English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
fundamental motor pattern انگاره بنیادی حرکت
Other Matches
fundamental motor pattern الگوی بنیادی حرکت
sketches انگاره
postulating انگاره
patterns انگاره
pattern انگاره
tenet انگاره
internal conception انگاره
concept انگاره
conception انگاره
brainchild انگاره
sketched انگاره
sketch انگاره
idea انگاره
postulate انگاره
postulated انگاره
ideas انگاره
postulates انگاره
croquis انگاره
patterns انگاره نقش
pattern انگاره نقش
movement pattern انگاره حرکتی
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
basic بنیادی
climacteric <adj.> بنیادی
elementary بنیادی
structurally بنیادی
radicals بنیادی
basilar بنیادی
structural بنیادی
basics بنیادی
radical بنیادی
fundamental بنیادی
base unit یکای بنیادی
fundumental particle ذره بنیادی
stroma بافت بنیادی
fundamental skill مهارت بنیادی
fundamental particles ذرات بنیادی
basic conflict تعارض بنیادی
elementary particles ذرات بنیادی
basic anxiety اضطراب بنیادی
elementary particle ذره بنیادی
basic research علم بنیادی
pure research علم بنیادی
fundamental research علم بنیادی
elementray particle ذره بنیادی
fundamental unit یکای بنیادی
fundamental units یکاهای بنیادی
structural unemployment بیکاری بنیادی
elementary charge بار بنیادی [فیزیک]
fundamental interactions نیروهای بنیادی [فیزیک]
fundametal بنیادی تشکیل دهنده
fundamental forces نیروهای بنیادی [فیزیک]
four forces of nature چهار نیروی بنیادی طبیعت
graviton واحد بنیادی فرضی گرانش
fundamental forces اندرکنش های بنیادی [فیزیک]
fundamental interactions اندرکنش های بنیادی [فیزیک]
parameters ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
photon ذره بنیادی انرژی الکترومگنتیک که از انتقال یک
parameter ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
stressing یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
stresses یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
stress یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skulls حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
travelling overwatch راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
nodes ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
node ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
father file پرونده بنیادی پرونده اصلی
stabile بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
rate of march سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
k day روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
move on ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
traveled حرکت
travel حرکت
travels حرکت
behaviour حرکت
motions حرکت
demeanor حرکت
demeanour حرکت
shift حرکت
shifted حرکت
traversing حرکت
circulations حرکت
traverses حرکت
traversed حرکت
maneuver حرکت
traverse حرکت
gestured حرکت
stationary بی حرکت
motion حرکت
agoing در حرکت
shifts حرکت
departures حرکت
progress حرکت
progressed حرکت
progresses حرکت
progressing حرکت
animations حرکت
frozen بی حرکت
locomotion حرکت
motioned حرکت
agog در حرکت
afloat در حرکت
motionless بی حرکت
moveless بی حرکت
stock-still بی حرکت
vapid بی حرکت
geste حرکت
gest حرکت
motioning حرکت
animation حرکت
stirrings حرکت
stirs حرکت
haviour حرکت
sedentary بی حرکت
movement حرکت
behavior حرکت
behaviuor حرکت
pat بی حرکت
pats بی حرکت
patted بی حرکت
gesture حرکت
gesturing حرکت
stirred حرکت
stir حرکت
stills بی حرکت
ambulation حرکت
still بی حرکت
stock still بی حرکت
stirabout حرکت
statist بی حرکت
stiller بی حرکت
as you were حرکت از نو
animal حس و حرکت
running در حرکت
scrolling حرکت
inert بی حرکت
animals حس و حرکت
stillest بی حرکت
patting بی حرکت
circulation حرکت
moved حرکت
on the move در حرکت
departure حرکت
square move حرکت
moves حرکت
hold still <idiom> بی حرکت
oi در حرکت
otiose بی حرکت
vowel point حرکت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com