Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
destructible	انهدام پذیر
Other Matches
destruct	انهدام
destroy	انهدام
destroying	انهدام
destroys	انهدام
extermination	انهدام
disposal	انهدام
devastation	انهدام
extinguishment	انهدام
stramash	انهدام
destruction	انهدام
probability of kill	احتمال انهدام
survivals	رهایی از انهدام
survival	رهایی از انهدام
bacteriolysis	انهدام باکتری
exterminative	انهدام کننده
extinction	اعدام انهدام
destruction	اتلاف انهدام
destructibility	قابلیت انهدام
subversion	انهدام تخریب
demolitions	ویران سازی انهدام
demolition	ویران سازی انهدام
exterminative	مایه انهدام یا انقراض
exterminable	نابودساختنی قابل انهدام
disposable end item	اماد یا اقلام قابل انهدام
mixable	امیزش پذیر امتزاج پذیر
educable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
educatable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
ascendible	تفوق پذیر فراز پذیر
ascendable	تفوق پذیر فراز پذیر
reparable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
repairable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
exterminatory	اسباب نابودی مایه انهدام یا انقراض نابودسازنده
cryptocustodian	مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
disposal	انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
adaptable organism	موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
adjustable wheel	چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
pliable	خم پذیر
soluble	حل پذیر
pi acceptor	پی پذیر
solvable	حل پذیر
cleavable	رخ پذیر
programmable read only memory	حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
precipitable	تعلیق پذیر
expandable	بسط پذیر
exepandable	بسط پذیر
executable	اجرا پذیر
proprotionable	تناسب پذیر
protean	شکل پذیر
proton acceptor	پرتون پذیر
protractile	امتداد پذیر
spottable	لکه پذیر
expansible	گسترش پذیر
pilable	انحنا پذیر
placable	دلجویی پذیر
expiable	کفاره پذیر
placative	تسکین پذیر
refutable	تکذیب پذیر
plunderable	چپاول پذیر
subduable	تسخیر پذیر
educable	اموزش پذیر
stainable	لکه پذیر
executable	انجام پذیر
reclaimable	ادعا پذیر
sufferable	تحمل پذیر
endurable	تحمل پذیر
resolvable	تفکیک پذیر
revocable	ابطال پذیر
rotatable	چرخش پذیر
electron acceptor	الکترون پذیر
semi solvable	نیم حل پذیر
sequacious	نصیحت پذیر
severable	تفکیک پذیر
enumerable	شمارش پذیر
evadable	طفره پذیر
irremeable	برگشت نا پذیر
reducible	تقلیل پذیر
reflexible	انعکاس پذیر
spoilable	فساد پذیر
regulable	تنظیم پذیر
remediable	درمان پذیر
remediable	چاره پذیر
remediable	گزیر پذیر
evitable	اجتناب پذیر
shapeable	شکل پذیر
fissile	شکاف پذیر
fatigable	خستگی پذیر
improvable	بهبود پذیر
improvably	اصلاح پذیر
impressible	تاثیر پذیر
incompressible	تراکم نا پذیر
incondensable	ناچگال پذیر
increasable	افزایش پذیر
indemonstrable	اثبات نا پذیر
indocile	تعلیم نا پذیر
figurable	شکل پذیر
fatiguable	خستگی پذیر
healable	درمان پذیر
glass jaw	بوکسوراسیب پذیر
fissionable	شکافت پذیر
fixable	ثبات پذیر
flexible cable	کابل خم پذیر
makeable <adj.>	انجام پذیر
flxible	خمش پذیر
fusible	گداز پذیر
gaugeable	پیمایش پذیر
generable	زایش پذیر
inexpugnable	شکست نا پذیر
inextensible	تمدید نا پذیر
mutable	تغییر پذیر
open cheque	چک انتقال پذیر
pacifiable	تسکین پذیر
extensible	توسعه پذیر
extendible	کشش پذیر
partible	بخش پذیر
passible	فساد پذیر
penetrable	رخنه پذیر
perfectible	کمال پذیر
perturbable	اشوب پذیر
doughface	تلقین پذیر
miscible	امتزاج پذیر
miscible	امیزش پذیر
inflamable	اشتعال پذیر
infusible	گداز نا پذیر
inoculable	تلقیح پذیر
fatig	خستگی پذیر
irresoluble	تجیزیه نا پذیر
limitable	محدودیت پذیر
liquefiable	گداز پذیر
magnetizable	مغناطیس پذیر
maintainable	نگهداشت پذیر
fathomable	پیمایش پذیر
pervious	نفوذ پذیر
subjugable	تسخیر پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	انجام پذیر
executable <adj.>	اجرا پذیر
feasible <adj.>	اجرا پذیر
practicable <adj.>	اجرا پذیر
workable <adj.>	اجرا پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	اجرا پذیر
makeable <adj.>	اجرا پذیر
contrivable <adj.>	اجرا پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	اجرا پذیر
manageable <adj.>	اجرا پذیر
makable <adj.>	امکان پذیر
doable <adj.>	اجرا پذیر
achievable <adj.>	اجرا پذیر
manageable <adj.>	انجام پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	انجام پذیر
practicable <adj.>	انجام پذیر
executable <adj.>	امکان پذیر
workable <adj.>	امکان پذیر
executable <adj.>	صورت پذیر
workable <adj.>	صورت پذیر
executable <adj.>	انجام پذیر
workable <adj.>	انجام پذیر
makable <adj.>	صورت پذیر
annullable <adj.>	فسخ پذیر
callable <adj.>	فسخ پذیر
cancelable [American] <adj.>	فسخ پذیر
cancellable [British] <adj.>	فسخ پذیر
rescindable <adj.>	فسخ پذیر
voidable <adj.>	فسخ پذیر
annullable <adj.>	بطلان پذیر
callable <adj.>	بطلان پذیر
cancelable [American] <adj.>	بطلان پذیر
cancellable [British] <adj.>	بطلان پذیر
rescindable <adj.>	بطلان پذیر
dividable [American E] <adj.>	بخش پذیر
divisible <adj.>	بخش پذیر
makable <adj.>	انجام پذیر
makable <adj.>	اجرا پذیر
absolute <adj.>	چاره نا پذیر
inalienable <adj.>	چاره نا پذیر
indispensable <adj.>	چاره نا پذیر
inevitable <adj.>	چاره نا پذیر
unalienable <adj.>	چاره نا پذیر
unalterable <adj.>	چاره نا پذیر
terminable <adj.>	بطلان پذیر
superimposable	انطباق پذیر
tuneable	تنظیم پذیر
vacillatory	تغییر پذیر
vanquishable	شکست پذیر
vicissitudinous	تحول پذیر
visitable	دیدار پذیر
voidable <adj.>	بطلان پذیر
wallydraigle	تاثیر پذیر
weariless	خستگی نا پذیر
lowest common denominator	مردم پذیر
lowest common denominators	مردم پذیر
stretchier	کشش پذیر
stretchier	فراخی پذیر
stretchiest	کشش پذیر
tunably	تنظیم پذیر
tunable	تنظیم پذیر
susceptible of change	تغییر پذیر
teachable	تعلیم پذیر
tensible	کشش پذیر
terminable <adj.>	فسخ پذیر
testable	ازمون پذیر
testable	شهادت پذیر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com