Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English
Persian
mountee
اژیر مخصوص اماده کردن توپهای ناو
Other Matches
dispersal airfield
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
voyage repairs
تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
turret guns
توپهای برجک
supercritical
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
turret guns
توپهای برجک دار
gunned
دارای توپهای زیادیاسنگین
subcaliber
توپهای کالیبر کوچک
long range guns
توپهای دورزن یا دور رس
battery groung pattern
طرح گسترش توپهای اتشبار
rebounder
متخصص در گرفتن توپهای حلقه
touchhole
سوراخ جای فتیله در توپهای قدیمی
spanning tray
سینی پر کن گلوله در توپهای کولاس دار
deletes
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
on guard
اماده توپگیری اماده برای توگیری
howler
بوق اعلام زمان تیراندازی به توپهای ضد هوایی
howlers
بوق اعلام زمان تیراندازی به توپهای ضد هوایی
the forth bristled with guns
توپهای ان در مانندسیخ هایی بودکه به هرسوراست شده باشد
alarms
اژیر
alarmed
اژیر
alarm
اژیر
tocsin
اژیر
alarm box
اژیر
audible alarm
اژیر
alarmingly
اژیر
tell tale
اژیر
warning
اژیر هشدار
alarmingly
اژیر خطر
warnings
اژیر هشدار
alarmed
اژیر خطر
alarms
اژیر خطر
gas alarm
اژیر گازی
sirens
اژیر دریایی
alarm
اژیر خطر
siren
اژیر دریایی
warning net
شبکه اژیر
alarm push
دکمه اژیر
to cut out
بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
linstock
چوب نوک تیزی که برای اتش زدن فتیله توپهای قدیمی بکار میرفته
alarm signal
علامت اژیر خطر
barrel switch
کلید انشعاب اژیر
sirens
اژیر حوری مانند
siren
اژیر حوری مانند
sirenic
اژیر حوری مانند
fire alarms
اژیر اتش نشانی
short blast
اژیر کوتاه ناو
extention alarm push
جعبه انشعاب اژیر
active
اژیر کنشی کاریک
fire alarm
اژیر اتش نشانی
draft
اماده کردن
setting up
اماده کردن
sets
اماده کردن
set
اماده کردن
primes
اماده کردن
get ready
اماده کردن
harness
اماده کردن
confect
اماده کردن
harnessed
اماده کردن
to string up
اماده کردن
harnessing
اماده کردن
prime
اماده کردن
provides
اماده کردن
make ready
اماده کردن
provide
اماده کردن
drafts
اماده کردن
to pickle a rod for
اماده کردن
unlimber
اماده کردن
preparations
اماده کردن
accommodated
اماده کردن
preparation
اماده کردن
accommodates
اماده کردن
pre treatment
اماده کردن
preparing
اماده کردن
readied
اماده کردن
readies
اماده کردن
supplying
اماده کردن
supply
اماده کردن
drafted
اماده کردن
prepare
اماده کردن
prepares
اماده کردن
supplied
اماده کردن
primed
اماده کردن
readying
اماده کردن
ready
اماده کردن
belay
اماده کردن
outfit
سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfits
سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
general alarm
اژیر اعلام خطر عمومی
danger signal
اژیر یا بوق اعلام خطر
trains
اماده کردن اسب
knock up
سردستی اماده کردن
knock-up
سردستی اماده کردن
knock-ups
سردستی اماده کردن
train
اماده کردن اسب
trained
اماده کردن اسب
set up
اماده تیراندازی کردن
to fit with
اماده کردن برای
gears
کردن اماده کارکردن
forearms
قبلا اماده کردن
forespeak
قبلا اماده کردن
do up
اماده استفاده کردن
geared
کردن اماده کارکردن
gear
کردن اماده کارکردن
fitting out
اماده کردن ناو
forearm
قبلا اماده کردن
foghorns
شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
foghorn
شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
forthcomming
اماده برای ارائه کردن
make ready
اماده شدن حاضر کردن
spots
کشف کردن اماده پرداخت
snow farming
اماده کردن پیست اسکی
spot
کشف کردن اماده پرداخت
to study up
خود را اماده امتحانات کردن
sensate
اماده پذیرش حس احساس کردن
get ready
اماده شدن حاضر کردن
to provide oneself
خودرا اماده یا مجهز کردن
redact
اماده چاپ کردن تحریر کردن
prepares
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
to wind up
کوک کردن اماده کردن گلوله
preparing
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
makes
درست کردن ساختن اماده کردن
to gather up
جمع اوری کردن اماده کردن
prepare
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
make
درست کردن ساختن اماده کردن
lute
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
write
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil
روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
edited
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
winterization
اماده کردن برای کار در زمستان
roadworthy
اماده مسافرت قابل سفر کردن
cram
خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed
خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming
خودرا برای امتحان اماده کردن
marshal
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshals
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
edit
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
edit
اماده چاپ کردن تغییر دادن
edited
اماده چاپ کردن تغییر دادن
enarm
مسلح شدن اماده کارزار کردن
marshaled
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshaling
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshalled
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
crams
خودرا برای امتحان اماده کردن
ramp alert
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
typefaces
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
groom
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
arm
مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
tropicalization
اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
grooms
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
aircraft arresting reset unit
وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
powder hoist
بالابر خرج توپهای ناو اسانسور خرج توپ
graphics
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
dispatch
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
sketch
پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
disposable personal income
پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
despatched
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
sketched
پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
sketches
پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
despatching
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
set up
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
aircraft turn around
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
civilian preparedness for war
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
dispatches
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
gird
اماده کردن محکم کردن
dight
اماده کردن مجهز کردن
list
شیار کردن اماده کردن
reception station
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
paddock
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
staging area
فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
paddocks
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
rig the ship
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
crammer
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
predigest
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
warning order
دستور اماده باش اعلام اماده باش
spooling
یلهای نوار اماده شدن قسمتی از سیستم جهت پردازش ان قرقره کردن
lineup
اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
bolt
پیچ مخصوص قفل کردن در
spitton
فرف مخصوص تف کردن
laager
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
register
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
drying furnace
کوره مخصوص خشک کردن
drying chamber
اطاق مخصوص خشک کردن
blender
ماشین مخصوص مخلوط کردن
blenders
ماشین مخصوص مخلوط کردن
antimateriel agent
عامل مخصوص فاسد کردن اماد
file brush
برس مخصوص پاک کردن سوهان
rougher
دستگاه مخصوص ناصاف کردن اشیا
hackamore
مهاریاپوزه بند مخصوص رام کردن اسب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com