Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion).
اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
Other Matches
contingency plan
برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
attributively
بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
EDO memory
فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
preview
نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد
previews
نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out.
خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
it will make against us
برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
runs
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
betterness
بهتری
advantage
بهتری
betterment
بهتری
vantage
بهتری
inventory
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
upwell
موقعیت بهتری یافتن
bid against
پیشنهاد بهتری دادن
feed
پاس به یاری که در موقعیت بهتری است
feeds
پاس به یاری که در موقعیت بهتری است
advantaged
کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
circumstances
اوضاع
conditions
اوضاع
The grass is always greener on the other side of the fence.
<proverb>
مرغ همسایه غازه
[مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
weathered
اوضاع جوی
actual state of affairs
اوضاع کنونی
vicissitudes of time
تغییر اوضاع
conditions
شرایط اوضاع
weathers
اوضاع جوی
actual state of affairs
اوضاع فصلی
weather
اوضاع جوی
climates
ناحیه اوضاع جوی
In the light of present circumstances.
باتوجه به اوضاع کنونی
the lie of the land
چگونگی اوضاع مهثب
low water mark
منتهای بدی اوضاع
climate
ناحیه اوضاع جوی
it is quite another story now
اوضاع اکنون دگرگون
policy of d.
سیاست واگذاری اوضاع
anarchical
مربوط به اشفتگی اوضاع
anarchic
مربوط به اشفتگی اوضاع
How do you predict(view)the situation?
اوضاع را چگونه می بینی ؟
The situation is fI'lled with impending troubles (incidents).
اوضاع آبستن حوادث است
geophysics
علم اوضاع بیرونی و طبیعی زمین
make room for someone or something
<idiom>
برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
keep up with the times
موافق اوضاع و اداب روزرفتار کردن
protohistory
مطالعه اوضاع ماقبل تاریخی انسان
to become acclimatized
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise
[British E]
yourself
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise
[British E]
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
Whistle past the graveyard
<idiom>
تلاش برای بشاش ماندن در اوضاع وخیم
to mend matters
کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
to acclimate
[American E]
to new circumstances
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
opportunism
به سرعت بر حسب اوضاع سیاسی یا تغییر رژیم وزمامدار
sonde
اسباب اندازه گیری اوضاع فیزیکی وجوی ارتفاعات زیادماوراء جو
cartridges
کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است
cartridge
کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است
locals
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printers
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
plastic bubble keyboard
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
summer resorts
ییلاق عشایر
[فرش های بافته شده در این هنگام از کوچ عشایر بدلیل مرغوبیت بهتر پشم، دارای کیفیت بهتری است.]
packets
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
twill _
ان خواهد
that fauit will right itself
خواهد شد
barrage jamming
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
he will go
خواهد رفت
it askes for attention
دقت می خواهد
he shall go
خواهد رفت
it will manifest it self
اشکار خواهد شد
the secret will open to me
خواهد گردید
weather central
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
It wI'll overtake (befall) everyone.
دامنگیر همه خواهد شد
it would be preferble to
بهتر خواهد بود
criterion
مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
it will manifest it self
معلوم خواهد گشت
the lord will provide
خداوسیله خواهد ساخت
Well what does he want now ?
خوب حا لاچه می خواهد ؟
i know that he will come
من میدانم که او خواهد امد
the truth will out .
<proverb>
یقیقت بر ملا خواهد شد .
it will give rise to a quarrel
مایه ستیزه خواهد شد
do as you please
هر چه دلتان می خواهد بکنید
Its color wI'lll fade.
رنگش خواهد رفت
It wI'll clear up by morning .
تا صبح هواصاف خواهد شد
What impudence!what never !what cheek!
واقعا" که خیلی رو می خواهد !
She wI'll survive . She wI'll pull through.
زنده خواهد ماند
The tree wI'll die .
درخت خشک خواهد شد
She wI'll gradually soften .
تدریجا" نرم خواهد شد
It wI'll get us into trouble.
ما را به درد سر خواهد انداخت
It wI'll prove to be to your disadvantage.
بضررت تمام خواهد شد
The folwer wI'll die for want of water.
گل از بی آبی خشک خواهد شد
She wI'll regret it bitterly.
مثل سگ پشیمان خواهد شد
physiographic
وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
he would be sure to like it
یقینا انرادوست خواهد داشت
near work
کاری که نگاه نزدیک می خواهد
accuracy
تعریف دقیق تر خواهد بود
I wI'll be greatly ( badly ) disgraced.
بدجوری آبرویم خواهد رفت
He wI'll expedite our case.
اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
i do not u.his wanting to say
نمیفهم چرامی خواهد بماند
Surely things wI'll turn out well for him in the end.
مطمئنا" عاقبت بخیر خواهد شد
It wI'll spoil my appetite .
