English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 71 (6 milliseconds)
English Persian
it purports that انچه از این فهمیده میشوداین که .....
Other Matches
understanding فهمیده
knowing فهمیده
discerning فهمیده
understandings فهمیده
large minded ادم فهمیده
suave فهمیده وبا ادب
suavity فهمیده ومودب بودن
clears آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearest آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearer آنچه به سادگی فهمیده میشود
clear آنچه به سادگی فهمیده میشود
He seems to be a level – headed ( rational and knowledgeale ) boss . رئیس فهمیده ای بنظر می رسد ( می آید )
naturals زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
natural زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
whatever انچه
whatever هر انچه
that which انچه
so far as تا ان اندازه که انچه
for aught i know انچه من میدانم
for a iknow انچه من می دانم
oive such as you have انچه که داریدبدهید
i lent him what money i had انچه پول ...
as for as i know انچه من میدانم
as far as in me lies انچه از من بر می اید
as far as i can see انچه من می فهمم
what هرچه انچه
he did his level best انچه از دستش برامدکرد
penful انچه در یک قلم جا گیرد
ties of friendship انچه دوستی اقتضامیکند
pitcherful انچه دریک سبوجابگیرد
purview of a book انچه کتابی فرامیگیرد
the needful انچه باید کرد
makefast انچه قایق را به ان میبندند
more than needs بیش از انچه بایسته
out of sight out of mind از دل برود هر انچه از دیده برفت
my recollectio of it is انچه من بیادمی اورم اینست
layered انچه مربوط به لایه ها باشد
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
the requirements of the law انچه درقانون قید شده
cartful انچه دریک گاری جا بگیرد
so far as i can guess انچه من میتوانم حدس بزنم
capful انچه دریک کلاه جابگیرد
do the necessary انچه باید کرد بکنید
my sentiment toward him انچه من راجع باواحساس میکنم
whatsoe'er هیچ هیچگونه هرقدر انچه هرانچه
penny worth انچه برابر یک پنی میتوان خرید
redefinable انچه مجددا قابل تعریف است
bound انچه که کارائی یک سیستم رامحدود میکند
i paid his d. wages مزد او را انچه لازم بود دادم
he undid what i had done انچه من رشته بودم او پنبه کرد
the document purports that انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
machine زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machined زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machines زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
fortuitism اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
what you see is what you get انچه می بینید همان است که بدست می اورید
finding انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
findings انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
i speak under correction انچه می گویم ممکن است درست نباشد
whaterer هرچه انچه هرانچه هرقدر هیچ گونه
i overpaid him for his work مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
nemo dat quod non habet هیچ کس نمیتواند انچه راکه مالکش نیست را به دیگری دهد
fortuist کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
breach of trust کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
materialism فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
book value ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
gurantee عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
whateer هرانچه انچه هرانچه هرقدر هرچه
lapful به قور یک دامن انچه در یک دامن جاگیرد
halfpennyworth انچه به نیم پنی خریده شود ارزش نیم پنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com