Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English
Persian
calcify
اهکی یا سنگی کردن
Other Matches
stele
ستون سنگی یادبود یاد بود یالوح سنگی دستگیره
stela
ستون سنگی یادبود یاد بود یالوح سنگی دستگیره
lithoprint
با چاپ سنگی چاپ کردن عکس از روی چاپ سنگی برداشتن
calcine
اهکی کردن
calcity
اهکی یاسنگی کردن
ivory black
رنگ سیاه که از اهکی کردن عاج میسازند
underpin
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpinned
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpins
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
calcic
اهکی
limy
اهکی
lime marl
رس اهکی
calareous
اهکی
calcareous
اهکی
lithophyte
مرجان اهکی
calcification
اهکی شدن
lime glass
شیشه اهکی
calcify
اهکی شدن
argillocalcareous
خاک رس اهکی
calareous soil
خاک اهکی
lime deposite
ته نشست اهکی
calcareous deposit
ته نشست اهکی
lime coat
روکش اهکی
lime concrete
بتن اهکی
lime mortar
ملات اهکی
calcity
اهکی شدن
lime rocks
صخرههای اهکی
lime dinas brick
اجر دیناز اهکی
sand lime brick
اجر ماسه اهکی
calcareous sandstone
ماسه سنگ اهکی
traver time
سنگ اهکی تراورتن
tophus
سنگ اهکی تراورتن
sarcophagi
تابوت سنگ اهکی
sarcophaguses
تابوت سنگ اهکی
knobstone
سنگ رستی و اهکی
sparable
یکجور سنگ اهکی
sarcophagus
تابوت سنگ اهکی
decalcification
کم شدن مواد اهکی استخوان
calcination
عمل اهکی شدن تکلیس
molasse
سنگ ماسه اهکی رسدار
chalky sandstone
ماسه سنگ نرم اهکی
frustule
صدف اهکی دوکپهای که درجلبکهای اعماق دریازیست میکند
barrier reef
سد اب سنگی
equiponderance
هم سنگی
clapper bridge
پل سنگی
rock fill dam
سد سنگی
lithoid
سنگی
stoney
سنگی
petrolsal
سنگی
monolithic
تک سنگی
petrous
سنگی
petrean
سنگی
lithic
سنگی
stony
سنگی
gabion
تور سنگی
Stone Age
پارینه سنگی
rock salt
نمک سنگی
lithograph
چاپ سنگی
stone work
کار سنگی
Lantern-cross
صلیب سنگی
stone lining
پوشش سنگی
stone lining
روکش سنگی
lithographs
چاپ سنگی
paleolithic
پارینه سنگی
lithographic print
چاپ سنگی
bracket
کژ پشت سنگی
autography
چاپ سنگی
layer of rock
طبقه سنگی
paleolithic
دیرینه سنگی
mesolithic
میانه سنگی
concretion
سنگی شدن
cordons
ازاره سنگی
cordon
ازاره سنگی
lithography
چاپ سنگی
eolith
اسکله سنگی
polyantography
چاپ سنگی
stonework
ساختمان سنگی
rock wash
پوشش سنگی
layer of rock
لایه سنگی
boulder well
چاه قلوه سنگی
checkstone
گیره سنگی کوهنوردی
catapult
[British E]
تیر و کمان سنگی
stone
سنگ میوه سنگی
stones
سنگ میوه سنگی
stoning
سنگ میوه سنگی
weather moulding
سنگی که اب باران راردمیکند
snowdrifts
تره تیزک سنگی
aggregate
کلوخه مصالح سنگی
aggregates
کلوخه مصالح سنگی
lithography
روش چاپ سنگی
columnar basalt
ستونهای سیاه سنگی
hard pan
قشر سنگی شده
breccia
جوش خرده سنگی
stone ballast
مصالح شکسته سنگی
slingshot
[American E]
تیر و کمان سنگی
pertrosal bone
استخوان سنگی یاحجری
snowdrift
تره تیزک سنگی
bed rock ledge
لایه سنگی کف بستر
en delit
میل ستون سنگی
basaltic stratum
لایه سیاه سنگی
dutch stonewall
دیوار سنگی هلندی
obelisk
ستون هرمی شکل سنگی
aguilla
[ستون هرمی شکل سنگی]
obelisks
ستون هرمی شکل سنگی
dry mansory
[دیوار سنگی خشکه چین]
Celtic cross
[چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
aggregate cement ratio
نسبت مواد سنگی به سیمان
dripstone
سنگی که اب باران راردمیکند ابریز
stone work
ساختمان سنگی بنایی با سنگ
high cross
[صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
photolighograph
عکسبردری بوسیله چاپ سنگی
greybeard
کوزه سنگی برای باده
stonewall formation
اسکلت پیادهای دیوار سنگی
hermes
هرمس
[تندیس سنگی چار پیکر]
neolith
الت سنگی مربوط به عصرحجر جدید
lithoidal
دارای شکل سنگ یا ساختمان سنگی
herm
هرمس
[تندیس سنگی چار پیکر]
stylolite
ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
paleolith
الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم
his leg rested on a stone
پایش روی سنگی قرار گرفته بود
ballast
سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
plant mix
مواد سنگی اغشته شده درماشین اسفالت
dolmen
ساختمانی که دارای چندستون یک پارچه سنگی است
acrolith
مجسمهای که سر و دست وپای ان سنگی و بقیه اش چوب باشد
paleontologist
ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
sisyphus
سیسیفوس که محکوم به غلتاندن سنگی بروی کوه بود
reindeer
گوزن شمالی وابسته بدوران کهنه سنگی اروپا
acrolith
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
bedrock
سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
acrolithus
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
muller
سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
chromolithograph
عکس رنگی که بوسیله چاپ سنگی تهیه میشود
paleolithic
وابسته به دوره دوم عصر حجر قدیم یا کهنه سنگی
terrane
طبقه سنگی که روی ان نوع سنگ خاصی تشکیل شده باشد
colluvim
تخته سنگی که در اثر شکاف سنگ وغیره غلتیده وبپای کوه افتاده
pillory
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillories
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillorying
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pilloried
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
herma
ستون هرمس :ستون سنگی چارپرکه پیکربربالای ان بود
parapets
حفاظ سنگر خاکریز جلو سنگر دیواره سنگی
parapet
حفاظ سنگر خاکریز جلو سنگر دیواره سنگی
stake
ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
staked
ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
stakes
ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
over break
خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
warp-weighd loom
دارهای وزنی
[این نوع دار در گذشته بیشتر بکار میرفته و در آن انتهای نخ های تار به وزنه های سنگی یا فلزی گره زده می شد.]
isodomun
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomon
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com