Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
i speak under correction
انچه می گویم ممکن است درست نباشد
Other Matches
perpetuting testtimony
تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
figuring
آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figure
آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
figures
آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
boolean operation
یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
logic
یکی از دو سطح ممکن مدار دیجیتال . سطح ها به صورت 1 و 0 هستند یا درست و نادرست
I feel strongly about this.
جدی می گویم.
i dare say
به جرات می گویم بسیارمحتمل است
Now get this straight.
گوشهایت را خوب با ؟ کن ببین چه می گویم
I tell you this in all seriousness.
این موضوع ؟ ؟ کاملا"جدی می گویم
I mean business. I mean it.
شوخی نمی کنم جدی می گویم
I realy mean it .
جدی می گویم فکر نکن تعارف می کنم
You mark my words .
ببین کجاست که بهت می گویم ؟( بگفته ام گوش کن )
join
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersections
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meet
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersection
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
conjunctions
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
false
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
alternation
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
union
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
assertion
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
that which
انچه
whatever
هر انچه
whatever
انچه
so far as
تا ان اندازه که انچه
i lent him what money i had
انچه پول ...
what
هرچه انچه
for a iknow
انچه من می دانم
for aught i know
انچه من میدانم
oive such as you have
انچه که داریدبدهید
as far as i can see
انچه من می فهمم
as for as i know
انچه من میدانم
as far as in me lies
انچه از من بر می اید
pitcherful
انچه دریک سبوجابگیرد
the needful
انچه باید کرد
purview of a book
انچه کتابی فرامیگیرد
penful
انچه در یک قلم جا گیرد
more than needs
بیش از انچه بایسته
makefast
انچه قایق را به ان میبندند
he did his level best
انچه از دستش برامدکرد
ties of friendship
انچه دوستی اقتضامیکند
tempers
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
درست ساختن درست خمیر کردن
out of sight out of mind
از دل برود هر انچه از دیده برفت
the requirements of the law
انچه درقانون قید شده
cartful
انچه دریک گاری جا بگیرد
do the necessary
انچه باید کرد بکنید
my sentiment toward him
انچه من راجع باواحساس میکنم
so far as i can guess
انچه من میتوانم حدس بزنم
capful
انچه دریک کلاه جابگیرد
it purports that
انچه از این فهمیده میشوداین که .....
my recollectio of it is
انچه من بیادمی اورم اینست
layered
انچه مربوط به لایه ها باشد
i did all in my power
انچه در توانم بود کردم
i paid his d. wages
مزد او را انچه لازم بود دادم
whatsoe'er
هیچ هیچگونه هرقدر انچه هرانچه
he undid what i had done
انچه من رشته بودم او پنبه کرد
bound
انچه که کارائی یک سیستم رامحدود میکند
penny worth
انچه برابر یک پنی میتوان خرید
the document purports that
انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
redefinable
انچه مجددا قابل تعریف است
what you see is what you get
انچه می بینید همان است که بدست می اورید
findings
انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
fortuitism
اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
whaterer
هرچه انچه هرانچه هرقدر هیچ گونه
finding
انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
judiciousness
قضاوت درست تشخیص درست
i overpaid him for his work
مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
at least
هیچ نباشد
unrepresentative
کسیکهداراینظراتعمومیوعام نباشد
to be on the safe side
باقی نباشد
be the spitting image of someone
<idiom>
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
fortuist
کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
nemo dat quod non habet
هیچ کس نمیتواند انچه راکه مالکش نیست را به دیگری دهد
low priority work
کاری که مهم نباشد
not too expensive
خیلی گران نباشد.
For all we know he may be living .
از کجامعلوم که زند ؟ نباشد
inadmissibly
چنانکه روایاجایز نباشد
impasse
حالتی که از ان رهایی نباشد
to not give a hoot in hell for something
برایشان اصلا مهم نباشد.
square peg in a round hole
<idiom>
شخصی که مناسب کاری نباشد
simplest
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
to not give a stuff about something
[British E]
برایشان اصلا مهم نباشد.
