Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 81 (7 milliseconds)
English	Persian
disputant	اهل مباحثه جدلی
Other Matches
polemics	جدلی
polemist	جدلی
disputative	جدلی
disputatious	جدلی
dialectical	جدلی
controvertist	جدلی
controversialist	جدلی
argumentive	جدلی
argumentative	جدلی
forensic	جدلی
polemicists	جدلی
polemicist	جدلی
polemic	جدلی
polemical	جدلی
controversial	جدلی
dialectical	جدلی لهجهای
dialectics	منطق جدلی
dialectic materialism	ماتریالیسم جدلی
dialectic	روش جدلی
eristic	بحث و جدلی
dialectic	جدلی لهجهای
polemicize	جدلی کردن
polemize	جدلی کردن
agonistical	تقلا امیز جدلی
dialectology	علم منطق جدلی
dialectical idealism	مکتب جدلی ایده الی
agument	مباحثه
contretemps	مباحثه
halsie	مباحثه
debating	مباحثه
discussion	مباحثه
argument	مباحثه
controversy	مباحثه
disputations	مباحثه
controversies	مباحثه
contentions	مباحثه
contention	مباحثه
disputation	مباحثه
arguments	مباحثه
debated	مباحثه
discourse	مباحثه
discussions	مباحثه
debates	مباحثه
discourses	مباحثه
debate	مباحثه
discuss	مباحثه کردن
climb-down	مباحثه-جدل
dabate	مباحثه بحث
debate	مباحثه کردن
eristic	اهل مباحثه
controversialist	اهل مباحثه
controversially	ازراه مباحثه
controvertible	قابل مباحثه
controvertist	اهل مباحثه
dabate	مباحثه کردن
dissert	مباحثه کردن
contesting	مباحثه وجدل کردن
incontrovertible	بدون مباحثه مسلم
debate	مناقشه مباحثه کردن
debates	مناقشه مباحثه کردن
contests	مباحثه وجدل کردن
debating	مناقشه مباحثه کردن
contest	مباحثه وجدل کردن
debated	مناقشه مباحثه کردن
contested	مباحثه وجدل کردن
gag rule	قانون منع مباحثه و منافره
discussant	کسی که در مباحثه و منافره شرکت دارد
ergotism	مرض قارچی برخی گیاهان دراثرسگاله مباحثه منطقی
dialectological	وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
dialectic	روش مبتنی بر مباحثه و مکالمه روشی است که فلاسفهای نظیر سقراط
eliza	برنامهای که مباحثه یک بیمار را بایک متخصص بیماریهای دماغی شبیه سازی میکند
debating	منافره کردن مباحثه کردن
debate	منافره کردن مباحثه کردن
debates	منافره کردن مباحثه کردن
dispute	جدال کردن مباحثه کردن
disputed	جدال کردن مباحثه کردن
disputes	جدال کردن مباحثه کردن
debated	منافره کردن مباحثه کردن
disputing	جدال کردن مباحثه کردن
panelist	عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com