Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (9 milliseconds)
English
Persian
absolution
انصراف از مجازات
Other Matches
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
relinquishment
انصراف
put off
انصراف
determent
انصراف
lapses
انصراف مرور
abort
انصراف از ماموریت
lapse
انصراف مرور
desistement
انصراف از دعوی
dissuasion
انصراف دلسردسازی
escape key
کلید انصراف
lapsing
انصراف مرور
punitive damages
خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
pass
یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
passed
یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
passes
یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
aborting
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborted
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
sanctioning
مجازات
sanctioned
مجازات
castigation
مجازات
wite
مجازات
reprimanded
مجازات
sanctions
مجازات
pains and penalties
مجازات
sanction
مجازات
punishment
مجازات
penalty
مجازات
rocket
[British E]
مجازات
reprimand
مجازات
reprimanding
مجازات
reprimands
مجازات
penalties
مجازات
retribution
مجازات
the lash
مجازات
castigator
مجازات کننده
disciplinary punishment
مجازات انضباطی
deterrent punishment
مجازات ارعابی
pecuniary penalty
مجازات مالی
communication of punishment
ابلاغ مجازات
deterrennt punishment
مجازات ترهیبی
degradatory punishment
مجازات ترذیلی
culpability
قابلیت مجازات
to get ticked off
[British E]
<idiom>
مجازات شدن
degrading punishment
مجازات ترذیلی
criminous
مستحق مجازات
reprieval
تعلیق مجازات
commutation
تخفیف مجازات
to get a rocket
[British E]
<idiom>
مجازات شدن
fasces
قدرت مجازات
reformative punishment
مجازات تادیبی
severe punishment
مجازات شاق
supplementary punishment
مجازات تکمیلی
suspension of punishment
تعلیق مجازات
theories of punishment
فلسفه مجازات
theories of punishment
اهداف مجازات
punitory
متضمن مجازات
punishment of a minor offence
مجازات تکدیری
forfeitable
قابل مجازات
punishment
کیفر مجازات
mitigation of punishment
تخفیف مجازات
to death penalty
اعدام مجازات
pecuniary pumishment
مجازات نقدی
pecuniary punishment
مجازات نقدی
principal punishment
مجازات اصلی
punishability
مجازات کردنی
punishability
قابلیت مجازات
probation
تعلیق مجازات
punishes
مجازات کردن
punished
مجازات کردن
punish
مجازات کردن
sentencing
حکم به مجازات
sentence
حکم به مجازات
punishable
مستحق مجازات
sentences
حکم به مجازات
doom
حکم مجازات
capital punishment
اعدام مجازات
death penalty
مجازات اعدام
culpable
قابل مجازات
punishable
قابل مجازات
sanctions
مجازات کردن
capital punishment
مجازات اعدام
sanctioning
مجازات کردن
suspended sentences
مجازات تعلیقی
sanctioned
مجازات کردن
accessory punishment
مجازات تبعی
agravation of punishment
تشدید مجازات
suspended sentence
مجازات تعلیقی
divine legislation
تشدید مجازات
sanction
مجازات کردن
indictable
<adj.>
مستحق مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
مستحق مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
مستحق مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
مستحق مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
سزاوار مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
سزاوار مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
سزاوار مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
قابل مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
قابل مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
قابل مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
قابل مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
قابل مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
سزاوار مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
سزاوار مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
قابل مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
مستحق مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
مستحق مجازات
[حقوقی]
on probation
به شرط تعلیق مجازات
to be on probation
در دوره تعلیق مجازات
finger-wagging
مجازات
[اصطلاح روزمره]
censure
مجازات
[اصطلاح روزمره]
reproof
مجازات
[اصطلاح روزمره]
on probation
در دوره تعلیق مجازات
actionable
<adj.>
مستوجب مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
مستوجب مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
مستوجب مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
مستوجب مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
مستوجب مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
مستوجب مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
سزاوار مجازات
[حقوقی]
it is death to
مجازات 0000مرگ است
reprieves
تعلیق اجرای مجازات
sanctions
تصدیق مجازات اقتصادی
sanctioning
تصدیق مجازات اقتصادی
reprieving
تعلیق اجرای مجازات
suit the punishment to the crime
انطباق مجازات بر جرم
sanctioned
تصدیق مجازات اقتصادی
penal codes
قانون مجازات عمومی
penal code
قانون مجازات عمومی
commutation
تبدیل مجازات به اخف
reprieved
تعلیق اجرای مجازات
sanction
تصدیق مجازات اقتصادی
reprieve
تعلیق اجرای مجازات
punish
مجازات کردن کیفر دادن
punishes
مجازات کردن کیفر دادن
reprieved
مجازات کسی را بتعویق انداختن
punished
مجازات کردن کیفر دادن
to be on probation
در دوره تعلیق مجازات بودن
probation order
دستور یا حکم تعلیق مجازات
reprieving
مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieve
مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieves
مجازات کسی را بتعویق انداختن
lynched
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynches
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lictor
پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
lynch
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
to give a suspended sentence
[British E]
حکم دوره تعلیق مجازات دادن
capital
قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
peine for et dure
مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
to place somebody on probation
مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن
[قانون]
to suspend somebody's sentence on probation
مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن
[قانون]
to be broken on the wheel
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
probation officers
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
The culpable action may be done wilfully or by negligence.
عمل قابل مجازات ممکن است آگاهانه یا با سهل انگاری انجام شود.
probation officer
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
war crimes
اعمالی راگویند که اگر از سربازان یااتباع دشمن صادر شود درصورت اسیر شدن بخاطرارتکاب انها مجازات خواهندشد
immunity
به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
persistent offender
مجرم مصر به تکرار جرم در CL هر گاه کسی پس ازرسیدن به 12 سال سه بارمرتکب جرایمی که مجازاتشان حبس است بشودمشمول تجدید مجازات میشود
preventive detention
تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
gallows
چوبه دار مجازات اعدام با دار
corporal punishment
کیفر بدنی مجازات بدنی
impunity
معافیت از مجازات معافیت از زیان
capital punishment
کیفر اعدام مجازات اعدام
penal statute
قانون جزایی قانون مجازات
foul
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
speaking with prosecutor
در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com