The shell does not always contain a pearl.
<proverb>
همیشه در صدف گوهر نباشد .
to not give a toss about something
[British E]
برایشان اصلا مهم نباشد.
extraneously
چنانکه وابسته بموضوع نباشد
unless otherwise agreed
اگر توافق دیگری نباشد
indefensibly
چنانکه دفاع بردار نباشد
inexpressively
چنانکه زبان دار نباشد
simple
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
other things being equal
اگر برای چیزهای دیگر نباشد
right out
<idiom>
به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
Just sign here and leave at that .
اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
null
لیستی که حاوی هیچ چیز نباشد
illegal
دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
sinecures
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
rigid
یک چیز محکم که قبل خم شدن نباشد
sinecure
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
armistise
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
factory
قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
capital expenditure
هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
poll degree
درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
factories
قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
no man's land
سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
relevantly
بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
If anything ,it is more expensive.
اگر گرانتر نباشد مسلما" ارزانتر نیست
breach of trust
کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
gentelmen's agreement
کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
machine address
مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
to not give a shit about something
برای چیزی اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح رکیک]
an insolvent estate
دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
She is forty if a day .
چهل سال راشیرین دارد ( اگر بیشتر نباشد )
to not give a smeg about something
[British E]
برای چیزی اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح رکیک]
to not give a damn about something
[somebody]
برای چیزی
[کسی]
اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح روزمره]
What You See Is All You Get
برنامهای که خروجی صفحه نمایش آن به صورت دیگر قابل چاپ نباشد.
EXOR
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
purchase
هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
unformatted
1-فایل متن که حاوی هیچ دستور فرمت , حاشیه یا نحوه نوشتن نباشد.2-
lapped
ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
unpriced
درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
purchased
هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
purchases
هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
lap
ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
materialism
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
exclusive
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
book value
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ideology
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideologies
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
workable
<adj.>
ممکن
feasible
ممکن
posse
ممکن
makable
<adj.>
ممکن
possible
ممکن
posses
ممکن
executable
<adj.>
ممکن
practicable
<adj.>
ممکن
contrivable
<adj.>
ممکن
doable
<adj.>
ممکن
feasible
<adj.>
ممکن
possible
[doable, feasible]
<adj.>
ممکن
makable
[spv. makeable]
<adj.>
ممکن
achievable
<adj.>
ممکن
makeable
<adj.>
ممکن
conceivable
ممکن
manageable
<adj.>
ممکن
thinkable
ممکن
stacked
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stack
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacks
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
gurantee
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
lapful
به قور یک دامن انچه در یک دامن جاگیرد
whateer
هرانچه انچه هرانچه هرقدر هرچه
concertina fold
قسمت دیگر به جهت مخالف تاکاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار بگیرد و به دخالت کاربر نیازی نباشد
common nuisance
منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
possibility
چیز ممکن شق
perchance
ممکن است
ternary
با سه حالت ممکن
warnings
توجه به خط ر ممکن
multilevel
با مقادیر ممکن
perhaps
ممکن است
as far as possible
هر چه ممکن است
impracticable
<adj.>
غیر ممکن
interactive
را ممکن میکند
inexecutable
<adj.>
غیر ممکن
possibilities
چیز ممکن شق
unfeasible
<adj.>
غیر ممکن
probable error
خطای ممکن
available
ممکن الحصول
to be posible
ممکن بودن
impossible
غیر ممکن
mayhap
ممکن است
possible capacity
گنجایش ممکن
warning
توجه به خط ر ممکن
nerds
شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
nerd
شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
legs
مسیر ممکن در یک تابع
leg
مسیر ممکن در یک تابع
minimise
کوچک کردن تا حد ممکن
to the nth degree
<idiom>
بالاترین وجه ممکن
probable error
خطای ممکن
[ریاضی]
pron to
با حداکثر سرعت ممکن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com