English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English Persian
sticker اهن اضافی نعل برای ممانعت از لغزیدن
stickers اهن اضافی نعل برای ممانعت از لغزیدن
Other Matches
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
expanded memory system کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
narrative یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
narratives یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
extra cover پوشش اضافی برای بل گرفتن
metabit بیت شناسایی اضافی برای هر کلمه داده
stringer قطعه چوب اضافی برای استحکام تخته موج
stringers قطعه چوب اضافی برای استحکام تخته موج
overhead کد اضافی که برای سازماندهی برنامه باید ذخیره شود
redundant قطعه اضافی که برای کاری در صورت خطا استفاده میشود
experimental free handicap دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
parity بیت اضافی افزوده به کلمه داده برای بررسی پیوستی
digit عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
check رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
handicaps مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
digits عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
handicap مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
checks رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
checked رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
bend allowance فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
reserve buoyancy جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
droppers قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
dropper قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
surcharges هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharge هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
graphics کارت اضافی برای PC یا Macintosh که متن ها ایجاد شده یا تصاویر را با یک منبع ویدیویی خارجی ترکیب میکند
expanded memory system ابزاری که حافظه اضافی در IBM PC قرار دارد را مدیریت میکند و برای برنامه ها آماده استفاده می سازد
over break خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
surcharge نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
surcharges نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
inherent addressing دستوری که حاوی تمام داده مورد نیاز برای آدرس ی که باید دستیابی شود است بدون عمل اضافی
extensions اطلاع اضافی پس از نام فایل برای بیان نوع فایل
extension اطلاع اضافی پس از نام فایل برای بیان نوع فایل
wild cord تیم انتخاب شده برای مسابقه اضافی در وضع تساوی طرفین براساس سوابق ان تیم
extra duty وفیفه اضافی ماموریت اضافی
arrests جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrested جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrest جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
slip لغزیدن
stumble لغزیدن
stumbled لغزیدن
stumbles لغزیدن
slips لغزیدن
stumbling لغزیدن
lapse vi لغزیدن
slide لغزیدن
slides لغزیدن
slid لغزیدن
illapse لغزیدن
slipped لغزیدن
skidding لغزیدن غلتگاه
skid لغزیدن غلتگاه
skids لغزیدن غلتگاه
skidded لغزیدن غلتگاه
slipped نسل لغزیدن
slip نسل لغزیدن
slips نسل لغزیدن
tumble لغزیدن ناگهان افتادن
tumbled لغزیدن ناگهان افتادن
tumbles لغزیدن ناگهان افتادن
restraint ممانعت
debarment ممانعت
interdict ممانعت
interdiction ممانعت
forbiddance ممانعت
exclusion ممانعت
obstruction ممانعت
prevention ممانعت
restraints ممانعت
withheld ممانعت
block age ممانعت
withhold ممانعت
withholding ممانعت
withholds ممانعت
molestation ممانعت
obstructions ممانعت
hanging prevention ممانعت از تعلیق
interference ممانعت غیرمجاز
turn a deaf ear to <idiom> ممانعت از شنیدن
denial measures اصول ممانعت
impedes ممانعت کردن
preventer ممانعت کننده
impeded ممانعت کردن
checked ممانعت کردن
check ممانعت کردن
blockages ممانعت دریایی
forfend ممانعت کردن
prohibition تحریم ممانعت
trade barrier ممانعت تجاری
area interdiction ممانعت در منطقه
annoyance ممانعت ازردگی
impede ممانعت کردن
steric hindrance ممانعت فضایی
checks ممانعت کردن
area interdiction ممانعت منطقهای
liberalizer رافع ممانعت
blockage ممانعت دریایی
liberalised رفع ممانعت کردن
liberalizes رفع ممانعت کردن
liberalising رفع ممانعت کردن
liberalized رفع ممانعت کردن
liberalizing رفع ممانعت کردن
liberalize رفع ممانعت کردن
rein ممانعت لجام زدن
liberalises رفع ممانعت کردن
write inhibit ring حلقه ممانعت از نوشتن
stalling ماندن ممانعت کردن
hindered rotation چرخش ممانعت شده
stall ماندن ممانعت کردن
blank ممانعت از امتیاز گیری حریف
preventive عامل ممانعت جلوگیری کننده
blankest ممانعت از امتیاز گیری حریف
blocking and chocking ممانعت و راه بندی کردن
prevent مانع شدن ممانعت کردن
prevented مانع شدن ممانعت کردن
forclosure سلب حق اقامه دعوی ممانعت
preventing مانع شدن ممانعت کردن
forestalls پیش افتادن ممانعت کردن
prevents مانع شدن ممانعت کردن
competition clause شرط ممانعت از دخول دیگران
mutual exclusion ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
denial measures تدابیر ممانعت ازنفوذ دشمن
forestall پیش افتادن ممانعت کردن
forestalled پیش افتادن ممانعت کردن
stramline flow جریان موازی یابی ممانعت
denial ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
denials ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
interdiction ممانعت کردن عملیات یا اتش ممانعتی
clearing block قطعه ممانعت از بسته شدن کولاس
precluded مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
obstruction حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
surviving ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survives ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survive ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survived ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
preclude مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
obstructions حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
precluding مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
precludes مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
interdict ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
terrain avoidance ممانعت خودکار هواپیما ازنزدیک شدن به زمین
back pressure valve سوپاپ مخصوص ممانعت ازپس زنش مایعات در داخل لوله
censeur ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
interlocking وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlock وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocked وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
foul فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
relative اضافی
additional اضافی
redundant اضافی
extension اضافی
extensions اضافی
de trop اضافی
accessing اضافی
plus اضافی
supplementary اضافی
paragogic اضافی
surpluses اضافی
supernumerary اضافی
overtime اضافی
accesses اضافی
accessed اضافی
access اضافی
overflows اضافی
overflowed اضافی
overflow اضافی
floating اضافی
surplusage اضافی
supplemantary اضافی
unduly اضافی
excess اضافی
surplus اضافی
excesses اضافی
accessional اضافی
excess reserves ذخائر اضافی
excess profit سود اضافی
excess price قیمت اضافی
excess pressure فشار اضافی
excess load بار اضافی
padding متن اضافی
excess length طول اضافی
overloaded بار اضافی
bonus پرداخت اضافی
bonuses پرداخت اضافی
overloads بار اضافی
shootoff مسابقه اضافی
excess stock مواد اضافی
extra cost هزینه اضافی
barrages وقت اضافی
the intercalary month ماه اضافی
spill water ابهای اضافی
further اضافی زائد
furthered اضافی زائد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com