English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 112 (7 milliseconds)
English Persian
excursive اواره گردنده
Other Matches
constant speed drive چرخدندهای با ضریبهای متغیر که برای ثابت نگه داشتن دور قسمت گردنده بین دو سیستم گرداننده و گردنده قرار میگیرد
tramp اواره
immigrant اواره
immigrants اواره
stragglers اواره
straggler اواره
fugacious اواره
runabout اواره
runabouts اواره
errant اواره
homelessness اواره
wanderer اواره
tramped اواره
tramps اواره
strayed اواره
rogues اواره
rogue اواره
homeless اواره
refugee اواره شدن
refugees اواره شدن
arrant ولگرد اواره
straggled سرگردان اواره
straggles سرگردان اواره
straggly پراکنده اواره
straggling سرگردان اواره
straggle سرگردان اواره
gadabout اواره دربدر
strays اواره کردن
straying اواره کردن
stray اواره کردن
vagrants ادم اواره و ولگرد
vagrant ادم اواره و ولگرد
wilder سر گردان و اواره بودن
gangrel اواره خانه بدوش
refuge اواره گاه حیات وحش
wandered اواره بودن منحرف شدن
wander اواره بودن منحرف شدن
refuges اواره گاه حیات وحش
wanders اواره بودن منحرف شدن
ambulant گردنده
gyral گردنده
in eyre گردنده
rotor گردنده
rotors گردنده
roller door در گردنده
gyrant گردنده
rotative گردنده
wheeler گردنده
trochoid گردنده
ambulatory گردنده
revolvable گردنده
driven گردنده
swivel گردنده
swivelled گردنده
rotary گردنده
swivels گردنده
rove اواره شدن راهزنی دریایی کردن
roved اواره شدن راهزنی دریایی کردن
roves اواره شدن راهزنی دریایی کردن
circumsolar دورخورشید گردنده
pivot arm میله گردنده
itineratly بطور گردنده
gyratory چرخی گردنده
circumambient گردنده بدور
runner گردنده گشتی
magnet wheel چرخ گردنده
rotary گردنده چرخنده
rotator ماهیچه گردنده
swivel مفصل گردنده
runners گردنده گشتی
swivelled مفصل گردنده
revolving گردنده دورانی
rotor plates جوشنهای گردنده
swivels مفصل گردنده
roasting jack سیخ کباب گردنده
rundle استوانه گردنده گوی
rotary wing aircraft هواپیما با بال گردنده
churned بوسیله اسباب گردنده
bucket تیغه گردنده توربین
buckets تیغه گردنده توربین
churns بوسیله اسباب گردنده
rotor قسمت گردنده ماشین
rotors قسمت گردنده ماشین
churn بوسیله اسباب گردنده
goliard دانجشوی اواره قرون 21 و31 که اشعار هجایی میخوانده
precess در خط سیر محورجسم گردنده تغییرپیداشدن
stator جزء ثابت در هر ماشین گردنده
choppers هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
overshot گردنده به نیروی ابی که ازبالا میریزد
chopper هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
windage کاهش دور وسیله گردنده دراثر پسای هوا
potter wheel صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
blade flapping حرکت تیغههای گردنده هلیکوپتر حول لولای افقی
giants stride تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
bulb root وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
ledger blade تیغه پارچه بری که دریک جاایستاده و پره گردنده دارد
pantoscope دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردوازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
quill shaft شفت گردنده باریکی با سرهزارخار مانند که در مادگی دیگری جفت میشود
panoramic camera دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردو ازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
tack weld وسیلهای برای سنجش ونمایش سرعت شفت گردنده جوش موقتی
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
turnstile تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstiles تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
commutator سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
vane pump خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند
moons سرگردان بودن اواره بودن
moon سرگردان بودن اواره بودن
swivel اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivels اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com