Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
polytonality
ایجاد چندلحن دران واحد
Other Matches
polytony
ایجادچند لحن دران واحد
polyandry
اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
frontogenesis
ایجاد جبهه واحد
composite video
واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
absolute system of units
سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
powering
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot
نات
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
ActiveX
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
cpu
واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
morpheme
واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
functional unit
واحد در حال کار واحد تابعی
knot
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
therein
دران
offing
دران نزدیکی ها
thereabout
دران حدود
slideway
راهی که دران سر
therabout
دران حدود
then
انگاه دران هنگام
therewith
دران هنگام بدانوسیله
it is not subject to review
دران روا نیست
nautch
که دران رقاص میرقصند
i had no voice in that matter
من دران قضیه رایی نداشتم
pot liquor
اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
scrinium
لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
errors slipped in
اشتباهاتی دران راه یافت
thereis not a p of truth init
ذرهای راستی دران نیست
thumbhole
حفرهای که شست دران جابگیرد
swimming bath
تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
gill net
دامی که چون ماهی دران بیافتد
crate
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
crates
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
dish water
ابی که دران فرف شسته باشند
dish wash
ابی که دران فرف شسته باشند
deadfall
دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
actinology
دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
mainstream
مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
impressibly
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
flashingpoint
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
oast
کورهای که رازک را دران خشک می کنند
cellaret
گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
flashpoints
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoint
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
dripping pan
فرفی که چکیده کباب دران میریزد
crematoriums
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
heath
زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
crematorium
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoria
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
protoxide
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
vortex filament
خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
book message
نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
the bill defined his powers
حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
heaths
زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
effective beaten zone
منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
dies non
روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
dry town
شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
slugfest
مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
there is nothing in it
چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
lyophobic
دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
bearbaiting
نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
the room was seated for 00
جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
oxyhydrogen blowpipe
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
clearinghouse
سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
ringthe bull
بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
fence month
ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
he is a proficient that art
در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
turbulent flow
جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
isocracy
حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
coulisse
ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
tie in sales
حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
registers
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
catastasis
بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
vasculum
کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
register
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
polygram
طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
ready reckoner
کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
registering
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
jardiniere
جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
mince pie
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
mince pies
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
tragi comedy
نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
indirect speech
گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
sachets
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
to prove an a
اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
sachet
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
pantechnicon
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
pot pourri
کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
pantechnicons
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
free on quay
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
handy dandy
بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
group contracts
قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
water hole
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
paranoia or noea
دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
fugue
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
jumble shop
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
light trap
اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
fugues
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
marinades
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinading
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
portmark
علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
marinade
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
funeral home
محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
marinaded
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
ex quay
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
rigging position
وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
ex ship
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
log rolling
دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
universal legacy
وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
dramatic monologue
نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
free trade
شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
ostensory
فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
open cycle reactor system
سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
delivered at frontier
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
positive economics
شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
estrus
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
esturm
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
totaliarian state
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
hemophilia
بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
compound bending
خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
replenishing phase
بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
fugal
وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
vortex tube
وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
grand larceny
سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
boostrap operation
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
solariums
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solarium
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
isocratic
دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
incorporating mill
کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
precatory words
عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
compound compression
فشار مرکب حالت فشاری که دران لنگرپیچشی صفربوده وتمام تنشهای عمودی فشاری میباشند
thermionic tube
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
plenum method
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
turboprop
توربین گاز که دران توان بیشتری از توربین برای چرخاندن شفت ملخ نسبت به توربوفن گرفته میشود
cyclotron
دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
exhibitionism
نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
new deal
برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
canard
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canards
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
singlet
خط واحد
singlets
خط واحد
units
واحد
at the same time
در ان واحد
modules
واحد
monad
واحد
plank
واحد
ones
واحد
unit
واحد
module
واحد
one
واحد
univalent
واحد
measure
واحد
single
واحد
unitage
یک واحد
unilinear
در یک خط واحد
declassified cost
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
chocked nozzle
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
ppm
Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
creating
ایجاد
creations
ایجاد
generations
ایجاد
generation
ایجاد
creates
ایجاد
origination
ایجاد
creation
ایجاد
construction
ایجاد
bridging
ایجاد پل
production
ایجاد
authorship
ایجاد
developments
ایجاد
development
ایجاد
constructions
ایجاد
productions
ایجاد
create
ایجاد
scitovsky double criterion
که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
fee
بهای واحد
program module
واحد برنامه
bars
واحد فشار
lighting unit
واحد روشنایی
unity
شماره یک واحد
unit cost
هزینه واحد
stepping
واحد مجزا
ones
یک واحد یگانه
one
یک واحد یگانه
processing unit
واحد پردازنده
bar
واحد فشار
unit cell
سلول واحد
information unit
واحد اطلاعات
industrial unit
واحد صنعتی
measure
واحد میزان
object module
واحد مقصود
input unit
واحد اولیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com