اشتهایم راکور خواهد کرد
if he wishes to be a
اگرمی خواهد کسی بشود
She wI'll arrive on friday morning .
جمعه صبح وارد خواهد شد
What must be must be .
<proverb>
آنچه باید بشود خواهد شد .
who will pay for it
کی پول انرا خواهد داد
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
it will give rise to a quarrel
نزاعی تولید خواهد کرد
Sooner or later , he wI'll find out .
دیر یا زود خواهد فهمید
sticker
[guest]
مهمانی که نمی خواهد برود
who will pay for it
کی هزینه انرا خواهد پرداخت
She wI'll never realize this wish.
این آرزو بدلش خواهد ماند
outputs
ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
A new government wI'll take office .
حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
whatsoever he doeth shall p
هرچه میکند نیک انجام خواهد شد
output
ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
This book wI'll be a great success .
این کتاب خیلی گه خواهد کرد
which diffrence shall be settled only by
..... و این اختلاف هم ازطریق داوری حل خواهد شد
She said it would rain and sure enough it did .
گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
We shall look into the matter in due ( good ) time .
درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
he is sanguine of success
خوش بین یادلگرم است که کامیاب خواهد شد
it will wear to your shape
بپوشیدبهترمیشود درنتیجه پوشیدن قالب تن شما خواهد شد
He gave us to understand that he would help us.
او
[مرد]
وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
on shall from a quo rum
جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
rom
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions
استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
gigo
اگر اطلاعات ورودی بد باشد خروجی هم بد خواهد بود
He is trying to prove himself all the time.
او
[مرد]
همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
Your train will leave from platform 8.
قطار شما از سکوی شماره 8 حرکت خواهد کرد.
While the grass grows the cow starves .
<proverb>
تا علفها رشد کند گاو از گرسنى خواهد مرد .
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself .
بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
stagnation thesis
ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود
end user
شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد
The judge will have the final say on the matter.
قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
He threatened to thrash the life out of me .
تهدیدم کردکه آنقدر کتکم خواهد زد تا جانم دربیاید
rabal
روش تعیین اوضاع جوی به وسیله بالنهای هواسنجی روش استفاده از پیامهای هواسنجی
He warned he would go on a termless hunger strike.
او
[مرد]
هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
A guilty conscience needs no accuser.
<proverb>
کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند.
[ضرب المثل]
This law wI'll be a disincentive to foreign investors.
این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
to tell somebody something
[to let somebody in on something]
<idiom>
به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند.
He who excuses accuses himself.
<proverb>
کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند.
[ضرب المثل]
Excuses always proceed from a guilty conscience.
<proverb>
کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند.
[ضرب المثل]
that book will immortalize him
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
diminished radix complement
نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
defaulted
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaults
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
restorationist
کسیکه معتقداست باینکه بشرعاقبت بسعادت اول خود نائل خواهد شد
defaulting
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
attention code
حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
On Thursday it will be variably cloudy
[cloudy with sunny intervals]
.
پنجشنبه هوا بطور متغیر ابری و مدتی صاف خواهد بود.
default
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
visible
پیدا
in a good light
پیدا
indiscernible able
نا پیدا
visibility
پیدا
prosilient
پیدا
axiomatical
پیدا
phenomenally
پیدا
phenomenal
پیدا
a rare bird
کم پیدا
apparent
پیدا
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
i/o
فضای ذخیره سازی موقت داده که به عنوان خروجی یا ورودی استفاده خواهد شد
hackers
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
He is trying to run before he has learned do walk.
<proverb>
او مى خواهد قبل از آنکه راه رفتن را یاد بگیرد شروع به دویدن کند.
doctrinaire
کسی که می خواهد نظریات و اصول خودرا بدون توجه به مقتضیات اجرا کند
hacker
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
to keep somebody in suspense
<idiom>
کسی را در حالت هراس گذاشتن
[چونکه نمی داند چه پیش خواهد آمد]
to figure up
پیدا کردن
spottable
پیدا کردنی
trover
چیز پیدا ده
turn up
<idiom>
پیدا شدن
to pick up
پیدا کردن
smell out
با بو پیدا کردن
scholastic agent
شاگرد پیدا کن
to search out
پیدا کردن
to look up
پیدا کردن
to pluck up one's heart
دل پیدا کردن
detect
پیدا کردن
raise its head
پیدا شدن
detecting
پیدا کردن
detected
پیدا کردن
finder
پیدا کننده
tracks
پیدا کردن
tracked
پیدا کردن
track
پیدا کردن
finds
پیدا کردن
find
پیدا کردن
averaging
پیدا کردن
gained
پیدا کردن
exposures
پیدا شدن
gain
پیدا کردن
acquire
پیدا کردن
average
پیدا کردن
exposure
پیدا شدن
averaged
پیدا کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com