English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
misanthrope انسان گریز
misanthropes انسان گریز
Other Matches
anthrop پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
anthropo پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
id مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
anthropography علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
feelings indigenous to man احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
allusion گریز
allusions گریز
elusion گریز
evasions گریز
evasion گریز
escapement گریز
leg bail گریز
get away گریز
chevy گریز
escape گریز
misogynists زن گریز
misogynist زن گریز
escaping گریز
escaped گریز
subterfuge گریز
subterfuges گریز
abscondence گریز
aposteophe گریز
fly-by-night شب گریز
ineluctable نا گریز
escapes گریز
scamper گریز
side step گریز
scuttle گریز
leakages گریز
scampers گریز
scampering گریز
scampered گریز
digression گریز
loop گریز
lubricious گریز پا
scuttled گریز
scuttles گریز
elopement گریز
truancy گریز
jink گریز
flight گریز
loop hole گریز
leakage گریز
metabasis گریز
elopements گریز
scuttling گریز
desertion گریز
escapist گریز گرایانه
escaped گریز فرار
unsociable مردم گریز
guy فرار گریز
evading گریز از دشمن
evades گریز از دشمن
evaded گریز از دشمن
evade گریز از دشمن
evasion گریز زنی
guys فرار گریز
escape گریز فرار
loophole راه گریز
loopholes راه گریز
evasions گریز زنی
escapes گریز فرار
ineludible گریز ناپذیر
loup گریز خیززدن
misogynous متنفر از زن زن گریز
negative movement reflex بازتاب گریز
parthian shaft or shot تیرهنگام گریز
parthian shaft or shot جنگ و گریز
prison breaker زندان گریز
to give leg گریز زدن
to put by گریز زدن
to run off گریز زدن
velocity of escape سرعت گریز
escapist گریز گرای
escapists گریز گرای
escapists گریز گرایانه
Luddite پیشرفت گریز
Luddites پیشرفت گریز
fugue reaction واکنش گریز
evasible گریز زدنی
escape velocity سرعت گریز
escape convention قرارداد گریز
escaping گریز فرار
glycophyte نمک گریز
apostrophize گریز زدن
centrifugal مرکز گریز
centrifugal گریز از مرکز
centrifugal گریز از مرکزی
contrifuge گریز از مرکز
corticofugal قشر گریز
dodage گریز با توپ
eludible قابل گریز
esc کاراکتر گریز
escape character کاراکتر گریز
escape charaoter دخشه گریز
escape clause شرط گریز
escape code رمز گریز
dodges گریز زدن
dodging گریز زدن
hit-and-run جنگ و گریز
hit and run جنگ و گریز
misanthropes مردم گریز
misanthrope مردم گریز
unsocial مردم گریز
flight عزیمت گریز
loss گریز سقوط
inescapable گریز نا پذیر
dodged گریز زدن
running fight جنگ و گریز
drives گریز پا به توپ
drive گریز پا به توپ
centrifuges مرکز گریز
getaways گریز فرار
centrifuge مرکز گریز
getaway گریز فرار
dodge گریز زدن
lyophobic colloid کلویید حلال گریز
stand off سرد گریز کردن
centrifugal force نیروی گریز از مرکز
centrifugal acceleration شتاب گریز از مرکز
evade گریز زدن از ازسربازکردن
stand-off سرد گریز کردن
stand-offs سرد گریز کردن
evaded گریز زدن از ازسربازکردن
ultracentrifuge فرا مرکز گریز
escapes جان بدربردن گریز
escaping جان بدربردن گریز
escape جان بدربردن گریز
centrifugal force نیروی مرکز گریز
evading گریز زدن از ازسربازکردن
song and dance توضیح گریز آمیز
evades گریز زدن از ازسربازکردن
car chase تعقیبو گریز با اتومبیل
to play the truant ازاموزشگاه گریز زدن
centrifugation قوه گریز از مرکز
circle dodge گریز از حریف در مسیرمنحنی
conditioned escape response پاسخ گریز شرطی
glycophyte گیاه نمک گریز
centrifugal pump پمپ گریز از مرکز
centrifugal pump تلمبه مرکز گریز
data link escape گریز اتصال دادهای
eccentricities گریز از مرکز غرابت
eccentricities گریز یا خروج از مرکز
eccentric disc صفحه گریز از مرکز
eccentric cam بادامک گریز از مرکز
centrifugal lubrication روغنکاری گریز از مرکز
eccentricity گریز یا خروج از مرکز
eccentricity گریز از مرکز غرابت
contrifugal force نیروی گریز از مرکز
escaped جان بدربردن گریز
leeway عقب افتادگی راه گریز
evasion and scape گریز و فراراز دست دشمن
hot mold centrifugal casting process فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
centrifugally cast pipe لوله ریخته گی گریز از مرکز
blower نوعی کمپرسور گریز از مرکز
trompement گریز شمشیرباز از ضربه حریف
evadingly گریز زنان بابهانه یاحیله
to chicken out of something گریز زدن از چیزی [اصطلاح روزمره]
centrifugal casting machine دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
deropement مانور حمله با گریز ازشمشیر حریف
truants شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
truant شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
centrifugal casting ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
centrifugal casting process طریقه ریخته گری گریز از مرکز
centrifugal casting process فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal starting switch سوئیچ راه اندازی گریز ازمرکز
submarines مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
submarine مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
human being انسان
human beings انسان
mortal انسان
loard of creation انسان
mortals انسان
homosapiens انسان
in human shape انسان
mans انسان
man انسان
homo انسان
cutbacks بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
moonlight fliting گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
cutback بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
anthropocentrism انسان محوری
manward بطرف انسان
egalitarian طرفدارتساوی انسان
infrahuman مادون انسان
anthropophobia انسان هراسی
humansit انسان دوست
humankind نوع انسان
marginal man انسان حاشیهای
eudemonology گفتاردرسعادت انسان
primitive انسان اولیه
voices صدای انسان
bods بدن انسان
humanoids شبیه انسان
infrahuman پایین تر از انسان
cannibalism ادمخواری انسان
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com