English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
man is a risible creature انسان مخلوقی است خنده کن
Other Matches
anthrop پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
anthropo پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
id مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
anthropography علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
sportiveŠetc خنده کن خنده وبازی کن
feelings indigenous to man احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
belly laugh خنده از ته دل
laughing خنده
laughter خنده
laughs خنده
laughed خنده
irrision خنده
laugh خنده
comic خنده دار
ridiculous خنده دار
sniggering خنده استهزاامیز
sniggers خنده استهزاامیز
titter خنده تو دزدیده
laughing stock مایهی خنده
To burst with laughter. از خنده غش کردن
titters خنده تو دزدیده
farcical خنده اور
comics خنده دار
sarcasm زهر خنده
laugh away با خنده گذراندن
playfully با خنده و بازی
tittering خنده تو دزدیده
A forced laugh. خنده زورکی
sniggered خنده استهزاامیز
snigger خنده استهزاامیز
serio comic هم خنده دار
risible faculty استعداد خنده
risibility خنده داربودن
laughable خنده دار
hilarious خنده دار
laugh صدای خنده
laughed صدای خنده
tricksy بازی کن خنده کن خنده و بازی کن
laughs صدای خنده
humorous خنده اور
laughing خنده اور
risible خنده اور
nicker خنده کردن
droll خنده اور
queer خل خنده دار
queerer خل خنده دار
queerest خل خنده دار
gaff خنده بلند
crack up <idiom> از خنده ترکیدن
grins خنده نیشی
howlers خنده اور
howler خنده اور
to laugh away با خنده گذراندن
laugh down با خنده از رو بردن
boisterous laughter خنده بلند
funnier خنده دار
irrision خنده استهزایی
funniest خنده دار
grinning خنده نیشی
grinned خنده نیشی
grin خنده نیشی
lusory بازی کن خنده کن
laughter is infectious خنده مسری
laughingstock مایه خنده
ludicrous خنده اور
laugher خنده کننده
funny خنده دار
fleer خنده نیشدار
tittered خنده تو دزدیده
it provokes laughter باعث خنده است
ridiculousness خنده اور بودن
break into a laugh زیر خنده زدن
it provokes laughter خنده اور است
to split one's sides از خنده روده برشدن
rediculously بطور خنده اور
intempestive laughter خنده بیجا یا نا بهنگام
cachinnate در خنده افراط کردن
raise a laugh خنده راه انداختن
comic opera نمایش خنده دار
sidesplitting روده براز خنده
keep a straight face از خنده خودداری کردن
funny خنده اور عجیب
farce نمایش خنده اور
gig شوخی خنده دار
gigs شوخی خنده دار
giggle با خنده افهار داشتن
giggled با خنده افهار داشتن
giggles با خنده افهار داشتن
giggling با خنده افهار داشتن
comedies نمایش خنده دار
farces نمایش خنده اور
sardonic وابسته به زهر خنده
sardonically وابسته به زهر خنده
nitrogen monoxide گاز خنده اور
funniest خنده اور عجیب
laughter صدای خنده بلند
opera comique نمایش خنده اور
nitrous oxide گاز خنده اور
laugh off با خنده دور کردن
funnier خنده اور عجیب
laughter is infectious خنده همه را می گیرد
to laugh away با خنده واستهزا کردن
to laugh down با خنده خاموش کردن
mimed نمایش خنده اور
mimes نمایش خنده اور
to set in a roar از خنده روده برکردن
miming نمایش خنده اور
derision مایه خنده وتمسخر
to roar with laughter <idiom> از خنده روده بر شدن
laughing gas گاز خنده اور
laughably بطور خنده دار
hysterical بسیار خنده دار
hysterically بسیار خنده دار
comedy نمایش خنده دار
mime نمایش خنده اور
funnily چنانکه خنده اورد
waggishly بذله گو خنده دار
waggish بذله گو خنده دار
ridiculously بطور خنده اور
to be convulsed with laughter از خنده بخود پیچیدن
to force a smile خنده زورکی کردن
to be on the grin خنده نیشی کردن
to burst in to a laugh زیر خنده زدن
belly laughs هر چیزی که موجب خنده شود
belly laugh هر چیزی که موجب خنده شود
To burst into tears (laughter). زیر گریه ( خنده ) زدن
comedians هنرپیشه نمایشهای خنده دار
comedians نوینسده نمایشهای خنده دار
comedian نوینسده نمایشهای خنده دار
comedist نویسنده نمایشهای خنده دار
to laugh off با خنده و شوخی از سر خودرفع کردن
horselaugh خنده بلند وپر سر وصدا
to over a subject موضوعی را با خنده بحث کردن
fantastico ادم خیالی و خنده اور
seriocomic هم جدی وهم خنده دار
comedietta نمایش کوتاه خنده دار
simperer خنده کننده بدون دلیل
comedian هنرپیشه نمایشهای خنده دار
simpering خنده زورکی کردن پوزخند زدن
simper خنده زورکی کردن پوزخند زدن
bring the house down <idiom> باعث خنده زیاد دربین تماشاچیان
simpered خنده زورکی کردن پوزخند زدن
simpers خنده زورکی کردن پوزخند زدن
gagging شیرین کاری قصه یا عمل خنده اور
afterpiece نمایش کوتاه خنده دارپس ازنمایش بزرگ
gagged شیرین کاری قصه یا عمل خنده اور
it is ridiculously small بقدری کوچک است که ادم خنده اش میگیرد
gag شیرین کاری قصه یا عمل خنده اور
comediennes زنی که در نمایشهای خنده اور بازی میکند
comedienne زنی که در نمایشهای خنده اور بازی میکند
gags شیرین کاری قصه یا عمل خنده اور
slapstick نمایش خنده دار همراه باشوخی وسر وصدا
opera bouffe اپرای خنده دار که تا اندازهای مسخره امیز باشد
human beings انسان
mans انسان
mortal انسان
homosapiens انسان
homo انسان
loard of creation انسان
human being انسان
man انسان
mortals انسان
in human shape انسان
homo faber انسان ابزارساز
anthropocentrism انسان محوری
eudemonology گفتاردرسعادت انسان
homo economicus انسان اقتصادی
The human body بدن انسان
kindlity انسان وار
voices صدای انسان
hominid جنس انسان
godman انسان خداوار
humansit انسان دوست
infrahuman پایین تر از انسان
voice صدای انسان
anthropophobia انسان هراسی
homosapiens نوع انسان
infrahuman مادون انسان
voicing صدای انسان
heidelberg man انسان هایدلبرگ
homo politicus انسان اجتماعی
economic man انسان اقتصادی
brisket سینه انسان
human movement حرکت انسان
atomy اسکلت انسان
dewlap غبغب انسان
pithecanthrope انسان میمونی
anthropoids شبه انسان
anthropoid انسان نما
anthropoid شبه انسان
superhuman برتر از انسان
bod بدن انسان
bods بدن انسان
anthropomorphic شبیه انسان
anthropoids انسان نما
humanitarian انسان گرایانه
egalitarian طرفدارتساوی انسان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com