکیک نمودن
dissociates	تفکیک نمودن
detaches	تفکیک کردن
separated	تفکیک کردن
inseparable	تفکیک ناپذیر
parcelling	تفکیک زمین
resolving power	قدرت تفکیک
response differentiation	تفکیک پاسخ
knocked down	تفکیک شده
detaching	تفکیک کردن
low resolution	تفکیک پایین
separate	تفکیک کردن
separate	جدایی تفکیک
dissociating	تفکیک نمودن
color separation	تفکیک رنگ
demodulator	تفکیک کننده
degree of dissociation	درجه تفکیک
diacritic	تفکیک کننده
diacritical	تفکیک کننده
break bulk	تفکیک محصولات
dissociation constant	ثابت تفکیک
resolutions	تفکیک پذیری
partition	تفکیک کردن
resolution	تفکیک پذیری
discriminator	تفکیک کننده
break down of negotiation	تفکیک مذاکرات
break up	تفکیک کردن
disjunct	وجه تفکیک
dissociation	تفکیک گسستگی
dissociation curve	منحنی تفکیک
division of powers	تفکیک قوا
detachable bottom	کف قابل تفکیک
centrifuge	تفکیک کردن
detachable	قابل تفکیک
centrifuges	تفکیک کردن
detachment	جداسازی تفکیک
detachments	جداسازی تفکیک
low resolution	تفکیک پذیری پایین
separatism	تفکیک تجزیه طلبی
separably	بطور قابل تفکیک
modem	تلفیق و تفکیک کننده
break bulk agent	عامل تفکیک محصولات
resolution	تفکیک پذیری رفع
work breakdown structure	ساختار تفکیک کار
desegregating	تفکیک زدایی کردن
inseparable	غیر قابل تفکیک
desegregate	تفکیک زدایی کردن
desegregated	تفکیک زدایی کردن
resolutions	تفکیک پذیری رفع
partitions	وسیله یا اسباب تفکیک
resolving power	توان تفکیک تلسکوپ
denominationalism	اعتقاد به تفکیک و تقسیم
preesolved	پیش تفکیک شده
segregation	تفکیک ذرات بتن
partition	وسیله یا اسباب تفکیک
segregate	جدا سازی تفکیک
break bulk cargo	محمولات تفکیک شده
segregates	جدا سازی تفکیک
segregating	جدا سازی تفکیک
principle of separation of powers	اصل تفکیک قوا
resolving agent	عامل تفکیک کننده
desegregates	تفکیک زدایی کردن
resolution	قدرت تفکیک [ریاضی] [فیزیک]
oscillation	تفکیک امواج اشکار سازی
resolvable tartaric acid	تارتریک اسید تفکیک پذیر
oscillator	تفکیک کننده امواج اشکارساز
disintegration product	محصول تجزیه و تفکیک شده
denotes	تفکیک کردن علامت گذاردن
discriminating circuit	مدار تفکیک کننده مین
denotation	علامت تفکیک معنی و مفهوم
denoted	تفکیک کردن علامت گذاردن
denote	تفکیک کردن علامت گذاردن
internal modem	تلفیق و تفکیک کننده درونی
exploded pie graph	نمودار گرد تفکیک شده
oscillations	تفکیک امواج اشکار سازی
inseparable cost	هزینه غیر قابل تفکیک
desegregated	تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregates	تفکیک نژادی را فسخ کردن
external modem	تلفیق و تفکیک کننده برونی
desegregating	تفکیک نژادی را فسخ کردن
system resolution	تفکیک سیستم کار دستگاه
desegregate	تفکیک نژادی را فسخ کردن
hayes compatible modem	تلفیق و تفکیک کننده سازگار باهیز
impartible	جدایی ناپذیر غیر قابل تفکیک
resolutions	قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
denotative	دارای قوه تفکیک یا تمیز تمیزی
segregative	طالب جدایی وابسته به تفکیک وتبعیض
resolution	قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
marshalling yard	محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
inosculation	پیوند رگ ها
linkages	پیوند
strapping	پیوند
imping	پیوند
grafting	پیوند
inosculation	رگ پیوند
linkage	پیوند
colligation	پیوند
consociation	پیوند
ligature	خط پیوند
bond	پیوند
nexus	پیوند
graftage	پیوند
grafter	پیوند زن
anastomosis	پیوند
connexion	پیوند
hyphen	پیوند
relation	پیوند
grafted	پیوند
syntheses	پیوند
synthesis	پیوند
merging	پیوند
grafts	پیوند
unrelated	بی پیوند
bonding	پیوند
graft	پیوند
zonule	پیوند
ligament	پیوند
ligaments	پیوند
hyphens	پیوند
associate	هم پیوند
associated	هم پیوند
link	پیوند
connexions	پیوند
slurring	پیوند
connection	پیوند
slurs	پیوند
transplantation	پیوند
associates	هم پیوند
slur	پیوند
slurred	پیوند
associating	هم پیوند
administrative segregation	زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
differentiation	فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
fibre optics	وسیله تفکیک ستون نوربه رشتههای نازک
underpass approach	سرازیری پیوند
bonding	تشکیل پیوند
bond moment	گشتاور پیوند
bond length	طول پیوند
bond strength	قدرت پیوند