English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (8 milliseconds)
English Persian
heisoku daeh ایستادن خبردار
Search result with all words
moa seogi خبردار ایستادن
to come to a بحالت خبردار ایستادن
Other Matches
attention خبردار
attentions خبردار
attention فرمان خبردار
attention حالت خبردار
attentions فرمان خبردار
attentions حالت خبردار
I dont have the slightest(faintest)idea. روحم خبردار نیست
aby ایستادن
abye ایستادن
abided ایستادن
seogi ایستادن
cease ایستادن
ceased ایستادن
ceases ایستادن
to stand by ایستادن
abides ایستادن
to fetch up ایستادن
stand ایستادن
to come to a stand ایستادن
ceasing ایستادن
stops ایستادن
stopping ایستادن
stopped ایستادن
be under way ایستادن
stop ایستادن
stagnating از جنبش ایستادن
stagnated از جنبش ایستادن
stagnate از جنبش ایستادن
hustings جای ایستادن و
haktari seogi ایستادن لک لک وار
kiba dachi ایستادن سوارکارانه
bail up ایستادن دراختیارغارتگر
haehiji daeh ایستادن ازاد
fudo dachi محکم ایستادن
ap seogi ایستادن معمولی
pyeonhi seogi موازی ایستادن
basophobia هراس از ایستادن
outstand بیشتر ایستادن
shiko dachi ایستادن دایرهای
lineup به صف ایستادن تیم
team line up به صف ایستادن تیم
lie off دور ایستادن
draw up سیخ ایستادن
to stand at gaze خیره ایستادن
to stand behind پشت سر ایستادن
standing room جای ایستادن
line up به ترتیب ایستادن
queue در صف گذاشتن در صف ایستادن
queued در صف گذاشتن در صف ایستادن
To stand in a queue (line). توی صف ایستادن
queueing در صف گذاشتن در صف ایستادن
queues در صف گذاشتن در صف ایستادن
hunker سرپا ایستادن
line-up به ترتیب ایستادن
to come to a stop ایستادن [مهندسی]
stagnates از جنبش ایستادن
to stand fast محکم ایستادن
to stand in the gap دررخنه ایستادن
To come to a halt(standstI'll). ازحرکت ایستادن.
line-ups به ترتیب ایستادن
kukutsu dachi ایستادن در مقابل حریف
to queue [line] up for tickets برای بلیط در صف ایستادن
neko ashi dachi ایستادن گربه سان
to stop [doing something] ایستادن [از انجام کاری]
joo choo seogi ایستادن اسب سواری
koa seogi ایستادن قلاب وار
to stand at [by] the window کنار پنجره ایستادن
zenkatsu dachi ایستادن متمایل به جلو
to stick to one's word سر قول خود ایستادن
to stand by one's promise سر قول خود ایستادن
to stand by ایستادن وتماشا کردن
To stand to attention. خبر دار ایستادن
to stand across the road درمیان جاده ایستادن
to kick ones heels چشم براه ایستادن
To stand firm. To stick to ones gun. سفت وسخت ایستادن
stopover در وسط راه ایستادن
To stand like rock . مانند کوه ایستادن
To keep ones word. To stand by ones promise . سر قول خود ایستادن
sanchin dachi ایستادن ساعت شنی
to stand one's ground بر سر دلیل خود ایستادن
stop ایستادن توقف کردن
stances طرز ایستادن درتوپزنی
line up ردیف ایستادن تیم
line-up ردیف ایستادن تیم
line-ups ردیف ایستادن تیم
abide by one's word سر قول خود ایستادن
stopovers در وسط راه ایستادن
ground محل ایستادن توپزن
stops ایستادن توقف کردن
stand up روی پا ایستادن ایستاده
stand-up روی پا ایستادن ایستاده
stopping ایستادن توقف کردن
anchors ایستادن در دریا مهاری
beom seogi گربه سان ایستادن
stopped ایستادن توقف کردن
stance طرز ایستادن درتوپزنی
anchor ایستادن در دریا مهاری
anchoring ایستادن در دریا مهاری
toe stand ایستادن ژیمناست روی نوک پا
to stand by oneself روی پای خود ایستادن
to stop short یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
stand طرز یا محل ایستادن کمانگیر
station محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
picket جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
baro jireugi ضربه دست مخالف ایستادن
pickets جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
away خارج از نقطه ایستادن توپ زن
stations محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
stationed محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
picketed جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
out of one's ground تجاوز توپزن از محل ایستادن
ap joo choom ایستادن اسب سواری بجلو
floated شناور ساختن روی اب ایستادن
peasde روی دوپا ایستادن اسب
float شناور ساختن روی اب ایستادن
bandae jireugi ضربه دست موافق ایستادن
to stick to one's guns پای کاری محکم ایستادن
statgnate از جنبش ایستادن گندیده شده
floats شناور ساختن روی اب ایستادن
to kick one's heels چشم براه ایستادن منتظرایستادن
stances طرز ایستادن در گوی زنی
stance طرز ایستادن در گوی زنی
kilian position وضع ایستادن دواسکیت بازرقصنده درکنار هم
stall جای ایستادن اسب در طویله اخور
stance طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
narani seogi ایستادن موازی پاها همعرض شانه
ido not feel my legs نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
stances طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
stalling جای ایستادن اسب در طویله اخور
backdrop پرش و افتادن به پشت بادست و پا در هوا و ایستادن
backdrops پرش و افتادن به پشت بادست و پا در هوا و ایستادن
To stand at attention(ease). بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن )
veronica ایستادن و ردکردن گاو از کناربا حرکت شنل
technical foul بازی با توپ واترپولو در حال ایستادن کف استخر
safety island سکوی وسط خیابان برای ایستادن پیاده رو
coach's box محل ایستادن مربی در پایگاه 1 و 3 بیس بال
eaves droper مسئول بگوش ایستادن استراق سمع کننده
toe raise تمرین ایستادن و بلند کردن بدن روی نوک پا
to go backpacking سرجاده ایستادن و با شست جهت خود را نشان دادن
non striker توپزنی که با وجود ایستادن جلو میله ضربه نمیزند
hitchhike سرجاده ایستادن وباشست جهت خود را نشان دادن
to hitch سرجاده ایستادن و با شست جهت خود را نشان دادن
groundage حقی که بابت ایستادن کشتی درلنگرگاه گرفته میشود حق لنگراندازی
Eavesdrop فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
Berlin کالسکهی چهارچرخهای که در عقب آن رکابی برای ایستادن یک مستخدم وجود دارد
poomse نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
musub duchi موسوب داچی ایستادن بگونه ایکه پاشنه پاها به هم چسبیده و پنجه ها به اندازه 54 درجه زاویه داشته باشند
bail out کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
postures چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
to listen to reason بحرف حساب گوش دادن بحرف ایستادن
To stand at the salute. بحالت سلام ایستادن (سلام نظامی )
straddles گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddled گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddle گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com