English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 51 (5 milliseconds)
English Persian
singing اوازخوانی خواننده
Other Matches
oscine خواننده
songbird خواننده زن
songbirds خواننده زن
singer خواننده
singers خواننده
vocalist خواننده
vocalists خواننده
chantress زن خواننده
chanter خواننده
caroler خواننده
ballad singer خواننده
readers خواننده
troller خواننده
reader خواننده
reciter خواننده
disk reader خواننده دیسک
read head نوک خواننده
raw head نوک خواننده
trio سه نفر خواننده
trios سه نفر خواننده
epistoler خواننده رسالهای ازعهدجدید
magnetic tape reader خواننده نوار مغناطیسی
photoelectric reader خواننده فتو الکتریکی
calling program برنامه فرا خواننده
bar code reader دستگاه خواننده کد میلهای
go to school خواننده میله نوری
optical خواننده میله نوری
prim donna سر دسته زنهای خواننده دراپرا
prima donna خواننده برجسته زن اپرا یاکنسرت
prima donnas خواننده برجسته زن اپرا یاکنسرت
torch singer خواننده شعر احساساتی وعاشقانه
diva سردسته زنان خواننده اپرا
buffo خواننده مرد در رلهای فکاهی اپرا
reads تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
read تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
groundling ماهی ته دریا خواننده یاتماشاچی بی ذوق عامی
hoppers وسیلهای که کارت پانچ ها را نگه می دارد و آنها را به دستگاه خواننده میدهد
optical طرح حرف که توسط خواننده OCR به خوبی قابل خواندن است
hopper وسیلهای که کارت پانچ ها را نگه می دارد و آنها را به دستگاه خواننده میدهد
cue اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
cues اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
ocr طرح حرف که توسط خواننده OCR به آسانی قابل خواندن باشد
The singer and his staff commandeered the entire backstage area. خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
cards وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
card وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
quartet قطعه موسیقی مخصوص چهارتن خواننده یا نوازنده گروه چهارتنی که قطعهای رابسرایند.
quartets قطعه موسیقی مخصوص چهارتن خواننده یا نوازنده گروه چهارتنی که قطعهای رابسرایند.
quartette قطعه موسیقی مخصوص چهارتن خواننده یا نوازنده گروه چهارتنی که قطعهای رابسرایند.
input وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
inputted وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com